مخمس بر غزل حضرت سعدی (رح)
( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : جمعه ۲۲ حمل ( فروردین ) ۱۴۰۴ خورشیدی – ۱۱ اپریل ۲۰۲۵ میلادی – ملبورن – استرالیا
مخمس بر غزل حضرت سعدی (رح)
در فکر توام دیده و دل را به تو بستم
هر جا روی از حال دلت با خبرستم
دانی به یقین عاشق و بیمار تو هستم
گو خلق بدانند که من عاشق و مستم
آوازه درست است که من توبه شکستم
=================
تو همنفسی با تو بنوشم به سلامت
چندان قدحی پر کنم از ساغر و جامت
شادی و طرب جمله همه در تهِ کامت
گر دشمنم ایذا کند و دوست ملامت
من فارغم از آنچه بگویند که هستم
من نکنم قصه ازآن گیسوی چون شب
زیرا که محبت بود آئینه ی منصب
از عشق سخن گویم و از منظر مشرب
حیف است سخن گفتن با هر کس از آن لب
دشنام به من ده که درودت بفرستم
=================
جرأت نتوان کرد که بوسم گل رویت
من عاشق سرو قد و آن حسن نکویت
کس نیست چو من تا که رسد بر سر کویت
شب ها گذرد بر من ، از اندیشۀ رویت
تا روز نه من خفته نه همسایه ز دستم
ای یار بگو جان به کجا از تو جدا بود
ای عقل بگو دل به برش کی به خطا بود
ای دل تو بگو عشق چرا دردو بلا بود
ای نفس که مطلوب تو ناموس و ریا بود
از بند تو برخاستم و خوش بنشستم
=================
دیروز غمِ عشقِ نهان بر دل من بود
آشوبِ فراق تو چنان بر دل من بود
چون تیر که جسته ز کمان بر دل من بود
بند همه غمهای جهان بر دل من بود
در بند تو افتادم و از جمله برستم
شب را به خیال تو ب یدارم اگر من
بر روی چو ماهٔ تو گرفتارم اگر من
با من بگو در عشق سزاوارم اگر من
از روی نگارین تو بیزارم اگر من
تا روی تو دیدم به دگر کس نگرستم
=================
تا عشق سخن گفت مرا خاطره بشگفت
کی آه مرا دلبرِ بی عاطفه بشنفت
این گوهرِ رازِ او جلالش به کجا سفت
دیر است که سعدی بدل از عشق تو میگفت
این بت نه عجب باشد اگر من بپرستم
سیدجلال علی یار
ملبورن – استرالیا
دوست فرهیخته و شاعر گرامی جناب آقای علی یار عزیز مخمس زیبایی را قلم زدید ، درود بر شما.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی