درفش عشق . . .
( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه ۱۷ حمل ( فروردین ) ۱۴۰۴ خورشیدی – ۶ اپریل ۲۰۲۵ میلادی – ملبورن – استرالیا
آنانی که بی رویا و بی آرمان، برای امروز و فردا هستند، محکوم به آن اند که در علف دانی تاریخ و دیروز بچرند و نشخوار کنند.
همان تاریخ و دیروزی که به قول حافظ « طوق زرین همه در گردن خر» داشت.
پیش از تجاوز اتحاد شوروی و بعدا آمریکا و ناتو و تولیدات جهادی و طالبی آن ها ، در نیمه اول و دوم قرن بیستم ، دوران های بودند که اندیشه و آرمان و رویا های بزرگ با تمام ضعف ها، چراغ بشریت نوین و متمدن را در جامعه ما روشن نموده بود.
این شعر سفری به آن گذشته های استثنایی است که امروز و فردا به آن ضرورت دارد.
به امید تکرار آن روز های با شکوه.
نه، به حیوانیت تبار گرایی.
درفشِ عشق . . .
یکروز عشق آسمان ، یک روز رویا داشتیم
پرها اگر چه بسته بود ، فکرِ پرِوا داشتیم
آری درونِ خشکسال، لهلهزنان ره میزدیم
اما درون سینه ها ، غوغای دریا داشتیم
از ضربه های پای ما ، در آسمان اختر بهپا
در نیمهشبها در بغل، خورشیدِ فردا داشتیم
هرسو خروشِ خوابها، هرسو غمِ گمگشتگی
ما شمعِ بیداری بهکف، یک جمعِ تنها داشتیم
ننگِ جماعت تا نمود، همرنگ ، نسلِ مهر را
تنها درفشِ عشق را بر شانه رسوا داشتیم
در راه فردای نهان، در جستجوی بینشان
دریا به دل، کوهی به دوش، در سینه صحرا داشتیم
در عصر سر افگندگی، در فصل افتادن به خاک
زخمِ غمِ دنیا به دل، سر های بالا داشتیم
در انحنای خامشی، در انکسارِ عصرِ عشق
با خشتِ دل کرده بنا، از عشق دنیا داشتیم
یک مرگ گورستانِ یأس، یک عشق طوفانِ امید
پا بر زمینِ آتشین ، سر در ثریا داشتیم
فاروق فارانی
جنوری ۲۰۲۵
جناب استاد فارانی عزیز قلم زیبا و احساس پاک تانرا می ستایم ، بسیار عالی سرودید.
باعرض حرمت
قیوم بشیرهروی