می شود هربار، آری میشود. . .
تاریخ نشر : سه شنبه ۲۶ سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۶ جولای ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا
می شود هربار، آری میشود. . .
می شود یک روز، درشب ها چراغی سرزند
می شود دستانِ عاشق ، خفتگان را در زند؟
می شود همراهِ سیمرغانِ مستِ قصه ها
آسمان پرواز را در خاطر آرد ، پر زند؟
می شود بر سنگ فرشِ عشق، هستی پا نهد
با صدای گام ، زخمِ مرگ را نشتر زند؟
از شکوهِ درد ها چیند گلِ خُرشید را
بر سرِ واماندگی بطلانِ سر تا سر زند؟
در بگیرد آتشِ اندیشه ها در سر ز نو
یا که دل عصیان کند در سینهی دلبر زند؟
می شود این، میشود هربار ، آری می شود
گر که بگذاری هوای تازه ات در سر زند
گر بدانی آنچه را دادند زهرِ گژدم است
زیر نامِ شهد بر حلقوم تو خنجر زند
گربدانی پشت این آهو رخان خفته ست گرگ
گر بدانی حرف آخر را خدای زر زند
نو شدن را چون بهاران، سبز کن در سینه ات
جاودان است آن بهاری ریشه از باور زند
مرگ را بگذار تا بر گور ها شادی کند
عشق و هستی همچو آتش سر ز خاکستر زند
رقص هستی می دمد تا عمق خاک و کهکشان
گر که بیداری صلای صور را محشر زند
فاروق فارانی
مارچ ۲۰۲۴
استاد فرهیخته جناب فارانی صاحب عزیز ممنونم از همکاری های صمیمانه تان ، سعادتمند باشید.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی