امشب تو را مهمان کنم
( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه ۲۳ دلو ( بهمن ) ۱۴۰۳ خورشیدی –۱۱ فبروری ۲۰۲۵ میلادی – ملبورن – استرالیا
امشب تو را مهمان کنم
ای آسمان خوارم مبین ،کز سوزِ خود ویران کنم
بر سفرهء تابان عشق ، امشب تو را مهمان کنم
خوانِ کرم دارم چنین ، رنگین کمان از خون دل
خورشید و ماه و اختران از شمع او تابان کنم
اشک است و آه و ماتمِ در خوان هستی سوز ما
رنگین نباشد گر به تو ، از خون خود جولان کنم
در بزمِ امشب ماهتاب ، مستانه آید پیچ و تاب
آن ماهِ بی همتای خود ، در پرده ای پنهان کنم
سوزم کنون مجنون صفت در عشق روی لیلی یی
آتش زند در جانِ من ، از نای عشق سوزان کنم
لیلی مرا میهن بوّد ، بر جانِ من چون تن بوّد
رویای عشقِ نازنین ، در جان خود تابان کنم
” سوزد مرا سازد مرا ، در آتش اندازد مرا “
بنیادِ غم را بر کَنمَ ، با درد خود درمان کنم
ثابت بوّد هفت پرده ات ، سیاره ها سجده کنان
قیوم بوّد قایم به ذات رُخ سوی آن رحمان کنم
سبع المثانی هفت بوّد هم بخت و تاج و تخت بوّد
طوفانِ شمس الرخت بوّد بر عارفان احسان کنم
مشتِ غبارِ پیکرم ، درد است و قوغِ اخگرم
مستانه گیرد در بَرم ، میهن سرم قربان کنم
ای کائنات و کهکشان ، سیاره های آسمان
گیرید خبر از مُلکِ من ، افغان کنم افغان کنم
پیرِ خرد مولای روم ، فاتحِ بلخ و مرز و بوم
پندی نمود در مثنوی ، تا خویشتن گریان کنم
در ناله های نی یقین جوشد سرودِ شمس الدین
هجر و وصالِ رمز دین بر درگه اش سلطان کنم
در من منی شیطان نواخت سازِ جهالت در تنی
در بیخودی رازِ خودی ، عمران کنم عمران کنم
در مکتبِ وحدت وجود زرغون نما سجده قعود
خاکِ درش میکن سجود ، فرمانبرم فرمان کنم
الحاج محمد ابراهیم زرغون
ناروی
اول فبروری ۲۰۲۵
استاد گرانقدر جناب حاجی صاحب زرغون عزیز بسیار زیبا سرودید ، درود بر شما.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
باز هم سپاس ممتد از الطاف بیکران و مداوم شاعر دلها قیوم بشیر جان هروی فرهیخته و فرجاد که زحمت نشر این نظم گونه ام را متحمل شدند عزتمند هر دو سرا باشند
خواهش میکنم استاد بزرگوار ، باعث افتخارم است که حضور شما را با خود داریم.