درد وطن
محمد اسحاق ثنا
دوشنبه ۳۱ اکتوبر ۲۰۱۱
شهر وانکوور کانادا
درد وطن
از غمت ای میهنم من دیده پر نم میشوم
من به دردت میرسم زخم تو مرهم میشوم .
می زدایم گر د غم از چهره ای زیبای تو
تشنه گر باشی ترا من آب زم زم میشوم .
محمد اسحاق ثنا
دوشنبه ۳۱ اکتوبر ۲۰۱۱
شهر وانکوور کانادا
از غمت ای میهنم من دیده پر نم میشوم
من به دردت میرسم زخم تو مرهم میشوم .
می زدایم گر د غم از چهره ای زیبای تو
تشنه گر باشی ترا من آب زم زم میشوم .
سید همایون شاه عالمی
۳۰ اکتوبر ۲۰۱۱ م
رستُن – ورجنیا
ایالات متحده امریکا
باز این سر مــــــــــستی ها بی باده بجــــــا مانده
آواز سرود ما افـــــــــــــــتاده بجـــــــــــــا مانده
زآن طلــــــــــــعت جـــانانه عالــــم شده مـســتانه
افــــــــــــسانه درین خـــــــانه سر داده بجـا مانده
اثر: درمحمد وفاکیش
چند ماه قبل دوست و دانشمند گرامی محترم درمحمد وفاکیش نویسنده وژور نالیست سا بقه دار کشور مقیم هالند لطف نموده کتاب ” لیسا نسه باسواد” اثر جدیدش را که از طرف موسسه انتشارات الازهر در شهر کابل افغانستان ، با تیراژ ۱۰۰۰ نسخه در ۲۸۴ صفحه به اضافه ۱۲ صفحه فهرست و پیشگفتار با قطع و صحافت زیبا چاپ شده است طور یاد ګاری به اینجانب اهدا نموده اند که با سپاس فراوان از ایشان باید به عرض برسانم که نسبت معاذیر صحی نتوانستم همان وقت این کتاب نفیس و جالب را ا معرفی نمایم.
قیوم بشیر هروی
ملبورن – استرالیا
سی ام اکتوبر ۲۰۱۱
باز هم شبِ دیگر گذشت در حسرتِ دیدارِ تو
جانم فدایت میهنم ، گردیده ام بیمارِ تو
از غصه می سوزد دلم ، حلی ندارد مشکلم
جزءآنکه آیم در برت، روزی شوم غمخوارِتو
دشمن ترا ویرانه کرد،طفلِ ترا بی خانه کرد
سوزم من آن دیوانه را ، آن دشمنِ مکارِ تو
چو در لشکر دشمن افتد خلاف
تو بگذار شمشیر خود در غلاف
« سعدی »
در سال (۵۱) هجری عدهء از سپاهیان منصور خلیفهء عباسی بر وی شوریده در قصر باب الذهب بغداد کار را بر او سخت گرفتند ، منصور اندیشید که اگر این شورش تکرار شود خلافت از دست او می رود خصوصآ که می دانست هر دستهء از سپاهیانش هواخوای بعضی از مخالفان او مثل علویان و امویان و غیره می باشند و برای رسانیدن آنان به خلافت تلاش می کنند.از این رو قثم بن عباس بن عبیدالله بن عباس را که در خاندان عباسی سمت بزرگی را داشت و پیر مرد محترمی بود احضار کرده این قضیه را با او در میان گذاشت و چاره جوئی کرد!
د ۱۳۹۰ کال د لړم د میاشتې په ۶ مه نېټه د لغمان د سرې میاشتې د ځوانو رضاکارانو د کرکټ ټیم د پختونخوا د کرکټ ټیم ته په لس ۱۰ منډو ماتې ورکړه، دا لوبه د ننګرهار ولایت د اسلامی پوهنتون د کرکټ په لوبغالی کې ترسره شوه.
عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)
شهر کییف ۲۸- ۱۰- ۲۰۱۱ میلادی.
شاهــــــــا ! مرام دل و جگر پا یما ل شد
از مِحنتِ زمــــــــان بسر قیل و قا ل شد
از سختیی عذاب همین دَیــــــــرِ پر فساد
عقل ازسرم گُریخت،زدست آن مجا ل شد
محمد نعیم کریمی
۱۷ میزان ۱۳۹۰
شب تاسحر به کلبۀ ماتم نشسته ایم
درکشتئ فلک زدۀ غم نشسته ایم
مردم به اوجنای فلک پرکشوده است
ماسوگوارودیدۀ پرنم نشسته ایم
استاد عبدالکریم « تمنا »
تهران – ایران
از پند عزیزان نبود گرچه گزیرم
اما چه کنم نیست دل پند پذیرم
هرگز نشوم مایل دیدار امیران
گیرم که شود مایل دیدار امیرم
محمد عزیز(عزیزی)
پنجشنبه پنجم عقرب ۱۳۹۰ – ۲۷ اکتوبر ۲۰۱۱ لندن
پرواز بسوی بالا
خوش آنکه شبی زجمله تنهــا بشوی
از خود برهی بی ســـر وبی پــا بشوی
از دائرۀ هستی یِ این کـــــون ومکـــان
پـــــرواز کنــــــی بســوی بالا بشــــوی
چهارشنبه – ساعت ۲۲:۰۵ – ۲۶ – ۱۰ -۲۰۱۱
**********
خلوتگـــۀ راز
کیفِ دگر است سخن به خلوتگـــۀ راز
گفتن برِ دوست ، کو بـُــَود بنــده نــــواز
سید همایون شاه (عالمی)
۲۳ اکتوبر ۲۰۱۱ م
رَستُن – ورجنیا
ایالات متحده امریکا
من در قُمـــاش عشق نوشتم نشــــان عجز
پیری توانگــــــریست ز بخت جوان عجز
در عـــــاجزی دو دل نتواند چـو راه کرد
یکرنگی مــــیوزد زدر و آســــتان عجز
محمد نعیم کریمی
۱ – ۱۱ – ۱۳۸۹
کلامت پرشرارو آتشین است
ولی راحت فزا ودلنشین است
گران ارزشتر ازیاقوت وگوهر
قیوم بشیر هروی
ملبورن – استرالیا
بیست وپنجم اکتوبر ۲۰۱۱
میهن در فراق تو من پیر گشته ام
آواره و پریش و زمین گیر گشته ام
دردم مگر دوایی ندارد که این چنین
افتاده ام به غربت و تحقیر گشته ام
روز یکشنبه ۲۳ اکتوبر ۲۰۱۱ شاعران مولانا عبدالکبیر ( فرخاری )، محمد اسحق ( ثنا ) ، انجنیر محمد یونس ( عثمانی ) و داکتر عزیز ( فاریابی ) فرصت یافتند تا یکجا باهم به یکی از تفریحگاه های شهر وانکوور بریتیش کولمبیا کانادا بروند .در آنجا طبیعت ، گوشه ای از زیبایی خود را به نمایش گذاشته بود .
زیبایی و طراوت به گونه ای سحر انگیزی در هوای آزاد جنگل در هم آمیخته بود . سکوت خمار آلود دره ، کاج های جوان را در آغوش کشیده بود . همه چیز آزاد و همه جا زیبا بود . شاعران با تماشای آن منظره ای الهام برانگیز غزلی را در باره ای آزادی فی البدیهه سرودند که آنرا به مثابه نشانه ی آن سفر با دوستان در میان میگذارند.
بشنو از من نوای آزادی
خوش طنین است درای آزادی .
می بده ساقی دلاور من
مطرب ار زد نوای آزادی .
جانمحمد نبیزاده- تالقان
موسسهی انکشاف اقتصادی زنان و جوانان افغان که یک نهاد اجتماعی همکار ریاست امور زنان ولایت تخار است، در یک دورهی ۵ ماههی آموزشی، روش تولید پودر کالاشویی و سواد خواندن و نوشتن را به ۶۰ تن از زنان بیوه و بیبضاعت قریهی لخستان ولسوالی ورسج ولایت تخار، آموزش داده است.
شماری از زنان و دختران روستایی که در این برنامه شرکت کرده بودند، میگویند که پس از فراغت از کورسهای حرفوی و سوادآموزی ریاست امور زنان این ولایت، حالا میتوانند بخوانند، بنویسند و پودر کالا شویی تولید کنند.
استاد عبدالکریم « تمنا »
تهران – ایران
بهار آمد و ما بهره از بهار ندیدیم
گیاه هرزه فزون رست و برگ و بار ندیدیم
چنان هجوم ملخ برد کشتزار و چمن را
که غیر نام , نشانی ز کشتزار ندیدیم
سید همایون شاه عالمی
۲۳ اکتوبر ۲۰۱۱ م
رِستُن / ورجنیا
ایالات متحده امریکا
وای! بیدادی که بر خـــــــود کرده ایم
زنده ایم و لـــــــیک هر یک مرده ایم
سایۀ جـــــــــهل است بر مــــــا پایدار
می برد تــــــا یک یکی را زیــــر دار
نوشته نذیر ظفر
ور جینیا – امریکا
۲۴ اکتوبر ۲۰۱۱
مهدی ظفر ؛ آن مهی تا بان عشق
در شب ظلمت شده قر بان عشق
عمری به تحصیل و کما لش گذشت
با همه مشکل به دبستان عشق
دشمن ارچه دوستانه گویدت
دام دان گرچه ز دانه گویدت
عمرو بن سعید الاشدق یکی از مأمورین عالیرتبهء دربار خلیفه عبدالملک بن مروان بود که بر خلیفه یاغی شده هنگامیکه خلیفه در دمشق نبود و برای جنگ مصعب ابن زبیر بعراق رفته بود وی بدمشق آمده جای خلیفه راگرفت .
خلیفه این خبر را در میان راه شنید و فوری بدمشق برگشت و چند روز با عمرو جنگید ولی چون کاری از پیش نبرد باوی صلح کرد وعهد و پیمانی بست و امان نامهء نوشت و بعمرو امان داد، او هم مطمئن گشته تسلیم شد و عبدالملک وارد دمشق گردید و پس از چهار روز عمرو را احضار کرد.
دوکتور نوراحمد خالدی
۱۳ اکتوبر ۲۰۰۷
سد نی – آسترالیا
به تنهائی سفر هرجا نمودم
جدال زند گی نننها نمودم
ز دشت و کوه و هر سیلاب هستی
به سختی راه خود پیدا نمودم
نبودم طا لعی گرروز روشن
استاد عبدالکریم تمنا
تهران – ایران
محمد اسحاق « ثنا »
شهر وانکوور کانادا
جمعه ۲۹ میزان ۱۳۹۰
افزون مکن تو باز پریشانی مرا
دریا مساز دیده ی گریانی مرا
یک امشبم ز نور فروغ جمال خویش
سوی سحر ببر شب ظلمانی مرا
مولانا عبدالکبیر فرخاری
شهر وانکوور کانادا
جمعه ۲۹ میزان۱۳۹۰
خوانی خطوط صفحه ای پیشانی مرا
فهمی توان و قدرت و جسمانی مرا
ببریده اند شوکت و اجداد سر زمین
تا کشته اند غیرت افغانی مرا
استاد شیراحمد یاور کنگورچی
۶/ ۵ / ۱۳۸۵ هجری خورشیدی سروده شده است
افغانستان
ز چاک نگاه موج سرشکم به یخن ریخت
آب رخم از دست ستمــگر به لگن ریخت
آزادگی یم در چمن سبــــــــــز فلک رفت
بیچــارگی یم در دهن گنـــده دهن ریخت
محمد عزیز ( عزیزی)
پنجشنبه ۲۰ – ۱۰- ۲۰۱۱
وســیعلم الذین ظلمــوا ای منقلب ینقلبــون ( قرآنکریم )
_____________
بمناسبت کشته شدن طاغوت لیبی
که بعد ۴۲ سال حکمرانی دیکتاتورانه وظالمانه امروز بدست انقلابیون لیبی از پا درآمد.
قـُربان خــدا، که سنتش قــانون است
حـاکم بجهـان و جملـۀ گردون است