۲۴ ساعت

21 دسامبر
۱ دیدگاه

پارچه مخمس یلدایی 

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه  ۱   جدی  ( دی ) ۱۴۰۳  خورشیدی  – ۲۱ د سامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

پارچه مخمس یلدایی 

امشب از گلشنِ روی تو مسیحا دارم 

موجِ  از  غلغله  در این  دل شیدا دارم

 به  جمالِ تو  من از  دور  تماشا  دارم

عطرِ فردوسِ برین نرگسِ  شهلا دارم

شبِ   یلدا   دارم    شبِ    یلدا   دارم

———————————–

جامِ لبریزِ می و  سرخی  رخسار نگار 

گلشنِ شعر و سخن از لبِ پر باده یار 

 به  زبانم  برسد  شربتِ  انگور و  انار

به کنارم که تو باشی همه  دنیا دارم  

 شبِ    یلدا    دارم   شبِ  یلدا   دارم

 ———————————

دستِ خود را تو بدستم بده و  دستم گیر 

است ویرانه دلم لطفِ   نما کن تعمیر 

 مرغِ خونین دلم در قفس اش  مانده اسیر 

فرصتِ است که من محشرِ بر پا دارم

شبِ   یلدا  دارم    شبِ    یلدا   دارم 

———————————

جانِ من عاشقی فرمانِ خدا میخواهد

سرِ تسلیم و دلی گشته فنا میخواهد 

سوی آیینه نگاه  کردن  حیا میخواهد 

من تو را  دارم و  پر واز  به پهنا دارم 

شبِ  یلدا   دارم   شبِ    یلدا   دارم

———————————

ز زمین تا به سما رنگِ حقیقت می بین

جامه ی تازه عروسانِ طبیعت می بین 

یک شبِ را چه شود آی غنیمت می بین 

تو   بیا  رختِ   سفیدِ   تو   تمنا دارم 

شبِ   یلدا   دارم   شبِ   یلدا   دارم 

———————————

بدر   بارگه ات     رفته     تقلا   کردم 

آتش و شمع و شرابِ تو محیا کردم 

عشقِ خود با سخنِ ساده هویدا کردم 

طبعِ سرشار و خورشانِ  چو دریا دارم 

شبِ یلدا   دارم   شبِ    یلدا   دارم

———————————-

تو به محمود بیا قصه ای   یلدایی  کن 

عطرِ گیسو بفشان جلوه ی رعنایی کن

ترکِ آشفتگی  و  اینهمه تنهایی کن 

که بدونِ  تو  گرفتاری   سرما   دارم 

شبِ    یلدا   دارم   شبِ   یلدا  دارم

——————————- 

شب یلدا دارم، شبی که تاریکی‌اش نه به سنگینی شب، 

که به لطافت دلتنگی معشوق است 

و گرمای حضور عزیزانش سرمای زمستان را 

چون آغوشی عاشقانه از یاد می‌برد. 

شبی دارم که قصه‌هایش در گوش زمان، 

همچون نجواهای عشق زمزمه می‌شوند و شعرهایش از دل‌های عاشق جاری می‌گردند.

 

شب یلدا دارم، که انارهای سرخ چون بوسه‌های پرحرارت می‌درخشند

 و تربوزها طعم لبخندهای گرم تابستانی را به سردی زمستان هدیه می‌دهند.

 این شب، نه تنها طولانی‌ترین شب سال، بلکه جشنی است

 که در آن تاریکی همچون معشوقی سر به گریبان، به روشنایی امید دل می‌بازد.

 

شب یلدا دارم، که هر لحظه‌اش فرصتی است برای هم‌آغوشی عشق و مهر، برای بازگویی قصه‌هایی که عطر دلداگی دارند 

و برای بافتن خاطراتی که تا ابد در قاب دل باقی می‌مانند.

 

شب یلدا دارم، که در تاریکی‌اش، شعله‌های عاشقانه‌ای 

از جنس عشق و امید افروخته می‌شود. 

شبی که با هر ثانیه‌اش، طلوع سپیده‌دم نزدیک‌تر می‌شود،

 یادآور آن‌که هیچ جدایی‌ای ابدی نیست و پیوندها همواره در راه‌اند.

 

شب یلدا دارم، شبی که درازای آن را نه با ساعت،

 که با تپش‌های قلب‌هایی می‌شمارم که در آغوش عشق و همدلی می‌تپند.

شاعر و‌ نویسنده: 

احمد محمود امپراطور

 

 

 

یک پاسخ به “پارچه مخمس یلدایی ”

  1. admin گفت:

    محمود جان عزیز قلم زیبای تانرا می ستایم ، مخمس زیبایی را قلم زدید.
    باعرض حرمت
    قیوم بشیر هروی

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما