منزلِ مقصود
( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه ۳۰ عقرب ( آبان ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۰ نوامبر ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا
در هیاهوی خاموش کوچهها، جایی که سنگها زبان بستهاند و خاک، شاهد رازهای کهن روزگار است،
سینهای از درد لبریز است که گویی هر ذره از آن، آتشی در دل تاریخ افروخته. صدای ما، نه زخم گلایه که ترنمی است بر گوشهای سنگین وطن، اما چه بیپاسخ ماندهاند آنانی که باید پژواک این نوا باشند.
منزل مقصود، به وسعت بیکرانهای است که پای خسته، آبلهدار و دل هراسناک ما را میخواند. و در این میان، آسمان گشوده است خوان کرامت خویش را، اما نگاهی کوتاه و دستی نارسایی ما به سوی آن نمیرود، که این خاکنشینان به دانههای تلخ زمین و زمان خو کردهاند.
در این قافلهٔ عقبمانده، عصا، رهسپارتر از پایهای مردمان ماست؛ که گویی فتنههای دیروز، بر امید سبز امروز سایه افکنده است. و حتی شادیمان، در آغوش نالهای غریب آرمیده است؛ هوایی که با نوای ماتم عجین گشته و از اشکها دردناک است.
طبیبی که آمد، نسخه ای به درمانی نگشود جز زهر اجل، که گویی تقدیر ما در این تاریکی مُهر شده است.
اما دل به امید ذات ذوالجلال است، که دعای ما روزی مستجاب خواهد شد، و بخت سیاه ما در آفتاب رحمت او روشن خواهد گشت.
محمود!
عشق راهی است که اوراق گلبرگ هایش سختتر و زخمه زننده تر از خارهایش است، اما چشمی که به لقای ماه دوخته، جز بر معشوق، نخواهد افتاد؛ که عاشق، جز سختی، چیزی بر دل نمینشاند..
منزل ِ مقصود
در خاک خفته کوچه و پس کوچه های ما
آتش گرفته سینه ای درد آشنای ما
بر گوش سنگ سنگ وطن ما صدا شدیم
اما ز همراهان نشنیدن صدای ما
راه است دور و منزل مقصود ناتمام
دل در هراس و آبله گل کرده پای ما
خوان کرم کرامت خود را گرفته است
رزق حلال رفته به طرف سمای ما
از دست این عقب نگری های فتنه خیز
سبقت گرفت یک قدم از ما عصا ما
حتا به روز شادی ما اشک و ناله است
از بسکه خو گرفته به ماتم هوای ما
بهر علاج بخت سیه سوزی مان طبیب
بنوشته است زهر اجل را دوای ما
قربان ذوالجلال یت ای ذات کردگار
کی مستجاب میشود آخر دعای ما
محمود عاشقی چقدر سخت بوده است
رو بر نه تافت بار دگر مه لقای ما
احمد محمود امپراطور
دوشنبه ۰۶ حمل ۱۴۰۳ خورشیدی
برابر با ۳/۲۵/۲۰۲۴ ترسایی
محمود جان عزیز منزل مقصود ، تبلور احساس شاعرانه ایست که با ظرافت قلم زدید ، مؤفق و مؤید باشید شاعر شیرین کلام.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
شاعر و نویسنده گرانقدر، جناب محترم قیوم بشیر هروی!
از عنایت و توجه بیدریغ حضرتعالی در ثبت و نشر غزل بنده، سپاس بیکران دارم. لطف و محبت بیهمتای شما نهتنها ارج نهادن به اثر هنری، بلکه انگیزهای مضاعف برای تداوم مسیر ادبی اینجانب است. حضور گرانقدر و حمایتهای بیشائبه شما، چراغ راهی روشن برای اهل قلم و ادب به شمار میرود.
به امید آن که همواره در پناه الطاف الهی موفق و پیروز باشید.
احمد محمود امپراطور
محمود جان امپراطور عزیز ، زیبایی هارا باید ستود و قلم زیبای شما را می ستایم ، مؤفقیت روزافزون تان را تمنا دارم و ارزومندم همیشه لباس عافیت برتن و قلم زرین بر دستان
هنرافرین تان متبلور باشد.