تکملهء حواشی نفحات الانس
تاریخ نشر: شنبه ۸ میزان ۱۴۰۲ خورشیدی – ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۳ میلادی
الهی غنچهء امید بکشای
گلی از روضهء جاوید بنمای
« جامی »
بخش دوازدهم :
سلاطین زمان ۷۸۶ که طریق ملازمت و اسلوب خدمت بجای می آوردند و بشرف صحبت ۷۸۷ ایشان مشرف میگشتند ، حضرت ایشان متصدی جذب خاطر ایشان نمی شدند و خود را به ایشان نمی نمودند و ازین معنی بالکلیه خالی بودند.
اما این طایفه را بی اختیار کشش دل و جذب خاطر بحضرت ایشان بسیار بوده و زبان نصیحت برین ۷۸۸ طایفه نمیگشادند و میفرمودند که کردنی و ناکردنی میدانند کسی که از صحبت فقیری متأثر نمی شود ۷۸۹ .
روزی در مجلس شریف حضرت ایشان میگذشت که یکی از سلاطین بملازمت یکی از درویشان زمان خود رفت و باوی گفت که هر آرزوئی که در دل داری بگوی ، آن درویش گفته است که آرزوی مرا بر نمیآری ، باز گفته است :
که ۷۹۰ بگوی ، درویش ۷۹۱ گفته است که آرزو دارم که دیگر بر می نیایی .
حضرت ایشان علیه الرحمه والرضوان فرمودند که اگر آن درویش « بر » خود را از خود دور میکرد ، هرگز این نمیگفت .
حضرت ایشان ( علیه الرحمه و الرضوان) بتصنیف هر کتاب و ترکیب هر رساله که شغل میفرمودند ، باندک فرصتی با تمام می رساندیند.
تفصیل مصنفات حضرت ایشان علیه الرحمه والرضوان ۷۹۲ :
تفسیر ، تا آیت و ایای فارهبون ، * شواهدالنبوه *، نفحات الانس * ، نقد النصوص * ، رساله طریقه خواجگان * ، اشعه اللمعات * شرح فصوص الحک ۷۹۳ * لوامع * ، شرح بعضی ابیات تائیه فارضیه * ، « شرح قصیدهء حمزیهء میمیه فارضیه » ۷۹۴ * ، شرح رباعیات * ، لوایح * ، شرح بیتین مثنوی * ، شرح بیت خسرو دهلوی * ، شرح حدیث ابی ذر بن عقیل * ، شرح سخنان خواجهء پارسا (۷۹۵) * ، ترجمهء اربعین حدیث * ، رساله تحقیق مذهب صوفی و متکلم وحکیم * ، رساله فی الوجود * ، رساله جواب سوال ۷۹۶ هندوستان *، رساله لااله الاالله *، رساله مناسک حج *،هفت اورنگ مشتمل بر هفت کتاب :
کتاب اول : سلسله الذهب * .
کتاب ثانی : سلامان وابسال * .
کتاب ثالث : تحفه الاحرار ۷۹۷ * .
کتاب رابع : سبحه الابرار ۷۹۸ * .
کتاب خامس : یوسف و زلیخا * .
کتاب سادس : لیلی و مجنون * .
کتاب سابع : خردنامه « اسکندری » ۷۹۹ * .
دیوان اول ، * دیوان ثانی ، * دیوان ثالث ، * بهارستان ، * رساله کبیر در معما ، * رسالهء متوسط ، * رسالهء صغیر ، * رسالهء منظومهء اصغر ، * رسالهء عروض ،* رسالهء قافیه ۸۰۰ ، * رسالهء موسیقی ، * رسالهء منشئآت ، * فواید ضیائیه فی شرح الکافیه ، * شرح بعضی از مفتاح الغیب * که با بیاض نرفته ، صرف فارسی منظوم و منشور، * ( وحضرت ایشان در مناسک حج دو رسالهء نوشته اند : یکی صغیر که مشهور است و یکی کیبیر که بر چهار مذهب نوشته اند در راه مکه و آن در عرفات گم شده ازین جهت مشهور نیست، از برای آنکه مسوده اصل نبوده )
ولادت حضرت ایشان در خرجردجام * بوده است وقت العشاء الثالث و العشرین من شعبان المعظم سنه سبع عشر و ثمانمائه .
لقب اصلی ایشان عمادالدین است و لقب مشهور نورالدین واسم مبارک ایشان ۸۰۱ عبدالرحمن .
در بیان تخلص (خود) فرموده اند:
نظم
مولدم جام و رشحهء قلمم
جرعهء جام شیخ الاسلامی است
« لاجرم در جریدهء اشعار
بدو معنی تخلصم جامی است ۸۰۲. * »
والد حضرت ایشان احمد بن محمد الدشتی * است ۸۰۳ که از دشت اصفهان است که محله ایست از وی ، و خدمت مولانا محمد : جد ایشان ۸۰۴ ، یکی از فرزندان امام محمد شیبانی را ( رحمه الله علیه ) در عقد نکاح در آورده بوده اند و مولانا احمد که والد حشرت ایشانست ، ازوی است . ومدت حضرت ایشان بهشتاد ۸۰۵ و یک که عدد حروف کاس است رسیده بود که ساقی دور در در هژدهم محرم الحرام ۸۰۶ سنه ثمان و تسعین وثمانمائه ارخمخانهء اناالله والناالیه راجعون ۸۰۷ (۱) جام زلال لقای ۸۰۸ حضرت ذولجلال ( والافضال) برکف گرفت و معاشر عشرت سرای (عشق ومحبت ۸۰۹) را مژدهء رستگاری از تنگنای غربت کرامت کرده شاهباز اوج احدی را شتهء تعلق جسدی مانع پرواز ۸۱۰ بود (چون صفیر).
یاایتهاالنفس المطمئنه ارجعی (۱) شنید ، رشهء تعلق گسسته (گشت) وبوکر ۸۱۱ ج اصلی باز گشت .
از حضرت ایشان (علیه الرحمه والرضوان ۸۱۲)(در) سال آخر آثار اطلاع برظهور واقعهء انقطاع ظاهر میشد و سخنان منبئی از (زمان هجر و مفارقت ۸۱۳ سربر میزد و توطین نفوس بمفارقت میفرمودند واین دو بیت بکرار بر زبان مبارک (حضرت) ایشان (علیه الرحمه والرضوان ) می گذشت :
دریغا که بی ما بسی روزگار
بروید گل و بشکفد نونهار
بسی تیر و دیماه و اردیبهشت
بیاید ۸۱۴ که ماخاک باشیم و خشت .*
وچند روز پیش از ظهور مرض از مسکن مألوف به بعضی نواحی ( دیگر از حوالی (۸۱۵) شهر عزیمت سیر کردند و در قریه ای که تعلق بحضرت ایشان * میداشت فرصتی بر خلاف عادت توقف فرمودند ۸۱۶ ، و چون توقیف حضرت ایشان در قریهء مذکوره ۸۱۷ از طریقهء معهوده ۸۱۸ در گذشت . اصحاب و احباب مضطرب حال شدند واز حضرت ایشان التماس مراجعت کردند ۸۱۹ .
حضرت ایشان فرمودند که دل از یکدیگر می باید کند – و چون مراجعتن نمودند بایکی از فقیران خطارب فرمودند ۸۲۰ پیش از عروض مرض (۸۲۱) بسه روز که گواه باش (۸۲۲) که ما را با هیچکس بهیچ وجه ۸۲۳ وابستگی نمانده است ، (بعد از آنکه بمنزل شریف معاودت نمودند ( ۸۲۴) مرض (۸۲۵) پیدا شد و در ضباح جمعه که ششم عتروض مض بود وهژدهم شهر محرم الحرام (حرکت نبض حضرت ایشان ساقط شد و چاشتگاه آثار ارتحال بدارالقرار ظاهر گشت .
در اثنای این حال چشم مبارک حضرت ۸۲۶ ایشان بطاق خانه افتاد و فرمودند که منزل ما روشن ۸۲۷ شد.
میفرمودند: پیش ۸۲۸ از فوت بدوسال که خود را در حالت نزع دیدیم ودر آن ۸۲۹ حال ۸۳۰ مجلسی بود بس ۸۳۱ عظیم و شایبهءکدورتی در حوالی ۸۳۲ خود مشاهده کردیم بتلاوت آیه الکرسی مشغول گشتیم از نوانیت ۸۳۳ آیت آن کدورت ۸۳۵ محو ۸۳۶ شد.
فقیر را درین زمان آن ۸۳۷ سخن (بیادآمد و۸۳۸) در خاطر گذشت ۸۳۹ که همانا نورانیت آیه الکرسی ظاهر گشته است زیرا که تلاوت این آیت ورد حضرت ایشان بود که بعد ۸۴۰ از صلوه فرضه چنانچه مشهور ۸۴۱ است میخواندند ۸۴۲ فی الحال بتلاوت آیه الکرسی مشغول شدم وبعضی از مخادیم بقرائت مسوره (۳) پس ۸۴۳ مشغول گشتند.
چون لحظه ای بر آمد ، ناگاه حضرت ایشان فرمودند که همچنین – بر وجهی که گویا کسی ایشانرا ۸۴۴ از چیزی خبر داد – این لفظ فرمودند وفی الحال احرام نماز بر بستند ۸۴۵ و دستها بر سینه نهادند.
ابتدا بدکعا انی ۸۴۶ و جهت وجهی للذی فطرالسموات والارض حنیفآ وما انامن ۸۴۷ العشرکین (۴) ان صلواتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین لاشریک له و بذلک امرت وانا ۸۴۸ اول المسلمین (۵) ، بر سبیل جهر چنانچه طریقهء حضرت ایشان می بود ، بی ۸۴۹ تفاوت میان این حال وحال صحت ، دو رکعت نماز گزاردند ، در رکعت اول (فاتحه ۸۵۰) و قل یاایهاالکافرون (۶) (خواندند و در رکعت ۸۵۱ دوم فاتحه وقل هو الله احد (۷) خواندند، ۸۵۲ چون سلام دادند باز مشغول گشتند ۸۵۳ و دو رکعت (نماز) دیگر گزاردند. اما تلاوت درین (دو) رکعت شکسته میشد و بعد سه نوبت فرمودند : الهم اغفرلی ذنوبی ودعای دیگر نیز خواندند وبعد از آن باین ذکر مشغول گشتند ( که یاالله یا واحد یا احد یا صمد و تشخیص این بتأمل دست میداد و این ذکر را مرتبه مرتبه تخفیف میکردند تا الله ماند ۸۵۴ ) و درین اثنا دست این فقیر را گرفتند و انگشت مسبحه (فقیر) را مسواک ساختند (۸) چنانچه مسواک مستحب است در حال نزع و بحکم کماتعیشون تموتون ، * نسبت ، ایشانرا بطریق زمان صحت باز می یافت بی تفاوت ۸۵۵ ) و هیچ نوع اضطرابی با ایشان راه نیافت و مضمون المؤمنون ینتقلون ۸۵۶ من دار الی دار * در حق ایشان مشاهده می افتاد.
روزی میفرمودند که اگر کسی را در حالت نزع مرض متوجه دماغ باشد ، غاللب آنست که چون نسبت حال این طایفه ملکهء وی شده باشد و درذات ۸۵۷ وی متجوهر گشته بعروض این عوارض ۸۵۸ زایل نشود و متغیر نگردد و بعد از مفارقت روح ۸۵۹ از بدن حکم وی ظاهر شود چه تغییر و تشویش عارض مزاج دماغ است، نه عاض حقیقت شخصی ، تحصیل این ملکه در چنین روزی نفع رساند.
(حال برین منوال بود تا وقتی که ۸۶۰ ) بانک (سنت) نماز جمعه دادند « مردم جهت گزاردن مشغول شدند » حضرت ایشان علیه الرحمه والرضوان از مقام فنابدار بقا رحلت فرمودند و هر ذره از ذرات کون از سمک تا سماک ، زبان مقال و السان حال به مضمون این ابیات گشادند:
دردا که پاکباز جهان از جهان برفت
پاک آنچنان که آمده بود آنچنان برفت
جانش که شاهباز معارف شکار بود
آواز طبل شاه شنید و دوان برفت
غم شد محیط مرکز عالم زهر طرف
کان مرکز محیط کرم از میان برفت
دلها ببر غمین که امین زمین نماند
جانها ز تن رمان که امان زمان برفت
از وی نشان چگونه دهد کس که ساخت محو
در بی نشان نشان خود و بی نشان برفت
چون مردمان دیده شدم غرق ۸۶۱ سیل اشک
از بسکه آبم از مزه خونفشان برفت
گفتم برم بشرح غمش زندگی بسر
غم زور کرد و قوت نطق از زبان برفت
صباح شنبه ، خلق از هرطرف ، از شهر و ولایات ۸۶۲ متوجه آن منزل شدند سلطان وقت ، افتخار ارباب تاج و تخت ، شاه روشن دل صافی ضمیر که از مقام فقر قدم همت بر سریر سلطنت نهاد و بر مسند شاهی دادعدل و دادگستری داد ۸۶۳ « قدم از مقام همت فروتر ننهاد ۸۶۴» و بمقتضای علوالهَه من الایمان چشم اعتبار بر منصب تاج و تخت نگشاد – مدحت وی از مافقیران نیاید و بشاید ، حضرت ایشان علیه الرحمه والرضوان در جمیع اشعار خود چه قصیده ( چه) غزل و چه معما و ( چه ) رباعی و قطعه و مثنوی از محض مبحت و خلوص اعتقاد طریق مدح و نثای وی سپرده اند ۸۶۵ و دعای بقای دولت و دولت بقای وی کرده « مدحت وی ۸۶۶» ایشانرا شاید ، از فقیران جز دعاگوئی نیاید – اعنی قطب فلک مرحمت واحسان ومرکز دایرهء امن و امان ، ابوالغازی سلطان حسین بهادرخان ، اطال الله عمره وادام دولته وابد سلطانه و خلد ملکه ، در آن روز جهانسوز و ساعت جانگداز ، قدم اهتمام از مقام صدق و ارادت ، نه از طریق رسم وعادت ، باوجود مریضی و ضعف بغایت برداشته بحوالی منزل و مقام (حضرت) ایشان (علیه الرحمه والرضوان) شتافت و بتهیهء تکفین و تجهیز آن حضرت پرداخت ۸۶۷ با دل بریان و چشم گریان .
شاهزادگان عالیمقدار و امراء و وزرای نامدار و بزرگان روزگار و صفار و کبار ، در آن تیره روز محنت اندوز ، جنازهء حضرت ایشان را ۸۶۸ بدوش ادب برگرفتند و چون به دشت عیدگاه رسید ، خلق از هر طرف هجوم کردند که خود را بجنازهء (حضرت) ایشان برسانند ، اما از غایت کنت و شدت ازدحام گنجایش این معنی نبود غوغای عظیم و شورش قوی برخاست ، یعنی از امرای عظیم سوار شدن و چوبها کشیده به صعوبت تمام جنازهء حضرت ایشانرا بجوار حضرت (۸۶۹) مخد.م قدس الله تعالی سره آوردند ، زمین صدف وار لب بخنده بگشاد ۸۷۰ و آن در گرانمایه را در سینه جای داد.
حضرت پادشاه را بسبب دردپای ، آرزوی شرف پایه ۸۷۱ جنازهء (حضرت) ایشان (علیه الرحمه والرضوان) دردل بماند ۸۷۲ و این را بزبان میآوردند وتحسروتآسف ۸۷۴ میبردند. ۸۷۵
شعرای عصر، از امراء و فقراء مرثیه وتاریخ گفتن آغاز کردند و حضرت امیرکبیر ، آن روشن ضمیر معارف پذیر که بر خاطر خطیر و ضمیر ( منیر) حضرت ایشان علی الرحمه الرضوان بدین عنوان شرف عبور یافته که محب و معتقد درویشان بلکه محبوب و معتقد ایشان .
بیت
آن تافته دی بر دل او زردنه دیر
راز فردا چه جای دی بلکه پریر
علیه الرحمه والرضوان بدین عنوان شرف عبور یافته که محب و معتقد ۸۷۶ درویشان نظام المله والدین علیشیر ، الزی هو مستفن باسمه العالی عن المبالغه فی الالقاب فنتعرض ۸۷۷ بالشتغال بالدعا عن مزاوله الاطناب و فقه الله لمایحب و برضاء وجعل آخر ته خیر امن اولاء (آن) مرائی وتواریخ را اصفا فرمودند وهریک را از شعرا بشرف التفات و انعام و اکرام مشرف ساختند و خود نیز مرثیه فرمودند و در بیستم وفات حضرت ایشان صلای عام در دادند و خلق را بعیدگاه دعوت کردند.
حضرت پادشماه و جمیع اکابر و اهالی و مشایخ و موالی و (جمیع) خواص و عوام حاضر گشتند و ۸۷۸ در آن روز مرثیه ای که حضرت امیر فرموده بوند ، واعظ بر (سر) منبر خواند و چون چهل روز بگذشت ، حضرت پادشاه برهمین منوال صالی عام دردادند وخلق را بعیدگاه خواندند و کثرت و ازدحام تمام شد و بعد از آن حضرت امیر عمارت عالی بر قبلهء مقبرهء حضرت ایشان علیه الرحمه والرضوان بنیاد نهادند و جمعی از حفاظ تعیین فرموندند.
پایان فصل اول
پاورقی ها :
۱ – قرآن کریم ۲ / ۱۵۶ .
۲ – قرآن کریم ۸۹/۲۷ – ۲۸ .
۳ – وکر : آشیانهء مرغ ، وکرالطائر : اتی وکره . وکروانتکرالطائر . اتخذوکرآ (المنجد) .
۴ – قرآن کریم ۶ ر ۷۹، .
۵ – قرآن کریم ۶ر۱۶۲ – ۱۶۳ .
۶ – قرآن کریم : ۱۰۹ ر و در اینجا تمام سوره مقصود است .
۷ – قرآن کریم ۱۱۲ /۱ – در اینجا مردا تمام سوره است .
۸ – در اینجا نسخه « ب» تمام شده است یعنی بقیهء اوراق آن تا آخر کتاب ساقط شده.
نسخه بدلها و اختلاف قرائت
۷۸۶ – ب : ندارد .
۷۸۷ – ب : ملازمت .
۷۸۸ – ب : بدین .
۷۸۹ – ب ، ف : نمیگردد.
۷۹۰ – ب : ندارد .
۷۹۱ – ب : آن درویش .
۷۹۲ – ب ، ف : قدس سره .
۷۹۳ – ب : شرح فصوص .
۷۹۴ – ب : بین « » را ندارد .
۷۹۵ – ب : ندارد.
۷۹۶ – ب : سوال و جواب .
۷۹۷ – اصل : تحفه الابرار .
۷۹۸ – اصل : سبحه الابرار .
۷۹۹ – ب : بین « » را ندارد.
۸۰۰ – ب : بین « » را ندارد.
۸۰۱ – ب : ندارد.
۸۰۲ – ب : این بیت را ندارد.
۸۰۳ – ب : ندارد.
۸۰۴ – ب : ندارد.
۸۰۵ – اصل : که بهشتاد.
۸۰۶ – اصل : محرم الحرام است .
۸۰۷ – در نسخهء ب بجای این کلمات تنها مفظ (وحدت) آمده .
۸۰۸ – اصل ، ب : بقای و از اینجا تا آخر کتاب با قسمتی از مقدمهء دیوان جامی که از یک نسخه خطی تکلمه که بشماره (۹۱۴) کتابخانه مجلس شورای ملی ایران محفوظ است و در ص ۱۵۰ – ۱۵۶ مقدمهء دیوان نقل شده است ، مقابله میشود.
۸۰۹ – اصل : وحدت .
۸۱۰ – ض : ندارد.
۸۱۱ – ض بمبدأ .
۸۱۲ – ض ندارد.
۸۱۳ – ب ، ض ندارد.
۸۱۴ – اصل ، ض : برآید.
۸۱۵ – ب : ندارد.
۸۱۶ – در نسخهء اصل : عبارت است بعد از کلمهء (فرموندند) ذیل که تکرار عبارات متن آمده است : و در آن ایام اطلاع بر ظهور واقعه از حضرت ایشان اهر میشده و سخنان مبنی از ساعت هجرت و وداع از آنحضرت سر بر میزده .
۸۱۷ – ض : مذکور .
۸۱۸ – ض معهود .
۸۱۹ – ب : نمودند.
۸۲۰ اصل : گتفند ، ض : کردند.
۸۲۱ – اصل : مروض .
۸۲۲ – ض : باشد.
۸۲۳ – ب : بهیچ وجه و هیچکس .
۸۲۴ – ب : بین « » را ندارد.
۸۲۵ – ب : چون مرض .
۸۲۶ – ب : ض : ندارد.
۸۲۷ – در اصل (روشن) محو شده.
۸۲۸ – ب : که پیش .
۸۲۹ – ب : ندارد.
۸۳۰ – ض : حالت .
۸۳۱ – ض : ندارد.
۸۳۲ – ب : منزل ، ض : احوال .
۸۳۳ – ب : نزد.
۸۳۴ – ض : آن .
۸۳۵ – ض : ندارد.
۸۳۶ – ض : رفع .
۸۳۷ – اصل : این .
۸۳۸ – ض : ندارد.
۸۳۹ – ض : آمد.
۸۴۰ – ض : وبعد .
۸۴۱ – ب : مستحب .
۸۴۲ – ض : میخوند چنانچه مشهور است .
۸۴۳ – اصل : بس .
۸۴۴ – ض : ایشانرا کسی .
۸۴۵ – ب ، ض : بستند.
۸۴۶ – ض : ندارد.
۸۴۷ – ض : ندارد.
۸۴۷ – ض : ان المشرکین .
۸۴۸ – ض : آن اول .
۸۴۹ – ض : دو رکعت نماز گزاردند بی تفاوت میان حال مرض و حال صحت .
۸۵۰ – ض : بین « » را ندارد.
۸۵۱ – ض : ندارد.
۸۵۲ – ب : ندارد.
۸۵۳ – اصل : شدند .
۸۵۴ – ب : بین ( ) را ندارد.
۸۵۵ – سطور بین دوعلامت « » در نسخه ض و بعبارت دیگر در مقدمهء دیوان جامی که از نسخه مذکور نقل شده ، نیست .
۸۵۶ – ض : نیقلبون .
۸۵۷ – ب ، ض : ذرات .
۸۵۸ – اصل : مرض .
۸۵۹ – ض : نفس .
۸۶۰ – کلمات بین دو قلاب ( ) در نسخه اصل نیست و بجای آن تنها لفظ (چون) آمده است .
۸۶۱ اصل : غیر . ( از روی دیوان تصحیح شد ).
۸۶۲ – ض : ولایت .
۸۶۳ – ض : عدالت و مرحمت بداد.
۸۶۴ – ض : بین « » را ندارد.
۸۶۵ – ض : سروده اند.
۸۶۶ – ض : ندارد.
۸۶۷ – ض بین « » را ندارد.
۸۶۸ – ض : ندارد.
۸۶۹ – ض : ندارد.
۸۷۰ – اصل : گشاد.
۸۷۱ – ض : ندارد.
۸۷۲ – ض : ماند.
۸۷۳ – اصل : می آورد.
۸۷۴ – ض : تإسف و تحسر .
۸۷۵ – اصل : میبرد.
۸۷۶ – ض : محبت معتقد.
۸۷۷ – اصل : فتعرض .
۸۷۸ – ض : ندارد.
۸۷۹ – ض : ندارد.
(انسجام)