جنگ جهانی سوم در حویلی!
( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه ۲۴ حوت ( اسفند ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۵ مارچ ۲۰۲۵ میلادی – ملبورن – استرالیا
جنگ جهانی سوم در حویلی!
نوشته ولی شاه عالمی
یک روز در حویلی نشسته بودم، چای سبز مینوشیدم و در فکر زندگی بودم که یکباره شور و غوغای کلان برپاشد. اول فکر کردم شاید جنگ جهانی سوم شروع شده، اما وقتی دقیق دیدم، معلوم شد که یک جنگ واقعی بین همهچیز و همهکس در حویلی ما در جریان است!
مورچهٔ جنگی با قطار عساکرش بالای قلمِ جنگی حمله کرده بودند، و این قلم هم که از نوشتن خسته شده بود، با چرخ زدن خود را آمادهٔ دفاع ساخت. از آنطرف، سگِ جنگی با مرغِ جنگی در افتاده بود، ولی مرغ که استاد فرار بود، با یک کوکِ جنگی خود را بالای دیوار رساند!
در وسط این غوغا، برفِ جنگی که از زمستان به جا مانده بود، سر تارِ جنگی صدا کد که “تو کیستی؟” تار هم که مردِ ساز و آواز بود، یک آهنگِ جنگی نواخت و برف از ترس شروع به آب شدن شد!
در این بین، شاشِ جنگی از راه رسید و تمام زمین را زیر کنترول خود گرفت. گاوِ جنگی که ازین وضعیت به تنگ آمده بود، با یک تکان شاخ، شاش را به هوا پراند! اما در گوشهٔ دیگر، بزِ جنگی از فرصت استفاده کد و با کله زدنهای پیدرپی، به سوی تاج و تخت دوید.
از آنطرف، کله جنگی که تازه از خواب بیدار شده بود، به هر طرف می پرید و حتی چیلکِ جنگی را هم چپه کرد. عین همین وقت، گدیپرانِ جنگی از هوا وارد شد و همه را با تار شیشه بسته کرد!
در کنج دیگر، کلنگِ جنگی با تخمِ جنگی جنجال میکد که ناگهان بوکسِ جنگی با یک مشت کلان در وسطشان رسید و زورِ دست جنگی را هم با خود آورد. اما اصل خرابی وقتی شروع شد که سیلی جنگی پخش شد، هر کس یک سیلی میزد، دو تا میخورد!
در نهایت، جنگ به اندازهای شدت گرفت که حتی مویِ جنگی از کلهها شروع به ریختن شد، اما ناگهان شعرِ جنگی از راه رسید و با چند بیت مقبول همه را آرام ساخت.
نتیجه: هر وقت دیدین که جنگ میشه، یک شاعر پیدا کنین، اگر فایده نکرد، حداقل یک چای سبز دیگه نوش جان کنین!
پند این قصه این است که:
۱. همهچیز در دنیا میتواند جنگی شود! حتی شاش و تخم هم اگر بخواهند، جنگ راه میاندازند. پس همیشه آمادهٔ درگیریهای غیرمنتظره باش.
۲. هر کی زورش بیشتر، میدان از اوست! در این جنگ، هر کسی که نیرنگ، کلهکشی یا ساز و آواز بهتری داشت، پیروز شد. یعنی در زندگی، یا باید قوی باشی یا زیرک!
۳. فرار هم یک تاکتیک است! مرغ جنگی یاد داد که در بعضی مواقع، عاقلانهترین کار این است که صحنه را ترک کنی. بعضی جنگها را بهتر است با دویدن ببری تا با جنگیدن.
۴. شعر و ادب حتی جنگ را هم تمام میکند! در آخر، شعر جنگی همه را آرام ساخت. یعنی بعضی وقتها، بهجای مشت و لگد، یک سخن شیرین یا یک بیت مقبول میتواند مشکل را حل کند.
۵. اگر جنگ حل نشد، یک چای سبز بنوش! چون چای همیشه آرامش میدهد، حتی اگر تمام حویلی در جنگ باشد!
ولیشاه جان عزیز قلم زیبای تانرا می ستایم ، درود امان پروردگار باشید.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی