مهمانِ چرچرک ها
تاریخ نشر : چهارشنبه ۳ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۴ جولای ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا
مهمان چر چرک *ها
و من امشب مهمانم.
مهمان باغ
و مهمان چر چرکهای درختان گیلاس.
و مهمان هوای خنک و صاف پغمان*!
چر چرکها مرا به عشق بازی دعوت کرده اند
چر چرکها زبان مرا میفهمند!!!
و من از خوشههای گیلاسهای خوش مزه
گوشواره ساخته ام،
تا خود را برای مهمانی چر چرکها آما ده سازم.
و از پوست خشکیده چر چرکها –
برایم گلٔ سینه ساخته ام.
باغبان بخواب رفته،
پدر سخت مشغول مطالعه است،
شاید کتاب تازهای مینویسد؟
انگار همه شهر در خواب اند…
و من دستان گرمم را _
در آب “چشمه دلاکان”* فرو میبرم.
از سردی آب
سرا پام میلرزد،
و از سرما بخود میپیچم.
عابری مست از کوچه می گذرد و شعری از مولانا زمزمه میکند:
چون جان خراباتم
جانان خراباتم…
و چر چرکها با او هم آواز اند.
و من امشب مهمانم،
وه که چه مهمانی …؟
من و چر چرک ها،
و گیلاس ها،
و آب چشمه دلاکان،
و مستی در کوچه،
بله !همه مهمان خرابات چر چرک ها شده ایم.
هما طرزی
۶ جون ۱۹۷۱
کابل – افغانستان
*جیر جیرک
*شهر ییلاقی در شمال کابل
*چشمه ی آب معروفی در شهر پغمان
مثل همیشه عالی قلم زدید بانو طرزی گرامی ، مؤفق و مؤید باشید.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
درود و سپاس بی پایان از لطف شما هروی بزرگ و سایت ۲۴ ساعت! با نشر این سروده مرا بردید به ۱۸ یا ۱۹ سالگی هایم و روز های خوش پغمان!
درود بر شما بانو طرزی گرامی ، خاطرات نیک تان همیشه جاودانه باد.