گم کرده ام
تاریخ نشر :سه شنبه ۳ میزان ( مهر ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۴ سپتامبر ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا
گم کرده ام
دل گرفتار است و من دلدار را گم کرده ام
در بیابان مانده ام گلزار را گم کرده ام
خانه بر دوش و گریبان پاره ام از دست عشق
راهی قشلاق و رهی بازار را گم کرده ام
هوش رفت و عقل شد درگیری رنج روزگار
عقل مند و بخرد و هوشیار را گم کرده ام
در خراب آباد این شهر پر از بیم و امید
کوچه و دروازه و دیوار ر ا گم کرده ام
چهره ام ژولیده فکرم غرق در بی بهرگی
از کفم آیینه ای اسرار را گم کرده ام
سیم و زر شد سفله پرور قدر آدم شد به پول
مردمانی کاکه و عیار را گم کرده ام
گرچه موجودی دو پا بسیار باشد گرد من
دیده ای حق بینی دل بیدار را گم کرده ام
درد ما بسیار و رنج ما نمی گردد حساب
حسرتا من قوطی عطار را گم کرده ام
تیر ما را از کباب و منتو و لاندی پلو
نان خشک و کاسه ای آچار را گم کرده ام
الحذر از روزگاری سخت و بد فرجام ما
میکشم خود را طناب دار را گم کرده ام
کابل هستم میروم گاهی به بغلان و مزار
آمدم کندز رهی تخار را گم کرده ام
مدت شد میشوم تهدید لیکن چاره چیست
زین سبب سر رشته ای اشعار را گم کرده ام
مشکل است محمود تفکیک بد و خوب جهان
فرق بین دوست تا اغیار را گم کرده ام
یکشنبه اول میزان ۱۴۰۳ خورشیدی
۲۲ سپتامبر ۲۰۲۴ میلادی
#احمد_محمود_امپراطور
محمود جان عزیز بسیار زیبا سرودید ، درود بر شما شاعر خوش کلام.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی