در سوگ شهید آسمان نشین ام ناصر (صابر هروی )
( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه ۹ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴ خورشیدی – ۲۹ اپریل ۲۰۲۵ میلادی – ملبورن – استرالیا
هشتم ثور سال ۱۳۶۷،
یادآور زخمی است که هرگز التیام نیافت؛
خاطرهی جانسوز شهادت برادر جوان و فرشته صفتَم
، ناصر (صابر هروی)
که تا هنوز هم زخمی تازه بر جان ماست؛
نه زمان مرهم شد، نه فراموشی توانست این داغ را
خاموش کند.تعظیم به مقام بلندت ،
روح پاکت شاد و یاد عزیزت گرامی!
در سوگ شهید آسمان نشین ام
ناصر (صابر هروی )
برگ زردیست مرا بختِ خزاندیدهی دل
بی تو پاییز مرا تا به ابد دیده بیا
سبزه با حسرت لبخندِ تو خشکید و نماند
باغ، بینامِ تو آتش شده، پوسیده بیا
بیتو این شهر پُر از حسرت و خاموشی شد
درد ِ هجران ِ تو، آتش به دلم چیده بیا
ای نسیم سحری ، حالِ مرا با او گو
چشم من شب همه شب راهِ ترا دیده بیا
بیتو این باغ، خزان است، بهاری نگرفت
گلِ پژمرده ز داغت ، نشکوفیده بیا
ماه بینورِ رُخت خون شده در دامنِ شب
بیتو خورشید، غبار است و فرو دیده بیا
بیتو شب غرقِ سکوت است و زمین سرد و غمین
آسمان رنگِ غمَت را به افق چیده بیا
دلِ من گورِ شهیدی است که در غربتِ خویش
بیکس و یار، به خون رُسته و پوسیده بیا
بیتو شب، غربتِ صد قرن به دوشِ دلِ ماست
بی تو اندوهِ عدم را همه فهمیده بیا
بیتو هر سایه پُر از حسرت و هر راه غریب
بارشِ اشکِ غمم است که باریده به شهر
بعد تو، کوچهی دل خسته ز تکرارِ غروب
هر کجا قطرهی اشکم، گلی روییده بیا
زهره (صابرهروی)
خواهر گرامی ام ضمن آرزوی شادی روی ناصر جان صابر هروی عزیز برای شما صبر و شکیبایی تمنا دارم. زیبا قلم زدید ، سرافراز باشید.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی