۲۴ ساعت

آرشیو دسامبر, 2024

08 دسامبر
۳دیدگاه

دریا

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  یکشنبه   ۱۸ قوس  ( آذر) ۱۴۰۳  خورشیدی –۸ د سامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

دریا

۷۶ الف

  دل  آب   و   منم    دریا ،  بی آب شده دریا

ای آب کجا رفتی  ؟ ،   بی تاب   شده   دریا

 نی جوشدو نی سوزد، بی جوشش وبی سوزش

سر را به بغل مانده  ، در  خواب  شده  دریا

ابر یست  سیه  گونه  ، در  آبی چشمانش

پوشیده    به   مانند ،   مهتاب   شده   دریا

خشکیده و خشکیده ، لب های  کرخت  او

خون خورده و خون خورده ، زرداب شده دریا

 چون عکسی که دیدارش ، دل را  به فغان آرد

افسرده و   بیچاره ،  در  قاب   شده  دریا

 درخواب بدیدم من، شاعر  شده یی ای دل 

یک شعر غزل گونه ، بس  ناب شده دریا

شکیبا شمیم

08 دسامبر
۳دیدگاه

گریه اى بى اشک

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  یکشنبه   ۱۸ قوس  ( آذر) ۱۴۰۳  خورشیدی –۸ د سامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

      گریه اى بى اشک       

گریه اى  بى اشک  کردم  ایــن دلم پُــرآب شد

چشم در اندوه  و غم شب تاسحر بیخواب شد

عیش و  شادى رفت  بر رُخ  من نقاب غم  زدم

غم چشیدم   لذت دنیا    برایم   زهــراب  شــد

زنــدگى  تا  نـو جوانـى   گنج  و    گُهر  را  ربود

آرزوهایــکه  داشتم  محــو  در   سیلاب شــــد

اى خــداونـــد   بــزرگ  و  بـــی نهایت  مهربان

سر و  سوداى  دلم  بر درگه  ات  محراب   شد

گریه اى بى اشک  چکـد  بـر دل  نشیند  آبله ها

آبله ها  سوزد  درون  سینه  را  چون  آب  شـد

ایــن  فقر ایـن   ناتــوانى  ایـن  رجوع    رنج ها

هر  کدام  در  قسمت اعصاب  من قصاب  شـد

زخم  هاى  دل  که  ناسور  گشته در اعضاى من

زخم  دل  را کى توان  مرهم  گذار اصحاب شد

(روشنااز گریه اى بى اشک  چى حاصل گرکنى

 سوخت دل در آتش عشق شعله ها جذاب شد

              داود کبیر روشنا                      

08 دسامبر
۱ دیدگاه

معبودِ من

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  یکشنبه   ۱۸ قوس  ( آذر) ۱۴۰۳  خورشیدی –۸ د سامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

معبودِ من

 ای خدای  مهربان  ای فرحت  افزای دلم

ای تو  تنها  رهنما  و  چاره  سازِ  مشکلم

 در   شبانِ  تیره   و  تار  ،  اخترِ  تابنده ام

 نورِ ایمان ات به  قلبم ، ای چراغِ محفلم

 از بهارِ    زندگانی    و    گلستانِ    وصال

 این کویرِ خشک و بی نام و نشان شد حاصلم

 بال و پر دادی مرا لیک کنجِ این غربت شکست

 گوشهُ این آشیانه، همچو مرغی بسملم

رهروی گم گشته ام در کوره راهِ زندگی

رحمتی   فرما  تو  یارب ،  تا بیابم منزلم

 زورقی بشکسته ام، سر گشته در امواجِ غم

خسته ام،در حسرتِ آرامشِ یک ساحلم

 می نهم برسجده سر ،هرلحظه ای معبودِ من

تا   نپنداری   که   از   یادِ تو یکدم غافلم

مریم نوروززاده هروی

۱۴ سرطان ۱۴۰۳ خورشیدی

۴ جولای ۲۰۲۴ میلادی

از مجموعهُ”میهن عشق”

هلند

08 دسامبر
۳دیدگاه

کــشــــور زیــبــــــا

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  یکشنبه   ۱۸ قوس  ( آذر) ۱۴۰۳  خورشیدی –۸ د سامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

کــشــــور زیــبــــــا

نــه مـــن  رنـــد م  نــه  مــیــنــا ،  مــی پــرســــتـــم

نــه  ا یـــن  دو روزه  د نــیـــا  ،   مــیی پــرســـــتـــم

تـــرا   ا ی   کـــشـــــــور   زیـــبــــا ی    ا فـــغـــــا ن

  بــه  ذ ا ت   پـــا ک    یــکـــتــــا   مــی پــرســــتـــم

ز  هــجــران  تـــو  ،  مــجــنــــون   گــشـــتــم آ خِـــر

بـــیـــــا د ت    نـــا م    لـــیــــلا    مــی پــرســــتـــم

بــه  جـــز  از  خـــون   د ل  ،  حـــا صــــل    نــــدا رم

تـــــرا  در  روز  و  شــــب   هـــا   مــی پــرســــتـــم

خــــدا  را   ا ی  وطــــن !   گـــیـــــرم   د ر  آ غـــوش

ز  دوری   تـــــو   ،   صــحـــــرا     مــی پــرســــتـــم

خـــوشــــا   گـــر  (حـیـــدری)  ،  خــاک  تـــو گــردد

بــبــویـــت د شــــت و  د ریـــا  ، مــی پــرســــتـــم

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۳٠ اگست ۲٠٠۵

سیدنی – آسترالیا

 

 

08 دسامبر
۳دیدگاه

بستن دروازه‌های مکاتب به روی دختران،

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  یکشنبه   ۱۸ قوس  ( آذر) ۱۴۰۳  خورشیدی –۸ د سامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

بستن دروازه‌های مکاتب

به روی دختران

===================

بستن دروازه‌های مکاتب به روی دختران،

ظلم آشکار بر جوهر عدالت و انسانیت است.

گویی دنیا در چشمان پر از اشک و آرزوهای دخترانی که

با عشق ذاتی به دانش و یادگیری زاده شده‌اند، فرو می‌ریزد.

این سکوت تحمیلی، شعله امید را در جامعه‌ای که

با آموزش و توانمندسازی زنان خود شکوفا می‌شود، خاموش می‌کند.

دختران ستارگان درخشان آسمان بشریت‌اند

که هر یک می‌توانند تاریک‌ترین گوشه‌های جامعه را

با درخشش خرد و بینش خود روشن کنند.

اما بسته شدن مکاتب، سایه‌ای چنان سنگین می‌اندازد

که آسمان آینده را از این ستارگان محروم می‌سازد.

این محرومیت، زخمی عمیق در دل تاریخ حک می‌کند—

زخمی که درد آن همچنان تازه باقی می‌ماند و اثراتش هرگز محو نمی‌شود.

چگونه می‌توان پذیرفت که در دنیای امروز،

جهل هنوز عقل و آزادی نیمی از بشریت را

با زنجیرهایی نشکستنی در بند نگه داشته است؟

آیا تمدنی می‌تواند به عظمت برسد،

در حالی که آگاهی و توانمندی زنان خود را نادیده می‌گیرد؟

دخترانی که حامل عشق و خرد هستند،

نیاز به بال‌هایی دارند

تا به سوی افق‌های دانش و روشنایی پرواز کنند.

انکار آموزش به آنان، بریدن این بال‌هاست

و خلایی بر جای می‌گذارد که زمانی رؤیای پرواز در آن بود.

آینده‌ای که در آن دختران از آموزش محروم می‌شوند،

مانند زمینی بایر و بی‌باران است که دانه‌های امید در آن

نمی‌توانند جوانه بزنند.

بسته شدن مکاتب نه‌تنها بی‌عدالتی در حق دختران است،

بلکه خیانتی عمیق به سرنوشت یک ملت است.

با هر لحظه‌ای که این دروازه‌ها بسته می‌مانند،

سایه‌های جهل عمیق‌تر می‌شوند و چشم‌اندازهای

پیشرفت بیش از پیش کم‌رنگ می‌گردند.

اما بدون شک، در تاریک‌ترین شب‌ها،

نور راه خود را پیدا می‌کند.

اراده دختران مانند جویباری خالص است

که سرانجام سخت‌ترین سنگ‌ها را می‌تراشد و

راه خود را به اقیانوس بی‌کران روشنگری باز می‌کند.

هر قلب بیدار و هر ذهن آگاه، وظیفه دارد این زنجیرهای نامرئی را بشکند

و درهای دانش و فرصت را بگشاید.

تنها زمانی که دختران بتوانند آزادانه

بال‌های خود را در آسمان باز آموزش بگسترانند،

جامعه به ظرفیت حقیقی خود خواهد رسید.

این دختران، معماران تمدن‌ها، پرورش‌دهندگان فرهنگ و

پیام‌آوران صلح و روشنایی‌اند.

گشودن دروازه‌های مکاتب نه‌تنها یک ضرورت فوری،

بلکه یک وظیفه اخلاقی و انسانی است.

این، تنها راهی است برای هموار کردن مسیر سپیده‌دم روشنگری

و تضمین آینده‌ای روشن، سرشار از کمال و پیشرفت.

————

نویسنده: احمد محمود امپراطور

برگریزان ۱۴۰۳ خورشیدی

 

 

 

07 دسامبر
۳دیدگاه

وطن ، ای‌ سر زمین

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :شنبه   ۱۷ قوس  ( آذر) ۱۴۰۳  خورشیدی –۷ د سامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

وطن، ای‌ سر زمین 

 

ای‌ که از هر چه سر سبز تر است سبزه‌ها یت‌،

و ای‌ که از هر چه خاکستری تر است کوه‌ها یت‌،

و نیلگون آسمانت که به رنگ عشق است…

و زمینت پر بار تر از سینه‌های پر شیر زن بار دار !

درخت وجودم در زمین تو کاشته شد…

حیف از آن که  ثمر در دیار غیر دهد

                                 

ای‌ سر زمین همیشگی!

از عطر نمناک کوچه‌هایت هنوز مستم

وخیال  باد و غبار پر درد غروب‌هایت هنوز هم-

مو‌های پر موجم را به بازی می‌‌گیرد

باشد که ترا روزی با چشم سر بینم،

چون با چشم دل همیشه در کنار منی‌

هما طرزی

نیویورک

اول جنوری ۲۰۰۱

 

 

07 دسامبر
۱ دیدگاه

چگونگی شرکت هوایی آریانا در چند دهه اخیر

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :شنبه   ۱۷ قوس  ( آذر) ۱۴۰۳  خورشیدی –۷ د سامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

چگونگی شرکت هوایی آریانا

         در چند دهه اخیر

من محمدآصف فقیری نویسنده وپژوهشگر٬ که چندین مقاله در ژورنال های بین الملل و یک کتاب تحقیقی مرتبط به حقوق هوانوردی نوشته ام – آنچه رویکرد عقلانی و صنعتی را٬ در این شرکت دولتی هوایی آریانا منتفی می کند عبارت از: ناکارآمدی٬ فساد اداری٬ عدم شایسته سالاری و زد و بندهای سلیقه ای که در زمان جمهوریت به اوج و تا اکنون ادامه دارد…

مقامات عالی رتبه شرکت:

یکی از روسای این شرکت بنام معین خان وردک٬ که فقط یکی از فسادهای اداری وی: فرستادن جوانان از اعضاء خانواده خود٬ به آمریکا از بورسیه و پول آریانا به هدف آموزش بیلوتی که چند تن آنان ناکام دوباره برگشتند و پول آریانا هدر رفت. که تنها هزینه مرکز آموزش برای فی نفر یک لک دلار آمریکا در آنزمان بود – رییس بعدی پسا معین خان٬ مرحوم ذبیع الله عصمتی که: شرکت تا به گلو غرق در فساد را٬ میراث می گیرد.

وی چنان به افراد ناکارآمد مواجه می گردد٬ که اوراق منفکی چاپ شده و فقط اسم(      ) و ولد (     ) خالی را٬ با خودش همواره انتقال می دهد. هرچند مرگ وی توسط شفاخانه سردار محمد داود خان٬ تاییدی به اثر مریضی می گردد که برادر معین خان وردک یعنی موسی وردک رییس آن شفاخانه است. زیرا مرحوم عصمتی در برنامه شان معرفی کردن رییس قبلی یعنی معین خان را به سارنوالی داشت.

تصاحب کام ایر بالای آریانا:

کام ایر شرکت خصوصی و یکانه رقیب آریانا می باشد. افراد و مقامات آریانا را٬ در زمان جمهوریت خریداری می کرد: تا در انتقال حجاج و انتقال اردو ملی نسبت به آریانا در بازار هوایی دست بالا داشته باشد و همیشه داشته است.

دود غلیظ که خبرساز شد:

قسمیکه در نوار عریان است: نوع طیاره B737- 400

 از جمله هواپیما هایی که از شرکت هوایی پامیر به آریانا داده شد – سوال اینجاست که پامیر مربوط کابل بانک بود. و در صورتیکه بانک مشکل حقوقی داشت چرا شرکت هوایی پامیر را٬ بدون مشکل حقوقی مسدود کردند؟ یعنی در صورتیکه شرکت متذکره فعال می بود تا اکنون می توانست بخشی از قرضه های بانک را٬ نیز پرداخت کند. و یا شرکت به تجار دیگر فروخته می شد٬ از این جهت رد پای کام ایر و خرید افراد در سازمان ناکارآمد هوانوردی نیز دیده می شود. سازمان هوانوردی افغانستان YA که اکنون با وزارت ترانسپورت ادغام شده و در لست ممنوعه سازمان بین المللی ICAO  و لست سیاه اروپا قرار دارد.

در نتیجه و طالبان۲۰۲۱:

این صنعت اکنون نیز٬ با دلایل برخوردهای قومی سمتی و عدم شایسته سالاری نمی تواند عقلانی و به حالت ایده حال پدیدار گردد.

 

 

06 دسامبر
۱ دیدگاه

غزل !

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه   ۱۶ قوس  ( آذر) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۶ دسامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

غزل !

 

عشق و  ایمانم تو باشی

 درد  و  درمانم  تو باشی

 درد و  درمانم  تو باشی ،

عشق و ایمانم تو باشی

 راحتِ   جانم  تو  باشی

 جان و  جانانم  تو باشی

 جان و جانانم  تو باشی،

 راحتِ  جانم   تو  باشی

 مهد   عرفانم تو  باشی

 شعر و دیوانم تو باشی

 شعر و دیوانم تو باشی،

مهد    عرفانم   تو باشی

 باغ  ر ضوانم  تو  باشی

 جنت و  خانم   تو باشی

 جنت و  خانم   تو باشی

 باغ  رضوانم    تو باشی

 راز    پنهانم    تو باشی

 رسم  برهانم  تو باشی

 رسم  برهانم  تو باشی،

 راز     پنهانم   تو  باشی

 شوکت و شانم تو باشی

 علم و  عرفانم  تو باشی

 علم و عرفانم  تو باشی،

 شوکت و شانم تو باشی

 

عتیق‌الله فیضی

۲۸ جدی ۱۴۰۱ 

 

06 دسامبر
۱ دیدگاه

به یاد زنده یاد محمد ماهرسامی

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه   ۱۶ قوس  ( آذر) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۶ دسامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالی

به یادِ زنده یاد محمد ماهر سامی 

 

امهء صمیمانه ایشان و فرستادن کتاب ” محمود سامی پاشا “

سعی و تلاش اندکی را که در راستادی بازنگری تاریخ افغانستان داشته ام ، این نتیجه را همواره با خود آورده است که تاریخ نگاری مورد پسند و نیاز حکومتگران ، حامل جعل ، تحریف ، پنهان کردن واقعیت ها ، توسل به تهمت و دروغ بوده و در واقع خیانت به تاریخ نگاری واقعی را عهده دار شده است .

نقد و طرد چنان تاریخی که بر ذهنیت های بسیاری تحمیل شده ، نشان داده است لازمه اش جست و جوی پنهان مانده ها ، مدارک و اسناد سانسور شده و مراجعه به اطلاعات شفاهی جای داشته د رسینه های پاکیزه کسانی است که آنرا در خدمت نگارش تاریخ واقعی قرار میدهند .

تکیه بر فرآورده های تاریخ نگاران وارسته و استادان پیشینه کهه جای خود را دارد.

گواه بوده  ام که انتشار برخی گفتنی ها ، زمینه های آشنایی با اعضای خانواده های درد دیده گان و قربانیان گونه های ستم را مساعد نموده ، در نتیجه فراهم شدن برگهای معطوف بر سرنوشت ستم دیده گان ، تاریخ ستمکاران و جعل آنها را وضاحت بیشتر داده است . این را هم گواه بوده ام که ذهنیت اخته شده با دروغ وجعل و دارندهء هر نوع علایق به ستمکاران ، دست به ایجاد مزاحمت زده است ، اما اندک نبوده اند عزیزانی که با ارائهء سند ومدرک که زبان رسای تاریخ نگاری واقعی است ، به کمک شتافته اند.

هنگامی که بازنگری زنده گی و نقش دو تن در افغانستان ( سید جمال الدین افغانی و محمود سامی پاشا ) برایم مطرح شد و مدارکی را نگریستم و ورق گردانی کردم ، گونهء از تبسم و اندوه را نیز احساس کردم. اندوه بر سرنوشت سامی ، انسانی که بار دردمندانهء مهاجرت را بردوش داشت ، مدتی که در افغانستان زنده کی کرد ، انبوهی از فرآورده های قلمی را بر دوش نهاد. سالها پیش طی چندین ماه ، نوشتهخ های او را که نیاز زمان و مکان مشخص بوده اند ، از راه کتابخانهءدیجیتال مطالعه کرده و یادداشت برداشتم . پس از آن نبشته یی را با عنوان ” در حق محمود سامی  جفا شده است ” انتشار دادم . این نبشته را محترم داکتر عنایت الله شهرانی ، در چاپ سوم کتاب ” محمود سامی پاشا ” نیز اورده است .

آرزومند استم ، تلاشگران دریافت تاریخ واقعی ، این کتاب را بخوانند و خود به داوری بنشییند که درافغانستان محی الدین انیس ، محمود سامی پاشا ، سرور جویا و . . . چه کرده اند. چرا نیست و نابود شدند . نقش خدمت و خیانت ، در تاریخ آن مقطع و پیامد های آن تا زمانهء کنونی چگونه بوده است . مطالعه کتابی که دریافت بار اندوه در تاریخ ما را نیز نشان میدهد.

پ.ن: عکس مرحوم محمد ماهر سامی و روی جلد کتاب تألیف جناب داکتر عنایت الله شهرانی.
05 دسامبر
۱ دیدگاه

نور کهن

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه  ۱۵ قوس  ( آذر) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۵  دسامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

نور کهن

نـور     کهن    ز روزن   دل   جلوه  گر    شدست

هـور از   نهاد   گـوهـر   هستی   بدر   شدست

آتش   اگر   ز رگ   رگ   جان     شعله   می‏کشد

آتـشـفـشـانی   در دل  مـا مـسـتـقـر  شدست

از گــوهــر   وجــود   تجـلـی    نمــوده    است

روشـن از آن دیــدۀ   نـسـل   بـشـر   شدست

بـا   نـردبـان      نـور   بـه   معــراج   می‏رســیـد

آن ناکجـا   که   پیر خـرد   مفـتـخــر   شدست

بـر روی   بـال   مـوج   بـه   دریا   کـنــم سـفر

ژرفـای مخـزن دُر و      طفـل   گهـر  شدست

در ذات   نـور   نـاب   اگـر   دل   شــده مـذاب

از شش  جهت  منور   و  مهر سحر  شدست

شوقی  که عشق  در دل انسان نهاده است

فـرزنــد  نـاز   مـادر  و  دخـت  پـدر   شدست

در چـشـمۀ  زلال  خـرد   غـسـل   کـرده ایـم

اندیـشـه جـاودانـی تـن   کان   زر   شدست

در تار و پود   جسم   شدن جان دمیده است

فرش حیات رنگین   و گسترده   تر  شدست

شـــور   غـــزل   تـا  بـــه   دل  ذرّگان فـتـــاد

تـا بی نهـایـت  از هـنــر  دل   خبـر   شدست

گـیـتـی نمـا   سـاغـر   دل  پـر  زبـاده گـشـت

ذهـن مسـت دانش و  ثـمرات  نظر شدست

عشقی که در دل و سر ما  خانه کرده است

خورشید روز   و د ر گذر   شب قمر شدست

مـا شـعـر دل بـه لـوح تمـدن نـبـشـته ایـم

حمـاسـه ‏هـای دور کهن مخـتصر شدست

رسول پویان

۲۸ نوامبر ۲۰۲۴

05 دسامبر
۱ دیدگاه

محکوم سرنوشت

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :پنجشنبه  ۱۵ قوس  ( آذر) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۵  دسامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

     محکوم سرنوشت

 

 از راه شب  رسیده، بر   دوش صد ستاره

 دریا در او به  خنده ، بر  دوش   صد کناره

 در میخ   زار   روزان   ، با   گام   کند  رفته

 از نیش لحظه خسته، بر دوش صد هزاره

شب را به ره ندیده، خورشید دسته چیده

 در او طلوع به فریاد، بر دوش صد شراره

عطشان   یک   هزاره   ، در  او  هزار باره

 قرن سراب در  پیش، بر دوش صد فواره

 آن صخره سنگ برده، بر قله‌ ها کشیده*

محکوم  سرنوشتم، بر  دوش صد دوباره ‌

 

                   فاروق فارانی

 

 * اشاره به اسطوره یونانی «سیزیف» یا «سیسیفوس

04 دسامبر
۱ دیدگاه

گل بهشتی

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه  ۱۴ قوس  ( آذر) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۴  دسامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

 گل بهشتی     

 بیا – بیا که  بگیرم  هوای  مستی را

بیا به پای   تو ریزم  تمام  هستی را

 به پیش‌گاه قدومت به شوق می‌بارم

بنفشه‌های  زمین و گلِ  بهشتی را

 شنیده‌ام که  بیایی  بهار   می‌ آری

 به انتظار نشستم   بلند و  پستی را

خبر شدم ز شکوهِ   سپیده   می‌آیی

 زروی راه   زدودم  همه   پَلَشتی را

 بیا که غرق   عبادت   شوم، به دست آرم

 میان کعبه‌ی چشمت خدا‌پرستی را

 بیا به حومه‌ی   ویرانه‌  های شهر دلم

که قحط، بودنت آورده بود سختی را

احمد هنایش                   

۲۲دسامبر ۲۰۲۳                

اسلام آباد                      

 

03 دسامبر
۳دیدگاه

چشم خمار

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه   ۱۳ قوس  ( آذر) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۳  دسامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

    چشم خمار

 

تا  بدیدم  دو   چشم  خمارت

گشته ام  واله    و  گرفتارت

دلم هر لحظه پر زند  سویت

بس  شده  بیقرار   و بیمارت

درد  هجران  تو ، کشته مرا

تا به کی دوری از وفادارت؟

اگرم  یک  شبی   برم   آئی

نقد    جانم    فدای   دیدارت

گیسوانت کمند جان گشته

روح    افزا    لبان     گلنارت

لعل میگونت ای پری رخسار

برده دین  ود ل از خریدارت

حسن  زیبا  و  قد   رعنایت

دور  بادا  ز  چشم   اغیارت

پیش  من آ ، ای  مهِ   تابان

ده شفاء این علیل وبیمارت

کن خلاصم  ز  درد  تنهائی

حیدری“گشته عاشق زارت

 

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

       ۱۱ دسامبر ۲۰۰۹

      سیدنی – آسترالیا

 

03 دسامبر
۳دیدگاه

هوس

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه  ۱۳ قوس  ( آذر) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۳  دسامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

هوس    

لغزش عرق سرد

بر اندام هوس‌های کهن

و نوازش دست ها،

بر سروده های ناتوان…

پستان‌های عشق-

از شیره هوس‌ها بارورند.

و نفس‌های گرم تو،

بر مر مر خشکیده ی تنم ،

رطوبتی جان آفرین به ارمغان آورده است .

دست‌ها مان به هم ساییده اند،

تا لب‌های سرد را –

به آتش غم آشتی‌ دهند.

ضربه‌های تند قلب ها،

 و نفس ترسیده از گناه-

و …آرامش احساس را به ما  هدیه کرده است …

هما طرزی                   

میامی                     

۱۲ مارچ ۲۰۰۱              

03 دسامبر
۳دیدگاه

به تمنایت

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه  ۱۳ قوس  ( آذر) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۳  دسامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

          به تمنایت

تا جان وجهان دارم فکرتو  به سردارم
هرگز نرود  از سر کی  فکر   دگر دارم
پیمان وصال  تو هر  لحظه  مرا  باشد
از مهر  وصال تو  هر لحظه  ثمر دارم
بنگر که تهی دستم هردم  به تمنایت
با بار  گنه  بر  دوش  امید  دیگر  دارم
ذکر تو بود هردم در رگ رگ من جاری
هرلحظه به سوی تو آهنگ سفر دارم
ای حضرت غفارم شرمنده‌ی  عصیانم
بخشا تو گناهِ من در سینه شرر دارم
با این دل بشکسته هردم ز ساز سوز
شرمنده‌ای کردارم امیدی به سر دارم
یارب تو درِ بگشا  بر’ عالیه‌” مسکین
هر لحظه به درگاه‌ات من دیده‌ی تر دارم

                    عالیه میوند

                   فرانکفورت

             پنجم نوامبر ۲۰۲۴

 

 

02 دسامبر
۱ دیدگاه

 ما را غریق آب کن . . .

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : دوشنبه  ۱۲ قوس  ( آذر) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲  دسامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

ما را غریق آب کن . . .

 دریا ترین، باران ترین ،این دشت را سیراب کن

 سرب  و  سراب  آلوده ایم ، ما را غریق آب کن

 این چشم بیدار عطش ، نیشی ست گژدمگون و ما

 در انتظار ن وش  تو ، چشمان    ما را  خواب کن

عصیان شام است و شفق ، پاشان شده فوج فلق

 افتاده    نعش   آفتاب ، یادی   از آن   مهتاب کن

در سازمان   سازِ مان   تا   پرده ی   دیگر   نهیم

این ساز مان بر دست خود، وان کلک در مضراب کن

 روییده   تا اوج   فلک  ، دیوار   ها   از  سینه ها

 این قلعه را پر رخنه کن ، پر  روزنه  ، پر باب کن

 وقتی که از گلدسته ها، گلبانگ تاراج گل است

 گل کن چراغ عمر شان ، آتش به آن محراب کن

 ای آفتابی چشم تو ، در سینه شب جاری مکن

سررا به سر بسپار و سر، بیرون از آن مرداب کن

فاروق فارانی

۳۰ جولای ۲۰۰۲

02 دسامبر
۱ دیدگاه

اشک سیل آسا

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : دوشنبه  ۱۲ قوس  ( آذر) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲  دسامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

        اشک سیل آسا 

 

رفتی  و   با  رفتنت  روی   غزل  بی  رنگ شد

سکته گی ایجاد کرد و  اوزان قوافی تنگ شد

خانهء    دل    گرم   بود    اما   ز    بعد   رفتنت 

سرد و  یخ  بندان  به  سان  درهء  سالنگ شد

اشک  می بارم   ز دیده  سیل آسا روز و شب 

بنگر،  اطرافم  از این  توفان  چو رودِ گنگ شد

می تپد در سینه مرغ دل به صد شور و فغان 

می کشد آه و فغان ، از زنده‌گی دل تنگ شد 

بی نوا  هر  چند  نالد  نشنود  کس   ناله اش 

گوش مردم گوییا کر گشت و هر دل سنگ شد 

آرزو   این   بود   روزی   تا به  کام  دل  رسم 

گام  بنهادم   به  ره،  دردا  که  پایم لنگ شد 

                          محمد اسحاق ثنا 

                           ونکوور –  کانادا   

                          ۲ دسامبر ۲۰۲۴ 

 

 

01 دسامبر
۳دیدگاه

دورازخانه

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه  ۱۱ قوس  ( آذر) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱  دسامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

       دورازخانه

 

نه کـس راالـفت بیگـــانه اش بــا د!

نه دوراز خــانه وکاشانه اش بـــاد!

که باشـــــد در دیــــا ر  غــــیر آرام؟

که طعنه میخوردهرصبح وهرشـام

به غربت کی توان دل شــاد بودن؟

زقــیــــد رنــج وغـــم آزاد بــــودن

به ملک غیر کجا دل میتوان بست؟

ورا کاو حب میهـــن دردلش اســت

به دوری از وطــن تنهـا خوش آنها

که ازبـیـــگا نگـــان دارند تمـنــــــا

ندارنـد حُــب میهن بر ســرخـویش

نداننــد حــرمت بــوم وبــرخویــش

گــران بـاشــد به عنقـــا وبه بــازی

که گــــردد رام هـرشـعبــده بــازی

تـــرا بــرحـق پـاکـانــت خــدایـــا!

بکـن بـازگشــت ما راخـود مهـیـــا

دعــای مــا قـبــول درگـه ات کــن

خــراب آبــادما پُــرمـیــمـنـت کـن

بکن عرض غــریبـان اســتجـابـت

رهائی ده وطـن ازجـنگ وظلـمـت

بــرای”حیـــدری“ده آن تــــوان را

کــه داردخــدمـت پیــروجــوان را

 

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۲۰ نوامبر ۲۰۰۹

سیدنی – آسترالیا

 

01 دسامبر
۱ دیدگاه

جامِ فَلَک

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه  ۱۱ قوس  ( آذر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱  دسامبر    ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

جامِ فَلَک

 ایکاش  که   بانوی  غزلهای   تو باشم

 در  یادِ  تو  و  خاطرِ  شیدای  تو  باشم

با نامِ  من  آغاز  نمایی  شبِ   شعر ات

 در  بزمِ  طرب  انجمن  آرای  تو   باشم

 از چشمهُ مهتاب بنوشی میِ  شعر و

 در جامِ  فلک  همچو  ثریای   تو  باشم

 در گوشِ دلم خوانی تو افسانهّ شیرین

مجنونِ زمان  باشی و  لیلای  تو باشم

 در گلشنِ ا شعارِ  دل انگیزِ  تو ای جان

همچون گلِ نورسته  و  زیبای  تو باشم

 بر بسترِ    سر  سبزِ   خیالم   بنهی  سر

 در خوابِ خوش ات آیم و رویای تو باشم.

مریم نوروززاده هروی

چهارم جوزا ۱۴۰۳ خورشیدی

جون ۲۰۲۴ میلادی

 از مجموعهُ” پاییز ”   

هلند

01 دسامبر
۱ دیدگاه

فریادِ خاموش

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه   ۱۱ قوس  ( آذر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱  دسامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

فریادِ خاموش

من آن  فریاد خاموشم که از گرداب برخیزم

اگرچه زن ! ولی قامت بلند از خواب برخیزم

تو سنگسارم بکن ! یا هرچه دیوار و قفس باشد

 ولی   من  ر وزی  از  آیینه  مهتاب   برخیزم

 مپنداری که خوابم من ! و  تو قلاده میبافی

 نهنگ زخمی ام ! اما از این مرداب  برخیزم

 اگرچه درب مکتب را به رویم بستی اما من

 چنان نیلوفری  باشم  که از گنداب  برخیزم

 مرا خاموش میسازی ؟ من از دین خوب میدانم

تو قبله گم نمودی و  من  از محراب برخیزم

 مرا بشکن ! ولی خواهی زمانی دید غوغایم

که من آیینه ام از جیوه ی  سیماب برخیزم

 منم فرخنده و رخشانه و مهسا و  زهرایت

 گهی از بلخ و مشهد، گاهی از کولاب برخیزم

 از عمق کوره ی این مرد سالارىی محض اینجا

من آن فریاد خاموشم که از گرداب برخیزم

سوما رؤوفی

01 دسامبر
۱ دیدگاه

موج بهجت ز شهر کوچیده

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :یکشنبه   ۱۱ قوس (آذر) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱ دسامبر ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

    موج بهجت 

 ز شهر کوچیده 


آه…روزی به گور  می‌کوچم


قبر من را  به تاک   بسپارید


عاشقِ بیت، بیت   من مرده


غزلم  را  به  خاک   بسپارید


دفترم  را  به  آتش  افکندند


شهریارِ    زمانه‌ام    ،  پیرم


بعد از این بوی غصه خواهم داد


قلمم  را  شکسته     تقدیرم


شعر  در  دفترم   تمام  شده


حال  با یک اشاره  می‌کوچم


از سپیدار خشک خانه‌ی مان


چون پرستو دوباره می‌کوچم


فکر؛  در درد  و غم  فرو رفته


قلب حتی ز سینه بیرون است


بوی   ا ندوه    کهنه    می‌آید


واژه‌هایم شکسته در خون است


غم به کرسیِ خانه تکیه زده


موج بهجت ز  شهر   کوچیده


بند، بندِ ترانه  های  خوشی


بس‌که کابوس دیده پوسیده


نیمه شب بود،ماه جاری بود


ناگهان   ابر   با   غبار   رسید


با خودم  درد دل  نمی‌ کردم


فکر چون نقشه  های تازه کشید


با خودم  در  کنار  دریا  و . . .


صحنه‌های قشنگ  دل زنده


مکث تا کردم و  دقیق شدم


ماهیان بود  و  موج رقصنده


لحظه‌ای  بی‌ خیال معضل‌ها


باز  درگیر  یک  سرود   شدم


غزلم  را  به  خاک  بسپارید!


مثل سیگار کهنه  دود شدم….


       نوید الله محرابی صافی

 

01 دسامبر
۳دیدگاه

گردابِ روزگار

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :یکشنبه   ۱۱ قوس (آذر) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱ دسامبر ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

         گردابِ روزگار

 

سخت است که رسوا شوی و در بدر شوی

عاشق شوی ،غمین شوی و خون جگر شوی

 

سخت است  در میا ن مصیبت نفس کشی

هر   روز  سر  دچار  دو صد  درد  سر  شوی

 

سخت است کز درون تو بسوزی  و از برون

باخنده های مصنوعی ات عشوه  گر شوی

 

سخت است نیم شب  بزنی  پر به  آسمان

وقت  سحر  دمید  تو   بی  بال   و  پر شوی

 

سخت   است   بیگناه  ترا   سرزنش   کنند

افسانه  دهات  پر  از   شور  و   شر  شوی

 

سخت است جاه نداشتن  حتی  به خانه ات

هر لحظه  در  فرار   تو  از  بام   و  در شوی

 

سخت  است  از  برای  گریختن  ز درد وغم

ساقی  شوی  شراب  خوری  دود گر شوی

 

سخت است وقت درس نشینی میان صنف

اندر    خیال     امنیت    دور   و    بر    شوی

 

سخت  است  “عادلا ” که به گرداب روزگار

گردیده  باشی  غرق  کجا  زان   بدر  شوی

                       ۱۴۰۲/۶/۷

                    سیدعنایت الله عادلی

 

01 دسامبر
۱ دیدگاه

آتشِ کین

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه  ۱۱ قوس  ( آذر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱  دسامبر    ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

        آتش کین

چه  سالهاست که هر جا  بود حضور شما
به جای  کم‌ شدن  ایزاد  شد   وفور  شما
فساد و فتنه  شود  پهن  هر کجا که روید
ز  جاده  های  محبت   نشد   عبور   شما
نشد که لحظه یی پایان  شوید از خر جهل
نشد که. بر سر  تان  سر زند  شعور  شما
همیشه سرد چو  برف است قلب های شما
همیشه ز  اتش  کین داغ  شد  تنور  شما
همیشه پیشه ی تان  بوده  است جنگ وجدال
همیشه بوده در این  راستا   قصور   شما
گزاف  گویی  تان  سر کشید   تا  به  فلک
زمان  گذشت  و کمی کم نشد  غرور شما
خراب  کاری  تان را  به ملک و  میهن مان
ندید  هیچ   زمان   وای  چشم  کور  شما
فروختید   به   بیگانه   آنچه    از   ما  بود
ندیده ام  که   بجنبد   رگ    غیور    شما
شما و  این همه  بیداد  و  انتظار  بهشت
خیال   خام    بود   داستان    حور   شما
به   تنگنای      سیاهی    کشید   آینه  را
شکست   زانکه   نتابید   هیچ  نور   شما
یقین   کنید    که    از   تنگنای    تاریکی
نهند   گام    برون   کودکان   هور   شما
یقین کنید  که    بخشند   نسل   فردامان
به جای  سورۀ  اخلاص  تُف به  گور شما .
                    توکل هروی
                     هامبورگ
             اول شهریور / سنبله ۱۴۰۳
              برابر با ۲۲ اگست ۲ü۲۴