قمارِ سرخ . . .
تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۷ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۷ اگست ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا
قمار سرخ …
چراغی نیست ، آتش از زلالِ عشق روشن کن
ز رویا ، رویِ هر دیوار ر ا بارانِ روزن کن
هنوزم قله ها در انتظارِ صخرهات مات اند
تو با شطرنج تقدیرت قمارِ سرخ بردن کن
بهار از خاکِ بیگانه ، شراب از تاکِ بیگانه *
فصولِ آشنا بگشا و در آفاق رستن کن
مرو با زاغ ! باطاووسِ هستی همسفر میباش
بیا در سر ، برو در دل ، بپر در عشق مسکن کن
ز سیم بی صدای زندگی ، آهنگ شو ، برخیز
رها از قید هستی و زمان، آهنگِ رستن کن
بشو واماندگی را ، گرم کن گرمابه ی دل را
به رفتن مان و منزل زن ، ز رفتنها شگفتن کن
ز سانِ سادهی عشق و ز تارِ سرخِ اندیشه
لباسی دوز و در آیینهات بنما و بر تن کن
به نبضِ نغمه خوانِ باد ها در آسمان پیوند
بزن ، فریاد کن ، پر وا و در پرواز میهن کن
اگر برپاست قصرِ صبحِ کاذب ، ازقصور تست
بمان سنگ فلق ، اشراق فردا در دمیدن کن
فاروق فارانی
* اشاره به اسطورهای یونانی سیزیف است که با مجازات خدایان مواجه شد و محکوم به این گردید تا صخره سنگ سنگینی را از اعماق دره تا قله کوه ها بالا بیاورد. وقتی صخره سنگ توسط سیزیف به قله های کوه، آورده می شد، به فرمان خدایان صخره سنگ به اعماق دره سقوط می کرد و سیزیف محکوم بود تا صخره سنگ را دوباره به بالا بیاورد و این سرنوشت سیزیف بود که باید تا پایان ادامه می یافت. افسانه سیزیف را بعضی تمثیل سرنوشت و هستی انسان دانسته اند
جناب استاد فارانی عزیز قلم زیبای تان را باید ستود ، بسیار عالی قلم زدید.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی