۲۴ ساعت

آرشیو اکتبر, 2024

03 اکتبر
۱ دیدگاه

در سکوتم محشر است . . .

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۲ میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۳ اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

در سکوتم محشر است . . .

یک سپهر آیینه و  یک کهکشان، سنگم ز عشق

 غرق خون خویش و خورشیدم، به خون، رنگم ز عشق

 راه گم راهم ، که می جویم شروع و ختم خود

نه کران  بی کران  نه  سنگ  فرسنگم ز عشق

 از  سکوت  این  جهان  خوابمرگان   خسته ام

 نغمه بیداریم،  صد چنگ  در  چنگم  ز عشق

 کوه پر آتشفشانم ، در  سکوتم  محشر است

می تراود چو ن شرر از سنگ  آهنگم  ز عشق

 مانده از فریاد و شیون، از نفس افتاده عشق

 در  خلای  بیکرانی ،  سخت  دلتنگم  ز عشق

خواب ها  کابوس  رویانند و رویا  بی خروش

می خراشم گوش دنیا را  خطر  زنگم ز عشق

 سر سپهر  و  پای  بر   خاکم    مثال  گردباد

 با خدا و با خودم با  خاک  در  جنگم ز عشق

فاروق فارانی

02 اکتبر
۱ دیدگاه

افکار سازی عمومی در ماهیت حقوق رسانه ها برای افغانستان

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه ۱۰ میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱ اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

افکار سازی عمومی

در ماهیت حقوق

رسانه ها برای

افغانستان

 

چکیده[۱]

اختلال و اختلاف سازی سازماندهی شده٬ در مبانیپدیده های جامعه شناسی سیاسی یک جامعه٬ که ارزش های باوری و فکری مردم یک سرزمین می باشد و در اقتدار حاکمیت ملی٬ سازنده است. توسط محرکه های بیرونی یا جنگ روانی رسانه ای٬ به خصوص در جوامع بدوی به اهداف پدیدار می شود. که مخاطبین فقط تاثیر پذیر هستند٬و از این تاثیر پذیری قدرت های جهانی وارد بسترهای از جامعه شده و تصاحب منافع می کنند. در این حالت امنیت رسانه ای عبارت از نظارت٬ بر اطلاعات شبکه های چاپی٬شنیداریو دیداری و انترنتی می شود٬ که قانون رسانه ها در حیطه حقوق آزادی بیان٬ سواد رسانه ای را٬ برای مخاطبین و تکلیفی برای فعالان اجتماعی رسانه ایایجاد می کند. تا باشد که منافع عامه کشوری حفظ و حاکمیت ملی مقتدر گردد.که در این مقاله به روش توصیفی – تحلیلی٬ کلید واژه های ذیل را٬ در حیطه عنوان تحقیق٬ پژوهش می کنیم:

بحران سازی هویت جوانان و جنگ روانی٬ سعادت و یا

مسبب سعادت بودن آزادی بیان٬امنیت رسانه در

ماهیت سیاست مدرن برای افغانستان

 

مقدمه:

ماده بیست و دوم اعلامیه حقوق بشر اسلامی٬ محدودیت های برای آزادی بیان وضع نموده است: که مغایرت با اصول دین٬ عدم جواز تبلیغ سوء بر ضد مقدسات و کرامت انبیاء (ع) عدم جواز برانگیختن احساسات مذهبی قومی٬ لسانی٬ نژادی٬ حقوق و آزادیهای دیگران منع شده است. و حتی نظریه پرداز مشهور لبرالیسم آمریکای جان استوارت میل٬ هم به آزادی مطلق بیان باور نداشت. و در صورت تحریک آمیز و بحران آفرینی بیان٬ آنرا مشروع نمیداند (محمدی٬۱۰۶ : ۱۳۹۵). پس محدودیت آزادی بیان٬ امنیت بیان برای منافع عمومی در سیاست های مدرن و جهان امروزی اطلاعات تبیین می شود. که محدویت به اساس مجموعه اصول مدون در قانون رسانه هارا٬ امنیت روانی مخاطبین نیز٬می توان تعریف کرد. و از طرفی رسانه برای افکار سازی جوانان٬ می تواند قدرت تولید کننده ذهنی محسوب شود٬ که نیروی جوانی یا جوانان٬ عبارت از قدرت اجتماع می باشند٬ که می توان آنرا٬ قلب جامعه گفت. و محرکه بسوی تعالی و عقب ماندگی کشوری نیز جوانان اند. هویت های کسبی برمیگردد به همت و کوشش جوانان٬ چون جامعه تخصصی و علمی را٬ شکل بدهند. اما جوامع جهان سومی را٬ تجاوز فرهنگی در بستر رسانه های جمعی٬ بحران سازی هویتی می کنند٬ یعنی بحران هویت های ذاتی جامعه چون باور٬ زبان و رسوم و عنعنات اند٬ که امنیت رسانه ای در برابر آن٬ توانایی فکری متعالی جوانان را٬ نخست باید. زیرا عصر کنونی دهکده کوچک یا تصاحب رسانه ای انترنتی٬ که از کنترل دولتها نیز بعید بوده و در این وضعیت٬ زیان و ضرر فکری بیشتر٬ در جوامع خلاصه می شوند٬ که در مقدم هویت های ذاتی آن جامعه مورد تجاوز قرار گرفته است. و از طرفی باید اذعان کرد: آزادی بیان وسیله برای سعادت است٬ که پژوهشگران از درک حقیقت در سیر علمی٬ که شامل:‌شناخت و استنتاج پدیده ها٬ می شود در بستر آزادی بیان برای سعادت اجتماع بیان می دارند٬ که آزادی خواهی فاقد روحیه وحدت ملی٬از ماهیت علمی علوم انسانی نیست و در غایت یا نتیجه سعادتی برای افغانستان ندارد. در این حالت امنیت رسانه ای٬ بایدی و مهارکننده اهداف سوء گردد. تا امنیت رسانه ای در ماهیت سیاست مدرن٬ همانا روح همزیستی٬ متعالی حاکمیت ملی در کشورما شود. تا حقوق رسانه ها٬ که مجموعه قوانین و مقررات حاکم بر حوزه رسانه ای اعمال می شود٬مرتبط به حقوق آزادی بیان و معاهدات بین المللی تصویب و رعایت گردد.

۱- بحران سازی هویت های ذاتی و جنگ روانی:

تغییر اجتماعی در جهان امروز٬ چنان عمیق و پُر سرعت استکه اصیل ترین عرصه های حیات بشری بنام هویت را٬ با چالش جدی رو به رو کرده٬ زیرا هویت های متصلب پیشین که ضامن حفظ وضع موجودند٬ در حال تغییر می باشند. بحران هویت بدون شک مهم ترین آسیب اجتماعی امروز جهان بوده که در کلیه روابط اجتماعی٬ فرهنگی٬ اقتصادی٬ سیاسی در جوامع ناشی از جهانی شدن٬پدیدار شده است(نیکوکار٬ نوابخش٬ ۳ : ۱۳۸۲). در جوامع سنتی پیوند تنگاتنگ فضا٬ زمان و فرهنگ در یک مکان یا محل و سرزمین نیازهای هویتی را٬ به خوبی جوابگوست و انسان ها در درون دنیاهای کوچک٬ محدود٬ پایدار و منسجم خود٬ به هویت و معنای مورد نیاز خود به آسانی دست پیدا می کند٬ اما در فرآیند جهانی شدن با پاره کردن این پیوند ها و نفوذ پذیری و فرو ریختن مرزهای مختلف زندگی اجتماعی٬ گونه های هویت های ذاتی را٬ متزلزل و حتی نابود می کند٬ که تحت این دگرگونی های بنیادین٬ امکان هویت یابی سنتی بسیار کاهش یافته و نوعی بحران هویت و بحران معنا در انسان ها٬ پدیدار می گردد( گل محمدی٬ ۱۳۸۳:۲۴۵). و جنگ روانی در بستر عصر اطلاعات یا دهکده کوچک عبارت از استفاده برنامه ریزی شده از تبلیغات و سایر اعمالی که بر نظریات و احساسات جامعه وارد می شود٬ است٬ البته کلمه جنگ به مفهوم ستیز مخفی که روان اعضاء جامعه را٬ نشانه گرفته اطلاق می شود. که به مفهوم جنگ نرم در مطالعات بین المللی نیز بیان می گردد. پس جنگ نرم عبارت از هر اقدام غیر خشونت آمیز که ارزش ها و هنجارهای جامعه هدف قرار داده می باشد(قربان زاده سوار و ناطقی٬ ۴۸: ۱۳۹۲). حالا در نتیجه: جنگ و ستیز یکی از عناصری ناخشنود بشری٬ از ابتدای تاسیس اجتماعات با آن مواجه بوده ایم٬و بشر را٬ به صورت مطلق در دنیا٬ گریزی از آن نیست. در زمان کنونی جنگ ها با شکل و شمایل جدیدی بروز می نمایند و ظاهر خشن آن دیگر نمایان نمی باشد٬ که افراد قربانی سلطه گریان قدرتمندان جهانی می گردند٬ که فشارهای رسانه و ارتباط جمعی را٬ سیاست گذاری می کنند. که جنگ نرم را می توان تهاجم خاموش و نرم به وسیله و ابزار فرهنگ برای کاستن ارزش های فرهنگی٬ برای از بین بردن روحیه همبستگی ملت دانست٬ که امنیتی سازی فضای رسانه ای سیاسی و اجتماعی را٬راه کار دانسته و عمل باید نمود.

۱-۱ تحلیل بحران سازی فرهنگی و جنگ روانی در افغانستان:

کشورما افغانستان٬در چندین دهه شاهد تحولات بوده٬ که مورد تجاوز قدرت های شرق و غرب گردیده است. که جنگ های داخلی نیز٬ ناشی از جنگ های روانی می باشد. که موارد برجسته ناشی از آن٬شامل بحران سازی هویت فرهنگی و جنگ روانی را٬ در ذیل فهرست می کنیم:

  • تکنوکراسی و عوام فریبی:‌ تکنوکراسی بصورت فشرده اگر بیان شود٬ عبارت از افرادی که با مدارک دانشگاهی با قدرت شهرت تصاحب امتیاز می کنند – ماهیت اعضاء جامعه بدوی استکه فاقد بصیرت با دید سطحی٬ فریب حالت عامه را٬ می گیرد٬ و این مجموعه افراد فاقد تعهد به وطن و انسانیت٬ در پی منافع خصوصی خودشان اند.
  • رسانه ای شدن فاقد فرهنگ:‌ فرهنگ اجتماعی ماهیت ثبات سیاسی در امر تداوم قدرت مردمی نهادینه شده است. که جامعه شناسان معاصر ربط سیاست و فرهنگ را٬ به درستی ترسیم کرده اند. هرچند ابعاد فرهنگ بسیار زیاد است. که بطور فشرده می دانیم٬ فرهنگ عبارت از مجموعه رفتار و کردار اعضاء جوامع که تنوع فرهنگی٬ قدرت همبستگی آنست٬ اکتفا می کنیم. ولی آنچه از گونه های فرهنگی چون شعر٬ موسیقی و سینما اکنون در رسانه ای های جمعی افغانی٬ پدیدار شده است٬ مصداق مغلوب بودن و سیر نزولی مدرنیته در برابر بدویت تحلیل می شود.
  • تقلید کورکورانه: امروزه بسیاری از جوانان در پی شهرت میان تُهی اند – یعنی دوست دارند در شبکه های اجتماعی مشهور شوند٬و آن شهرتی میان تُهی که جوان فاقد هدف در فعالیت هستند٬ که این شهرت های بیدون محبوبیت٬ پی آمدهای در پی دارد که یکی از عوامل سیر تنزل توسعه انسانی در جامعه می شود.
  • معارف و تحصیلات: بایستی جوانان در مرحله نوجوانی همانا صنف نهم٬ هویت کسبی شانرا بدانند و خویش را پیدا کرده باشند. که برای کدام ارزش اجتماع همانا خدمت به انسانیت و کشور٬ پسا فارغیت پوهنتون حضور پیدا کنند. در حالیکه بعد فارغ شدن صنف دوازدهم این نظام تحصیلات استکه رشته جوانان را تعیین می کند٬ نه خودشان و علاقه شان … که شاهد این مورد نیز هستیم که محصلین شرعیات فاقد دروس مقدماتی دینی یا مدرسه در تحصلات عالی از جوانان که از مکاتب راه پیدا کرده اند٬ و در دام افکار افراطیت و وهابیت افتاده اند.

۲- سعادت و یا مسبب سعادت بودن آزادی بیان:

آزادی یعنی اینکه: اعضاء جامعه در رفتار و کردار٬ تفکر و بیان تا سرحدی آزاد هستند٬ که آزادی کس و کسانی دیگر را٬ سلب نکنند. از این جهت حقوق خصوصی و قوانین مدنی مصادق بر این آزادی هاست. یعنی تفکر و حکمت در بیان٬ از درک حقیقت مسبب سعادت اجتماع می گردد٬ که آزادی خواهی فاقد عقلانیت سیاسی و حس تعهد به وطن٬ بستری فکری در برابر جنگ های روانی می شود٬ که حاکمیت ملی کشوری را٬ تهدید می کند. همچنان آزادی اندیشه و بیان از دید اسلام٬ فلسفه و حقوق بین الملل مورد بحث بوده٬ که در قوانین داخلی و میثاق های بین المللی انعکاس یافته است(میل٬ ۱۵: ۱۳۶۳). در نتیجه استدلال ما در مبانی٬ وسیله بودن آزادی برای سعادت یا اینکه نه خود آزادی سعادت است٬ اصولاً در وضع محدویت ها٬ بر آزادی بیان هستیم٬ که در معاهدات بین المللی حقوق بشر٬ قیود و محدودیت های مرتبط بر آزادی بیان را٬ پیدا نمود: اکثر مطلق فلاسفه سیاسی مدرن٬ اگرچه معتقد به حقوق فردی به عنوان پایه و بنای زندگی بشری اند٬ اما با این حال تصریح می کنند٬ که در یک جامعه تحت شرایطی که ذیلاً به آنها اشاره می شود٬ آزادی بیان محدود گردد.

  • در وضعیت تضاد بین دو یا چند حق بنیادین.
  • در وضعیت تضاد بین محتوای روشن یا نیمه روشن (مبهم) یک جق.
  • در وضعیت تضاد بین یک حق بنیادین و خطر جدی و شدید تهدید کننده جامعه.
  • در وضعیت تضاد بین حقوق و هنجارها و ارزش های فرهنگی اساسی یک جامعه(رضوانی٬۱۳۹۵:۸۳).

۲-۱ آزادی بیان از اسلام برای افغانستان:

بسیاری از صاحب نظران به این باور اند٬ که آزادی بیان مطلق و بیدون محدویت٬ برای بشر٬ حق بنیادین می باشد. اما برخی دیگری٬ اگاهان امور را٬ موظف به نظارت کرده اند. تا همچون غذای مسموم٬ افکار مسموم به اعضاء جامعه تزریق نگردد – که در این میان٬ بهترست آزادی بیان را٬ از اسلام برای افغانستان تحلیل کنیم:‌در تفسیر آیه شریفه <لا اکراه فی الدین> یعنی اگر لااکراه فی الدین قضیه اخباری باشد٬ گزارش از تکوین و طبیعت می نماید که در قاموس آفرینش عقیده اکراهی نیست. و اگرگزاره انشایی باشد٬ آدمیان را نهی می کند تا عقیده را٬ بالای کسی تحمیل نکند و این انشایی بر حقیقتی تکوینی مصداق دارد(طباطبایی٬ ۱۲۳: ۱۳۶۴). عقیده برخی دیگر٬آزادی فلسفی را یک واقعیت و آزادی سیاسی را یک حق تلقی کرده اند٬ که اولی از نظر فلسفه سیاسی قابل بحث نیست ولی دومی که قابلیت اعطا و سلب می باشد موضوع فلسفه سیاسی است( سروش٬ ۴۲: ۱۳۷۵). با توجه به تحقیقات محدویت آزادی بیان در اسلام٬ در مورد اینکه جامعه را٬ بسوی فساد و گمراهی سوق ندهد٬ آزادی و آزادی بیان ماهیتاًً قبل از رنسانس غرب از ۱۶۴۸ به بعد که شروع می گردد٬در جوامع اسلامی بوده است. و اینکه آزادی همزاد انسان است و انسان را٬ فطرتاً آزاد خداوند آفریده٬ و هیچکس نمی تواند این حق را٬ از او سلب کند. و آزادی یک ارزش انسانی بوده که اعتقاد داریم که در انسان آزادی اصالت و شرف وی است. بنابراین تمامی ادیان آسمانی عهده دار حفظ آزادی انسان بوده و در برابر بردگی که سلب برابری است٬ عریان ایستادگی کرده است و آزاد بیان که ذاتاً در ماهیت ادیان چون بیان می باشد. و برابری اجتماعی که هیچ افغان از افغان دیگر برتری ندارد و آزادی بیان در پاسخگو کردن مجریان٬ روح توسعه کشوری ما می باشد٬ اتفاق نظر گردد تا افکار عمومی به اساس آن٬ نظارت سیاسی کند.

۳- امنیت رسانه در ماهیت سیاست مدرن برای کشور:

منظور از اندیشه سیاست جدید برای افغانستان٬ آماده کردن خویش را٬ در باب پذیریش مفهوم درست آن٬ از لحاظ معرفتی و واقع بینانه آن ضروریست. زیرا در دهه های اخیر دانشکده های علوم انسانی در پوهنتون های افغانستان٬ با رویکرد سلیقه ای در باب مدیریت و کدر های علمی٬ فرسنگ ها دور٬از رسالت عقلانیت سیاسی برای نسل نوین شدند. از این جهت ماهیت تفکر انتقادی در رسانه ها٬ که کیفیت یا محرکه توسعه باشد٬ با روحیه ستیز بنیادهای حاکمیت ملی را٬ طی بیست سال جمهوریت صوری تضعیف کرده بود. هرچند رسانه ها٬ از لحاظ ارقام زیاد ولی فاقد کیفیت کاری از مبانی عقلانیت٬که توانایی تولید افکار بکر در باب سیاست مدرن را نداشتن٬ از همین جهت عرف کاری رسانه ای تقلید و ترویج تهاجم های فرهنگی در ابعاد سیاست و فرهنگ شدند. جان کلام در تبیین امنیت رسانه در مقدم و نتیجه٬ سطح اگاهی بلند مخاطبین می باشد٬ که در مورد این گفته سقراط را٬ هرگز نباید فراموش کرد: جامعه ای به سعادت میرسد٬ که فعالیت روزانه اعضاء جامعه مطالعه باشد. پس سعادت در ماهیت امنیت رسانه ای عبارت از نبوغ و صاحب فکر شدن نسل اکنون افغانستان می باشد٬ که قدرت دانش در افکار عمومی ثبات سیاسی و حقوقی در همه ابعاد علوم انسانی ما گردد.

۱-۳- تفکیک قوا٬ محصول سیاست جدید پسا قرن هفدهم: 

در نخست دانست٬ که فرهنگ روبه رو٬ در سیاست عبارت از شتاب عمل بسوی نتیجه٬ فارغ از محدودیت و موانع های حقوقی و فکری می باشد. که فرهنگ روبه رو را٬ در سیاست بین دولی از طرف قدرتها می توان شاهد بود – اما در حقوق داخلی سطح اگاهی بلند مردم مسبب منافع عامه که فرجام ذهنی را٬ طی کرده باشند است. فرجام ذهنی: در فلسفه هگل آلمانی عبارت از صورت عمل با آنچه نتیجه به دست خواهد آمد٬ یکسانی دارد. که نتیجه و صورت العمل دوباره در فلسفه وی٬ عقل یا گوهر عقل می شود٬ است.[۲] یعنی فرجام ذهنی را٬ در مقابل شعار تُهی معنا می توان پذیرفت. در جامعه افغانستان و فرهنگ سیاسی و بهترین حالت فرهنگ سیاسی را٬ در جامعه سیاسی می توان حاکمیت قانون گفت. آنچه در افغانستان مربوط به همت جوانان می گردد تا فعالیت روزانه شان چون مطالعه٬ فرهنگ سیاسی را٬ در امر پاسخگوی مجریان قدرت٬ قدرت دانش بخشیده و ثبات سیاسی را٬ به ارمغان آورد. پس روح حاکمیت قانون قدرت دانش بوده٬که تفکیک قوا از لوازم شکلی حاکمیت قانون در قوانین اساسی می باشد – در برابر سرشت سرکش نفس انسانی مجریان٬ راه حل داده شده٬ که اگر قدرت در سه قوه تقسیم نشود و در دستان یک کس یا یک گروه متمرکز باشد٬ استبداد می کند. برای درک عمیق و ژرف تفکیک قوا٬ فضیلت در سیاست را بدانیم: فضیلت در سیاست عبارت از توانایی٬ عقلانیت٬ و شهرت و قدرت می باشد. توانایی جوهره ذاتی انسانی استکه نمی شود٬ آنرا آموخت و عقلانیت سیاسی کسب علوم سیاسی پوهنتون می باشد. که شهرت و قدرت در جوامع توده و نخبه فرق ژرف دارد. زیرا در جوامع توده٬ چون اکثریت با چشم دید که می بینند و قضاوت می کنند تا بصیرت و نبوغ عقلی٬ ریا و مکر وسیله هدف یا قدرت می باشد. اما در جوامع نخبه شهرت همانا از ماهیت محبوبیت که خدمت است٬ پدیدار می شود. و سیاست فاقد حقوق که بیدون شک حقوق مهار کننده در برابر سرکشی های قدرت است٬ اما اینکه حقوق چگونه ابزار قدرت نگردد٬ منوط می شود به سطح آگاهی بلند اکثریت مردم٬ و اینکه سرشت قدرت فساد آورست٬ توماس هابز فیلسوف انگلستانی٬ فلسفه وجودی دولت را٬ از عالم حیوانی و دیو سیرتی انسان می گیرد: که انسان را گرگ انسان تبیین کرده است. در نتیجه در افغانستان تا زمانیکه افکار عمومی مردم٬ در فراسوی سمت٬ قوم و باور سیر نکنند و «ما» یعنی قوم گرایی و سمت «من» منفور که حالت متعالی همانا ملت یا ما پدیدار نشود٬ در واقع جمهوریت و تفکیک قوا و انتخابات به مثابه زهر میماند که کشور را٬ بسوی تجزیه سوق می دهد و حقا که تجزیه در افغانستان بدترین تجربه خواهد بود.

نتیجه گیری و پیشنهادات و راه های حل

در عصر کنونی گستره ارتباطات٬ تبادل اطلاعات به واسطه شبکه های رسانه ای٬سرعت حداکثری را٬ با دربرگیری پُر مخاطب به دنبال دارد. که مجموعه عوارض جانبی و تهاجمی فرهنگی ناشی از آنرا٬ برای افغانستان می توان تروریسم سایبری نیز تعریف کرد. افغانستان پسا چند دهه تحول٬ آسیب پذیری بیشتری از ناحیه امنیت روانی در بستر رسانه های جمعی دارد. اختلال و اختلاف روانی ناشی شده را٬ چون سلاح کشتار جمعی نیز توجیه نمود. مسلماً ضمانت اجرای حقوق رسانه چون بیطرفی و پاسخگوی مجریان٬ با نظارت مردمی تکلیف دایمی دولت محسوب می گردد. که یکی از بدیهی ترین حقوق شناخته شده بشر٬ حق آزادی بیان و امنیت روانی ناشی از آن٬ بخشی لاینفک اسناد حقوق بشری بوده٬ که آزادی معادل فلسفه وجودی انسان است و انسان را٬ فطرتاً آزاد خداوند آفریده٬ و آزادی یک ارزش متعالی٬ که باور داریم در انسان آزادی اصالت و شرف می باشد. بنابراین تمامی ادیان آسمانی عهده دار حفظ آزادی انسانی بوده است. و اینکه آزادی و آزادی بیان وسیله برای سعادت است٬همانا توسعه کشوری می باشد٬ که در بستر تفکر انتقادی٬ می توان پیشرفت و توسعه افغانستان را٬ برق آسا کرد. که البته رسیدن افکار عمومی جامعه سیاسی افغانستان بصورت حداکثری در ماهیت سواد رسانه ای٬ ثبات امنیت رسانه ای می شود: سواد رسانه ای چشم اندازهایی که افراد از محتوا و داده های رسانه ای به کار می گیرد٬ با فراتر از سواد خواندن و دیدن و شنیدن٬ منوط به تحلیلی فکری و برداشت وی می گردد٬ است. که Media Literacy همانا سواد رسانه ای٬ چون رژیم غذایی باید هوشمندانه مراقب بود٬ که بطور فشرده سواد رسانه ای درک و فهم می باشد با مهارت٬ که می توان انواع رسانه ها و انواع تولیدات آنها را٬ شناسایی و تفکیک و ارزش گذاری کرد.

رسانه ها٬ در ماهیت سیاست مدرن برای افغانستان٬ می توانند در روابط و پاسخگوی قوای های قدرت چون تفکیک قوا٬ برای اقتدار حاکمیت ملی تولید برنامه های سیاسی کنند. که بدون شک حکمت و جوهره فکری تفکیک قوا٬ در ارزش های اسلامی هم٬ مورد بحث و هدف متعالی نفس انسان٬ در محوی استبداد٬ کبر و طاغوت بیان گردیده٬ می باشد. که در مقالات تحقیقی قبلاً نشر شده٬ از بنده شرح یافته است.

  • امنیت رسانه ای٬ در حیطه حقوق رسانه ها٬ به هدف حفظ آرامش روانی مخاطبین و اقتدار روحیه حاکمیت ملی در برابر تهاجم فرهنگی ناشی از وسایل ارتباط جمعی٬ برای کشورهای در حال توسعه چون آب حیات تبیین می شود.
  • جان کلام امنیت رسانه ای٬ سطح آگاهی بلند مخاطبین در تحلیل دریافت داده ها٬ می باشد – که در این امر قدرت دانش می تواند از رسانه های چاپی و طبع مطبوعات٬ بالای سایر انواع رسانه ای ناشی شود٬ پس رسانه های چاپ از لحاظ ارزش گذاری رسانه ای٬ در صدر قرار می گیرد.
  • جوهره فکری یا اهداف که حکما٬ در قرن هفدهم چون تفکیک قوا٬ برای سیاست بیان داشته اند٬ در ارزش های فکری و حکمت دینی اسلامی قابل هضم بوده و برای متعالی سیاست مدرن٬ برای افغانستان در حیطه تحقیقات تطبیقی پدیده های مدرنیته با ارزش های اسلامی٬ رسانه هارا٬ بایدی تولید برنامه های سیاسی در حیطه آنست.
  • رسانه های رسمی چون ماخذ و منبع علمی برای پژوهشگران محسوب می گردد. که قدرت دانش در رسانه های رسمی٬ تمیز یا فرق ژرف در برابر رسانه های خودسر انترنتی٬ جایگاه دارد٬ که قدرت این تمیز٬ در رسانه های رسمی افغانستان تقویت و اقتدار باید یابد. رسانه های رسمی مانند: مجموعه رسانه های چاپی و انترنتی چون سایت های معتبر علمی٬ دیداری و شنیداری که در حیطه حقوق رسانه ها٬ فعال هستند.
  • تبلیغات آزادخواهی آرمانی٬ که در دنیای واقعی غیر قابل تطبیق اند٬ با نبوغ فکری مخاطبین باید مهار گردد٬ زیرا این گونه تبلیغات در تجزیه و چندپارچه شدن ملت غیور افغانستان٬ برنامه ریزی شده اند.
  • اهمیت محوری رسانه ها٬ به هدف توسعه افغانستان٬ از نبوغ افکار عمومی٬ که رسانه ها را٬ این قدرت فکری تولید برنامه باشد٬ مبانی است. در وضعیت و حالت که رسانه ها٬ تولید کننده و مدیر افکار عمومی در جوامع بدوی باشد٬ رسانه در امر توسعه نقش محوری ندارد.

 

منابع و مأخذ

  • قرآن کریم
  • محمدی فریده٬ محدودیتهای آزادی بیان در اسلام: فصلنامه علمی – پژوهشی پوهنتون غالب٬ ش ۴ ٬ زمستان ۱۳۹۵.
  • میل جان استوارت٬رساله ای درباره آزادی٬ ترجمه احمد شیخ الاسلامی مجموعه فلسفه و منطق – ۱۳۶۳.
  • فلسفه هگل٬ نوشته والتر استیس پوهنتون آکسفورد انگلستان٬ ترجمه حمید عنایت – ۱۳۹۰.
  • نیکوکار مستانه سادات٬ نوابخش دکتر مهر داد – جهانی شدن و بحران هویت جوانان ۱۳۸۲.
  • گل محمدی احمد٬ جهانی شدن فرهنگ و هویت٬ تهران نشر نی – ۱۳۸۳.
  • قربان زاده سوار٬ قربان علی و هاشم ناطقی٬ جنگ نرم غرب و مشروعیت سیاسی جمهوری اسلامی ایران٬ فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی – ۱۳۹۲.
  • رضوانی سیدحسین٬ حق آزادی بیان و مسوولیت بین المللی کشورها در قبال آن٬ فصلنامه سیاست خارجی٬ زمستان ۱۳۹۵.
  • طباطبایی محمدحسین٬ تفسیر المیزان ترجمه محمدرضا صالحی٬ ۱۳۶۴.
  • سروش عبدالکریم٬ دین و آزادی ۱۳۷۵.

 

 

پاورقی : 

 

[۱]  محمدآصف فقیری نویسنده و پژوهشگر علوم انسانی افغانستان٬ کارشناسی ژورنالیسم و ارتباطات وکارشناسی ارشد حقوق عمومی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد افغانستانFaqiri85@gmail.com

[۲]   فلسفه هگل٬ نوشته والتر استیس دانشگاه آکسفورد انگلستان٬ ترجمه حمید عنایت – ۱۳۹۰.

02 اکتبر
۳دیدگاه

تاریخچه ی ضرب المثلها و حکم

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۱ میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲ اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

تاریخچه ی ضرب

المثلها و حکم

باید گفت که فولکلور – خزینه ی ملی یک کشور است ، باید خزینه ی ملی را تا حد توان  نگهداشت.اگر ثروت فولکلوریک درج و نشر نشود، در اثر گذشت زمان از دست می رود .

بر شما معلوم است که ادب شفاهی پهناهی گسترده دارد. و مطابق نظریات دانشمندان به چهار دسته تقسیم شده است :

۱ – داستانها .

۲ – اشعار و نشیده ها .

۳ – سرود ها و بازیهای کودکان .

۴ – امثال و حکم .

این را هم  نباید از یاد برد که ادبیات شفاهی گونه های زیاد و چهره های مختلف دارد . از طرف دیگر، عین دوبیتی یه عین افسانه و چیستان در مناطق مختلف وگاهی در عین منطقه و حتی در یک قریه ، با تفاوت های اندک شنیده  و گفته می شود . حقیقت آنست که عین داستان یا نشیده از سینه یی به سینه یی منتقل می شود و این خود سبب تغییر یافتن آن می گردد. و از طرف دیگر عین نشیده که امسال در یک نقطه ی مشخص شنیده شود ، بعد از چند ماه یا چند سال در نقطه ی دیگر فرسخها دور از نقطه ی اولی با تغییرات و گاهی با اصطلاعات سودمند شنیده میشود. و در اثر موجودیت تماسها و ازدواجها از یک زبان به زبان دیگر منتقل می شود . و آنانیکه به دو زبان بلدیت دارند وسیله ی این انتقال می شوند.

چناچه داستانهای اوزبیکی و تورکمنی با هم، جهاتِ مشترک دارند و گاهی عین داستان که به زبانهای پشتو یا دری در یک ناحیه ثبت می شود در ناحیه ی دیگر با تغییرات، در زبانهای اوزبیکی یا قرغیزی و یا در زبانهای نورستانی یا بلوچی کشف می شود .

گذشت زمان نیز در مندرجات ادبیات شفاهی تاثیر بزرگی دارد. واین خود یکی ازدلایل لزوم قطعی درج وثبت اشکال آن در أوقات مختلف می باشد.

ضرب المثلها

در بالا گفتیم که أمثال و حکم جزٔ چهارم فولکلور و ادب شفاهی مردم ماست.

ضرب المثل ، سخن کوتاه و مشهوری است که به قصه ای عبرت آمیز یا گفتاری نکته آموز اشاره می کند و جای توضیح  بیشتررا می گیرد که در این بخش به بررسی تاریخچه ضرب المثل می پردازیم .

تاریخ پیدایش امثال و حکم به مدت ها پیش بر می گردد چنانچه از قدیم الایام جملات و ماجراهایی وجود داشتد که بخاطر یک اتفاق بازگو می شدند و ربطی به این اتفاقی که افتاده بود داشته است،تا پیش از این    تاریخچه ضرب المثل هایی راکه باعنوانی رواج داشته اند بررسی می کردیم اما در این مطلب قصد داریم خود  ضرب المثل را ریشه یابی کنیم و ببینیم تاریخچه ضرب المثل چیست .

ضرب المثل گونه ای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آن ها نهفته است. بسیاری از این داستان ها از یاد رفته اند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست؛ با این حال، در سخن به کار می رود. شکل درست این واژه «مَثَل» است و ضرب در ابتدای آن اضافه شده است .

به عبارتِ دیگر، «ضرب المثل» به معنای مَثَل زدن کلمه ن «مثل« عربی است و کلمه ی فارسی آن « متل » است و در زبان اوزبیکی نیز ضرب المثل یا مقال » گویند . » 

در همه زبانهای دنیا ضرب المثل فراوان است . بعضی از مثل ها در همه زبانها به هم شباهت دارند .

هر قدر تاریخ تمدن ملتی درازتر باشد بیشتر حادثه در آن پیدا شده و مثل های بیشتری در آن وجود دارد ودر زبان اوزبیکی و فارسی / دری و پشتو  نیز ده ها هزار ضرب المثل وجود دارد .

   ضرب المثل در لغت به معنای مثال زدن است. مردم در گفتگوهایشان برای اینکه منظور خود را بهتر بفهمانند، از ضرب المثل ها استفاده می کنند .

 بررسی نظر کارشناسان در مورد ضرب المثل :

دانشمندان و زبان شناسان نامدار هنوز تعریفی جامع و کامل برای کلمهٔ ضرب المثل نیافته اند. گرچه در   این راستا تحقیقات بسیار ارزشمندی انجام و تفاسیر معتبری نیز ارائه شده است .

علامه علی اکبر دهخدا در مقدمه امثال و حکم چنین می نویسد :

  در زبان فرانسوی هفده لغت یافت می شود که در فرهنگ های عربی و فارسی همه آنها را «مثل» ترجمه کرده اند و در فرهنگ های بزرگ فرانسوی تعریف هائی که برای آنها نوشته اند مقنع نیست و نمی توان با آن تعریفات، آنها را از یکدیگر تمیز داد . 

   محقق معروف ارچیر تایلور که تحقیقاتش در اوائل قرن بیستم تأثیری شگرف در این زمینه داشته است، نتوانست تعریفی جهانشمول برای امثال و حکم پیدا کند .

فرید ریچ سیلر أمثال و حکم را چنین تعریف می کند :

سخنان برجسته، روشن و پند آمیز و مستقل که در زبان مردم رایج است  ضرب المثل سخن کوتاه و مشهوری است که به قصه ای عبرت آمیز اشاره می کند.

تاریخ پیدایش امثال و حکم

آنچه به صورت علم در تاریخ ثبت شده است، اندیشه پیشگامان فلسفه در صدها سال قبل از میلاد مسیح است. فلسفه قبل از سقراط ناظر بر علوم طبیعی بود و با اخلاقیات و دین و آئین مردم و سایر اعتقادات فکری و تربیتی آن دوران، کاری نداشت. فلاسفه تمام کوشش و توان خود را به بحث و بررسی درموردعلوم مادی و فعل و انفعالات طبیعی نموده و توجه خود را صرف علم الاشیاء می کردند .

 آنچه جزو علم و دانش آن زمان محسوب نمی شد اخلاقیات و اصول اخلاقی و آراء معنوی جامعه بود. علی رغم بی توجهی به این مهم، از بدو تشکیل اجتماعات شهری و تمدن های باستانی، حتی قبل از ظهور ادیان بزرگ، انسان ها به ضرورت اخلاق و ادبیات و فرهنگ وابسته به آن پی برده و به اهمیت آن در  زندگی خود، آگاهی داشتند. امثال و حکم نیز قبل از طبقه بندی علوم و قرن ها پیش از ظهور فلاسفه،  وجود داشته است.

 انسان اجتماعی، از تشخیص میان خوب و بد عاجز نبوده است و بر اساس تجربه و برخورداری از اساطیر و داستان های موجود، طبق نیاز و شرایط خود، به ساختن ضرب المثل وعبارات و اصطلاحات اخلاقی پرداخته است. افکار سقراط در توسعه و رشد اخلاق نقش عمده دارد. وی اخلاق را مهم تر از سایر بخشهای علوم و به طور کلی فلسفه نظری می داند. سیسرو گفته است که سقراط فلسفه را از آسمان به زمین  آورد.

    شاگردان سقراط یعنی ارسطو و افلاطون دنباله بحث اخلاق را گرفته و به آن شکل علمی و فلسفی دادند. علم اخلاق به خصوص مرهون مساعی ارسطو است که برای آن اصول و مبانی قائل شد و این قواید را در دسترس مردم قرار داد .

 براساس متون تاریخی اولین بار ارسطو به جمع آوری امثال و حکم و تحقیق علمی آن اقدام نمود که متأسفانه رساله او بنام «امثال و حکم»، از بین رفته است. در یونان باستان فلاسفه، شعرا و نویسندگانی   در آثار خود، آن را به عنوان بخشی از ادبیات، هم ردیف امثال سایره قرار داده اند. نویسندگان و فلاسفه رومی مانند:پلاتوس، ترِنس، هوراس و سیسرو هم نوشته های خود را مزیّن به امثال و حکم نموده ولی هیچ کدام به جمع آوری یا تحقیق در پیرامون آن نپرداخته اند، ضمن اینکه اکثر مثل های موجود در ادبیات رومی، متکی بر امثال و حکم یونانی است که بعدأ اروپائیان به ترجمه آن ها اقدام نموده و به  گنجینه فرهنگ عامیانه خود غنای بیشتری دادند .

 نویسندگان معاصر نیز با استفاده از ضرب المثل در آثار خود چهره ای طنزآمیز به ادبیات بخشیده اند. نویسندگانی چون برتولت برشت، گونتر گراس، مارتین والزر، اریش کستنر، هانس ماگنوس انسنبرگر و هاینریش بل در آلمان و صادق هدایت، محمدعلی جمال زاده، علی اکبر دهخدا، ایرج میرزا و عارف قزوینی و هنرمندان دیگر در ایران، ستارگان درخشان ادبیات و فرهنگ مردمی هستند.  

آقای دهخدا ضرب المثل های فارسی را در چهار مجلد گرد آوری نموده و در اختیار مردم قرار داده است أفغانستان اؤزبیکلری تاریخی ، ادبیاتی ، فولکلوری و اینیقسه مقاللری باره سیده، چیت ایل عالملری نینگدر باره ی  تاریخ ، ادبیات ، فولکلور اوزبیکان افغانستان ، به خصوص ضرب المثلهای این مردم،  علمای جهان از جمله دانشمند سویدنی به نام گوناریارینگ در مقاله ی خویش ،  برای اولین بار شرایط زنده گی ، تعداد نفوس، مدنیت ، عرف و عادات ، فولکلور و اتنا گرافیه مردمانی را در شمال کشور زنده گی دارند ، معلومات مفصلی ارایه نموده است.

منبع : ( خلق در دانه لری- در دانه های خلق ) مؤلف و مترجم : ف. ایماق، سال ۱۳۵۰ ، کابل.

پروفیسر امریکایی به نام  ایلیزه لاوده سیر تاوستس ، در مقاله ی خویش در باره فولکلور ، عرف و عادات اوزبیکان أفغانستان ، قبل از اسلام  معلومات داده است. 

از جمله ی منابع سرشار و قدیمی ادبیات شفاهی تورکی از جمله اوزبیکی ، یکی هم دیوان جاویدان و فنا ناپذیر ( لغات الترک ) اثر محمود الکاشغری است که در آن  أنواع مختلف سرود ها ، اشعار حماسی و ضرب المثلها شامل می باشد.

نوشته و آثار دانشمندان اوزبیکستان  در باره فولکلور، از جمله داکتر عارف عثمانوف، توره میرزایوف، عبدالله یوف ، محمد علی قوشماقوق، عبدالرحیم منانوف ، رحمان خواجه انعام خواجه یوف ، س. اسد الله یوف ،ن. معصومی ، و.م. خالوف، أنور اسماعیل اوف، ا.ش. منصوروف، ع. هیت متوف ، شاه میرزا توردیموف و دیگران قابل قدر می باشد.

ضرب المثلهای دری أفغانستان- تحقیق و تالیف دوکتور عنایت الله شهرانیست. این اثر گرانبها در سال ۲۰۰۱ ترسایی در شهر سویدن استوکهولم اقبال چاپ یافته است . در این کتاب بیش از هفت هزار ضرب المثل گرد آوری گردیده است.

همچنان داکتر شهرانی کتابی را به نام ( پشتو متلونه ) یا ( أمثال او حکم ) در کابل تالیف و طبع نموده است.این مجموعه ی ضرب المثلهای دوکتور شهرانی  در زبان پشتو، ضخیم ترین أمثال پشتو را در أفغانستان تشکیل میدهد.

مرحوم آزاد شاعر کابلی زیاده از نیم قرن پیش مجموعه ی ضرب المثلهای کابل را تهیه کرده بود که خیلی ارزنده بود . یک قسمت آن به همت مرحوم محمد عثمان صدقی هنگامی که مدیر روزنامه ی انیس بود درسال ۱۳۲۶ خورشیدی در هر پنجشنبه در روزنامه ی انیس چاپ میشد.

مجموعه ی ضرب المثل که به خط مرحوم مولانا خال محمد خسته تحریر یافته بود زیادتر آن شکل ضربالمثلهای شعری را دارد، توسط آقای عبدالقدیر پور غنی شاعر غزلسرا جمع آوری گردیده بود.

فهرست ضرب المثلهای دری أفغانستان که آقای دوکتور محمد تقی مقتدری ترتیب داده بودند در سال ۱۳۳۰ هجری شمسی در تهران طبع گردید.

مضمون دنباله داری در مورد ضرب المثلها از آقای دوکتور اسد الله شعور در مجله فولکلور مشاهده می شد.

داکتر شعور کار های زیادی را در قسمت ادب عامیانه ی دری و اوزبیکی نیز انجام داه اند. داکتر شعور همچنان سرود های اوزبیکی  یازی و زیبا را نیزجمع آوری نموده ، به زبان دری و انگلیسی ترجمه کرده اند.

شنیدیم که جناب آقای آصف فکرت ضرب المثلهای هرات را گرد آوری نموده به طبع رسانیده اند. 

کتاب های دیگریکه در سطور قبل از آنها یاد نگردید عبارت از« گلدسته های تورکمنی » تالیف آقای پیغمبرقل که به سال ۱۳۶۲ در کابل به طبع رسیده است و کتاب دیگری به نام « أفغانستان اوزبیکلری نینگ ضرب المثللری و مقوله لری » تالیف داکتر عارف عثمانوف که در سال ۱۳۵۹ در کابل طبع گردیده است.

این قلم ( ایماق ) نیز از خورد سالی به جمع آوری فولکلور اوزبیکان  أفغانستان علاقمند بودم. ادب شفاهی که طی سی سال از صفحات شمال کشور جمع آوری کرده بودم، به شکل یک کتاب  درآمد.در این اثر اشعار فولکلوریک ، دوبیتی ها ، سوزوان « چهاربیتی های دل انگیز یازی و زیبا»  سرود ها و بازیهای أطفال، چیستانها ، داستانها، افسانه ها و أمثال و حکم  با ترجمه ی دری جا گرفته است. 

نام کتاب  به نام «  خلق دُر دانه لری – دُر دانه های خلق » نامگزاری شده بود . این اثر در سال ۱۳۵۵   جایزه ی ( خوشحال خان ختک ) وزارت اطلاعات و فرهنگ را از آن خود کرد و در سال ۱۳۵۹ از طرفوزارت مذکور به تعداد یکهزار جلد به طبع رسید.  این اثر در سال ۱۹۸۶از طرف نشرات غفورغلام به تیراژ ده هزار جلد به خط سریلیک درشهر تاشکند و دو بار هم در شهر مزار شریف از طرف اداره ی همکاریهای جهانی به نش نشر رسید.

گفتنیست اینجانب در سال ۱۹۸۷ عیسوی  از رساله ی علمی خود تحت عنوان «  سرود های عامیانه  اوزبیکان أفغانستان » دفاع نموده دیپلوم دوکتورا را به دست آوردم.

رساله ی علمی دوکتورا ی من در سال۱۹۸۷   به زبانهای روسی در تاشکند و در سالهای ۲۰۱۰ و ۱۳۹۳ به زبان اؤزبیکی  در تورنتو ی کانادا و کابل أفغانستان به طبع رسید.

کمینه در سال جاری به یک کار علمی فولکلوریک دیگر  نیز دست زدم.  یعنی از کتاب چاپ شده ام به نام ( در دانه های خلق )، ضرب المثلهای اوزبیکی را که در ۱۳۸ صفحه کتاب مذکور به چاپ رسیده بود ، بیرون نویسی کرده ، در یک مجموعه دیگر تحت عنوان ( اؤزبیک خلق مقاللری – ضرب المثلها ) شامل ساخته ، همچنان سایر ضرب المثلهای مردم اوزبیک زبان را نیز از مجازی جمع آوری  و برای استفاده ی علاقمندان ادب شفاهی به خصوص أمثال و حکم ،  بر آن مجموعه افزودم.

باید گفت اکثر ضرب المثل های که تاکنون اقبال چاپ یافته است ، چون ضرب المثلهای دری أفغانستان اثر داکتر شهرانی و ضرب المثلهایکه در کتاب این قلم  به نام دردانه ها ، به شکل الفبا تهیه و ترتیب گردیده است. اما  ضرب المثلهای که در کتاب در دانه ها ،  به حروف کریل در تاشکند و مزار شریف به نشر رسیده بود ، از نگاه موضوع ردیف بندی شده است.

باید اضافه کرد که کتاب ضرب المثلهای  تورکی اوزبیکی این قلم  نظر به موضوع ردیف بندی گردیده ، به ۶۷ دسته تقسیم شده است.

 در این مجموعه فقط أمثال و حکم  اوزبیکی  جمع آوری گردیده است. اگر خواست خداوند ( ج) بود، به ترجمه ی آن  به زبان دری نیز تلاش خواهیم کرد.

با تقدیم احترامات مزید

دوکتور فیض الله نهال ایماق

 تورنتو – کانادا

02 اکتبر
۱ دیدگاه

فصل عشق

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۱ میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲ اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

 

فصل عشق

 

 درد هجران شعله بر جان  آورد

 در دلِ من شور و طوفان  آورد

 دربساط فصل عشق و رنگ ها

 بر دلِ من ، برگ  ریزان   آورد

 سینه  لبریز از هوایت   یار من

 ذکر نامت   بوی  ریحان   آورد

می شوی  تصویر  در  باغ‌‌  دلم

پیکر افسرده   را    جان   آورد

دل  ندارد    طاقتِ    دوری‌ِ   تو

 اشک  دیده  سخت باران  آورد

 شعرِ چشمانت   برای   خاطرم

هدیه‌ ی  خورشید  تابان   آورد

 فضل پاییز و درخت  دل خزان

 این همه شکوه ز هجران آورد

فرحت  رحمان

 ۱ اکتوبر ۲۰۲۴

 

02 اکتبر
۳دیدگاه

طواف کعبۀ دل

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۱ میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲ اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

طواف کعبۀ دل

 

هستی ام را تا غمش درخویشتــن پیچیده اسـت

جوشش زنجیــر من تــا  آسمـان نـالــیده اســت

بــرگ خــامــوشــم که  از نخل امــید افتــاده ام

صــد چمن رنگ بهـارم  داغ  او دزدیده اســـت

تـــا نفــس بــالـــد بــه پــرواز تمـــنای وصـــال

نقــش، درآئینه ام رنـگ صفـــا  پــاشیــده اسـت

گــــرطــــواف کــعبــۀ  دل  بــــود  هـــردم آرزو

غفلتــم در راه وصلـــت پیش  پا خوابیده اســت

دربــیــابــان محـبــت ره ر ویی گـــم  گشـــته ام

پـــای پـــراز آبــله درپـیــچ  و خـم گردیـده است

ازگـلستــان غبـــارمـــا بــه  صحـــرای جــنــون

نخــل عشــق نـــو بهـــاران دگــر رویــده اســت

پــا بــپــای نــاتــوانــی چنــــد با شیـــم همنفــس

ای فلک این چیست که آسایش زما ببریده است؟

تــا به گــرداب غمــش درپیچ و تـاب افتــاده ایم

ســا حــل امیــد، دورازچشــم مــا افتیـــده اسـت

عیش هستی گر(عزیزه) غنچۀ گل بـرلب اســت

عالمی دریک تبسـم عمـــر گل پوشـــیـده اســت

عزیزه عنایت

هالند