به یاد زنده یاد علی اصغربشیرهروی دانشمند بزرگواری که با تواضع زیست*
نوشتهء استاد نصیر مهرین
زنده یاد علی اصغربشیرهروی (۱۲۹۸-۱۳۶۰ خورشیدی)، از چهره های بسیارعزیز حوزه ی پژوهش های ادبی وتاریخی، شاعر، کتاب شناس و از چیره دستان کتاب خوان و با مطالعۀ گسترده و ژرف بود. هنگامی که در دهه ی چهل خورشیدی، جریده ی طنز ترجمان انتشار یافت، بازتابی یافت که پیشینه نداشت. مدیر مسؤول آن جریده زنده یاد هروی بود و صاحب امتیازش، دکتورعبدالرحیم نوین. طبیبی در رشته ی نسایی و ولادی و کارتونیست موفق.از ویژه گی های جریده ی ترجمان موفقیت در انتشار طنزها، بسیجنده گی آن برای جلب وجذب تعدادی از طنزنگاران، کارتونیست ها و مضامین انتقادی بود. عفت قلم و سطح بالای ادبی آن جریده را در طول عمرچندین ساله اش همچنان فراز نگهداشت…
کودتای ۲۶ سرطان سال ۱۳۵۲ که گلیم آزادی نسبی بیان و رقابت های نشریاتی را جمع کرد، صاحب امتیاز جریده مرحوم نوین وزیر مطبوعات شد…
در این باره بیشتر نمی گویم. اما اندکی از آن یادداشت هایی را که زیر عنوان “کاشکی…” بیش از بیست سال پیش تهیه دیده بودم، می آورم: «کاش آن دموکراسی آزمونی و بحران آمیز، تداوم می یافت، بحران و برخورد بحران آمیز استبداد زا، از آن زدوده می شد… مدیر مسؤول جریده ی ترجمان وزیر فرهنگ کشور می بود و مرحوم نوین طبیب- کارتونیست، وزیر صحییه… کاش پای تعصب وتبعیض در افغانستان می شکست…»
از مطالعات و دانش زنده یاد هروی گفتم، به یادم می آید که در سفری کمتر از پنجاه سال پیش، دوکتاب را از کابل با خود داشتم. یکی از آنها بیست کتاب در یک کتاب نام داشت و دیگری “۱۰۰۱ حکایت ادبی و تاریخی”، تألیف زنده یاد علی اصغر بشیرهروی(چاپ سال ۱۳۴۶ خورشیدی) که ۳۳۳ حکایت ادبی و تاریخی دارد. این کتاب را که هنوز با من است, دوست میدارم.
آن بزرگوار زیرعنوان سخنی از مؤلف، پس ازیادآوری از ایام خردسالی ونقش تشویق آمیز والدین برای فراگیری درس و مطالعه ی کتابها، میگوید:«… بعد از چندی، با روش تحقیق انتقادی آشنایی یافتم و از آن پس کوشیدم تا آنچه می خوانم، از چاشنی تحقیق تهی نباشد و بعبارت دیگر، میان افسانه و تاریخ تفاوتی قائل شدم و سعی نمودم که در هر مسألۀ تاریخی نکتۀ جالبی را که روح همان مسأله بود، پیدا کنم. نمیدانم که تا چه اندازه در این کار موفق شدم، ولی از جملۀ نتایج خوبی که در پیروی این روش بدست آورده ام، یکی تألیف و تدوین کتابی است که اینک از نظر خوانندگان گرامی میگذرد.»
شایان یادآوری است که انتخاب حکایت ها، چنان موفقانه و دانشمندانه است که خواننده را به مطالعه و مراجعه به منابع آنها ترغیب وتشویق می کند.
نمونه یی از حکایت ها:
«عذرموجه
نی زسیریها بود دوری از آن خاک درم
صبر را می آزمایم، شوق را می پرورم(قاسمی)
بدیع الزمان میرزا پسر سلطان حسین میرزا بایقرا در بزم انس خود عده ای از مقربان را دعوت کرده بود واز جمله به قاضی زاده ی سیستان که عالمی با ذوق وصاحبدل بود نیز سفارش نموده بود که حضور بهم رساند.
قاضی زاده این قطعه را در معذرت از حضور خود در آن مجلس سرود و بعرض رسانید:
شهنشها ز کرم عذر بنده را بپذیر
ز خدمت دوسه روزی اگر کناره کنم
زمجلس تو مرا مانع است امر قضا
تو خود بگو که به امر قضا چه چاره کنم
زباده منع تو نتوانم ونکو هم نیست
که می خورند حریفان ومن نظاره کنم!»(ص ۲۹۲)
یاد ایشان همیشه عزیز.
• پ.ن: فشرده یی است از یادداشت های بیشتر.

جناب استاد مهرین عزیز از محبت تان صمیمانه تشکر نموده ، سعادتمندی و کامگاری شما را آرزومندم.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی