۲۴ ساعت

آرشیو مارس, 2025

21 مارس
۱ دیدگاه

شبِ قدر

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه  ۱ حمل  ( فروردین ) ۱۴۰۴  خورشیدی ۲۱ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

شبِ قدر

 دلی شاد و لبی خندان،برایت از خدا خواهم

ترا از  غصه و رنج و  مصیبت ها  جدا خواهم

حلولِ ماهِ قرآن  است،  مبارک باد و فرخنده

 هر آنچه  آرزو داری ، برایت  از  خدا خواهم

 نیایشهای  هنگامِ  سحر  ،باشد  قبولِ حق

 دو دست ات پُر زنورِ حق،بهنگامِ دعا خواهم

جهان آکنده شد از قهر و خشم و ظلم و استبداد

 وجودِ نازنین ات  را  جدا  از   هر بلا  خواهم

 الهی،لطف و مهرات را ،مگیر  از بندگانِ  خویش

 ترا   با  ناله  و   آهِ  غریبان،  آشنا    خواهم

 شبِ قدر است اجابت کن دعای مستمندان را

 که من آوازِ لبیک ات،زعرشِ کبریا  خواهم .

 مریم نوروززاده هروی

نوزدهم رمضان المبارک ۱۴۴۶ هجری قمری

۲۹ حوت ( اسفند) ۱۴۰۳ خورشیدی

۱۹ مارچ ۲۰۲۵ میلادی

از مجموعهُ”میهنِ عشق”

هلند

21 مارس
۵دیدگاه

مقدم بهار خجسته باد!

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه  ۱ حمل  ( فروردین ) ۱۴۰۴  خورشیدی ۲۱ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

مقدم بهار خجسته باد! 
==========
بدشت عشق من هر سال منتظر هستم 
که  همچو  لاله   برون  آیی  و  بهار  کنیم
درود بر بهار، درود بر جان‌های بهاری.
به نام یگانه دانای گیتی‌آفرین، آن که دفتر آفرینش را به مُهر بهار مُزیّن ساخت و در گردش روزگار، نسیم نوزایی را در لوح جان‌ها دمید؛
اکنون که بار دیگر چرخ کبود، جامه زمستانی از تن برکنده و به زیور سبز و زرین بهار آراسته شده است و سال ۱۴۰۴ خورشیدی با شکوهی تمام‌عیار گام بر عرصه گیتی نهاده، فرصت را مغتنم می‌شمارم تا با دلی سرشار از مهر و صفای ناب، آکنده از خلوص و بی‌آلایشی، درودی صمیمانه و تهنیتی فاخر و بی‌ریا به عزیزانم تقدیم دارم.
به خانواده بزرگوارم، یاران نیک‌خوی، دوستان گرانمایه و فرهیخته، هم‌میهنان ارجمند و همزبانان فرخنده‌سرشت که در هر کران این پهنه خاکی زیست می‌کنند و به نوروز، این آیین کهن‌سال و آفتاب‌گون، دل بسته‌اند، خاضعانه می‌گویم:
فرّ و فروغ نوروز بر جان و جهان‌تان سایه‌گستر، دل‌هایتان بهاری، کامتان شیرین، روانتان آرام، و روزگارتان سرشار از فرخندگی و شادکامی باد.
نوروز، این گوهر تابناک گنجینه فرهنگ و تاریخ، فراتر از دگرگونی فصل‌هاست؛ آیینه‌ای است که زلالی روح، طراوت اندیشه، و پاکی نیت را به یادمان می‌آورد. 
بهار، نغمه‌سرای همیشگی نو شدن است؛ می‌آید تا غبار کهنگی از جان‌ها بشوید و بار دیگر جان و جهان را به نغمه مهر و امید آراسته سازد.
در این موسم شکوفایی، از ژرفای وجود، آرزو دارم که سال پیشِ‌رو، سرشار از نیک‌بختی، دانایی، داد و دهش، شکوه و شایستگی برای همه عزیزان باشد؛ سالی که در آن تیرگی کینه به روشنی دوستی بدل شود، و دست‌ها به گرمی فشرده گردد.
باشد که سفره زندگی‌تان گسترده، دل‌های‌تان آرام، همّت‌تان بلند، و همواره آفاق زیست‌تان مملو از نور، برکت، آسایش و سرافرازی گردد.
نوروز خجسته و بهار جان‌نواز بر شما و عزیزانتان مبارک باد؛
بادا که هماره چون شاخساران سرسبز، بر قامت زمانه سایه‌گستر و سرافراز بمانید.
با مهر بهاری 
شاعر و نویسنده:
احمد محمود امپراطور

 

21 مارس
۱ دیدگاه

 سالروز شهادت مولودِ کعبه حضرت امیر المؤمنین  علی (ع) بر عموم مسلمین تسلیت باد!

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه  ۱ حمل  ( فروردین ) ۱۴۰۴  خورشیدی ۲۱ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا


سالروز شهادت مولودِ کعبه حضرت امیرالمؤمنین علی (ع)

بر عموم مسلمین تسلیت باد!   ادامه نوشته…

20 مارس
۳دیدگاه

نور جمال

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه  ۳۰ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۲۰ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

نور جمال

۹۲ الف

 بشکسته دلی دارم ،  تعمیر بکن دل را

 دل خواب  پریشانت،   تعبیر بکن دل را

 دل تازه مسلمان شد  ، عشق تو و دین دل

 این بنده گنه کرده ،  تکفیر  بکن دل را

 تا عرش رسیده دل ، پرواز ببین بی پر

 تو بال و پرش گشتی ، تقدیر بکن دل را

 یک بحر پر از غرش ، یک کوه پر از طاقت

 مقدار بسش باشد ، تصغیر بکن دل را

 این نور جمال تو ، خورشید ندارد هم

صبح است طلوعی کن  ، تنویر بکن دل را

 دل آتش و دل سرکش ،  سرکش بنما آتش

 یک شعله چو افروزد ،  تکثیر بکن دل را

گل گل تو و گلشن دل ، گلشن نشود بی گل

 در شیشه ی هر شبنم  ، تصویر بکن دل را

 دیوانه تو کردی این ،  هوشیار مرا آخر

 مگذار رود هر جا    ، زنجیر بکن دل را

شکیبا شمیم رستمی 

المان

۲۹ اکتوبر ۲۰۱۹

20 مارس
۱ دیدگاه

  همای سرخ عشق . . . 

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه  ۳۰ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۲۰ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

به آن‌ های که نجات جامعه و کشور را از دشمنان بشریت

می خواهند.به آن های که در خندق تاریخ آینده خود را

می جویند و به آن های که رویا های بزرگ برای

تغییر و رهایی را از دست داده اند.

  همای سرخ عشق . . . 

 چه افروزی چراغی را که در روحت سفر مرده

 چرا تاجی نهی بر سر، ترا  دل مرده سر مرده

نگاه لانه  خوی و  دانه  جویت   برده   از   پرواز

 پریدن  مرده  در رویای  تو،  نه بال  و  پر مرده

 تو  در  دیوار  بندان   جهان    خویش    دربندی

تو بیرون را نمی خواهی چرا گویی که در مرده

 روانت ای که در دیروز جا خوش کردی باور کن

 که  از  تاریخ  و  از  دیروز  حتی  مرده  تر مرده

 به روی شاخه هایت گل برویان ای درخت عشق

 مشو   اما  از  آن  غافل ،    مپنداری  تبر مرده

 به فردا دل  ببند  و  دیدبان  صبحدم  می باش

 بمان دیروز را برجا، وزین  شب‌ ها  گذر! مرده

 چسان باور شود آن دانه ی پنهان  شده  در خاک

بهاران می رسد اما به خوابش  بی  ثمر مرده

 چرا  بلعیده  قبرستان   شعور    شهر   آوا ر ا

 سکوت تو دهن بگشوده، فریادت مگر مرده ؟

همای سرخ عشق آنگاه چون با سایه  اش گم شد

 دوباره زنده گشته  شر،  دگر باره  بشر مرده

فاروق فارانی

 سپتمبر ۲۰۲۴

20 مارس
۳دیدگاه

خویشتنداری 

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه  ۳۰ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۲۰ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

خویشتنداری 

اى دل از نا مهربانان  هیچ  گه  یارى مخواه

آرى از دون مشربان یک ذرّه همکارى مخواه

صبرکن برحال خویش هرآنچه بود از خوب وبد 

زینها  را بهر خود  جز  خویشتندارى  مخواه

بهر همیاران  بشو همیار  و بهر خوب خوب

بر گذر از  ناجوانمردان   تو همیارى  مخواه

چرخ دون پرور چه دون پرور تر از دیروز شد

هان ز چرخ دون پرور جز دل   آزارى  مخواه

هرگزت یارى نباشد آنکه را دل  نیست پاک

بى خود از نا پاک دل ها حرف دلدارى مخواه

آنکه بر خوان کرم یک یک   شمارد   لقمه را

حاتم طایى شدن از او گر  هشیارى  مخواه

سفلگان سفله بمانند  گر چه  بر شاهى رسند 

هیچگاه از سفلگان جز مردم  آزارى مخواه

غمگسار خویش باش و غم به کس قسمت مکن

مردم نا اهل را هرگز به  غمخوارى مخواه

شیبا رحیمی 

20 مارس
۱ دیدگاه

کابل زیبا

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه  ۳۰ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۲۰ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

کابل زیبا

پیامم  را ببر ای  باد  سرکش  سوی  کابل

فدای  دشت و   دامـان  معطّر  بوی   کابل

چمن   زارِ  تو  زیبا  و   نمادینِ   جهان   بود

مه قربان جوان های خوش و بدخوی کابل

نبودم هرگز اینجا غافل و بی غم به والله

ز هجران   جوان  بـی زر  و   بازوی   کابل

شُدید از میهن  و  کشور  فراری  و مهاجر

بجایِ آب خون است جاری اندرجوی کابل

سیاهی‌شهررا درکام‌خود بلعیده «سیمین»

کجا  شد لالـه  زارِ   برزن و   آهوی   کابل

سیمین بارکزی 

۵ نوامبر ۲۰۲۰

20 مارس
۳دیدگاه

زبان حال فرخندهء شهید با پدر داغدارش

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه  ۳۰ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۲۰ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

با مطالعۀ “نوروز فرخنده“اثر استاد نهایت عزیزوگرامی

دانشمند محترم نصیرمهرین ،بیادم آمد که درعزای آن

شهید جوان ومظلوم زبان حال وی را سروده

بودم که ذیلاً تقدیم میشود.

===================

 

استقبال ازشعرحضرت جودی علیه الرحمه بامطلع:

بابا بیا که تیـغ جفـا سـاخت کارمن

برگی نجیده گشت خزان نوبهارمن

====================

زبان حال فرخندهء شهید

با پدرداغدارش

 

بابا !بیـا که اهـل جفـا سـاخـت کارمن

گـرگـان هموطن همـه دَور و کـنـارمن

ازبسکه سنگ وچوب لگد،برسم زدند

مغـزم خمیـرگشـت و،اجـل در کنارمن

“تـا بـرتـنـم بود رمـقـی، بـرســرم بیـا

بنگـربه  وقت  مرگ  بر احـوال  زارمن”

شـیطـان زاده ی، مـلـعـون وبـی حـیــا

دادســت حکـــم پَرپَرمن،در بهـــار من

ازظـلم جاهـلان وطن کی شـوم رها ؟

تا بنـگـرم مـــادر خــود، در کـنـــار  من

بابا !رسـان سـلام مــرا، نـزد  مـــادرم

بـرگـوکه تـا دگـــرنکشــد ،انـتـظــار من

این ظالـمـان نماندنـد،که بیـنـم سـال نـو

لعنـت به جمـع بـی خـردِ همـتـبــار من

یک شـمربی حیـاو،بیـرحمِ  خـدعـه گـر

تهمـت نـمــود مرا،بـه نـکـرده کــارمن

من حــافــظ کـلام الهـی به هـیـچ وجـه

آتـش زدن،کـتـاب خـدا نـیـست کـارمن

بابا !به دوستــان ورفـیـقــان من بـگــو

آینــد زراه لــطـف  گـهـی  بـر مــزار من

هـرگـاه کـه بگــذرند زجـای شــهـادتـم

حمـدی بـخـــوانــده و،دارنـد  نـثــارمن

من بـاحجاب بودم و،کـردند  بی حجاب

رحمـی نکــرده بــرایــن، قـلــب  زارمن

مــادر نـدیــده دسـت  حـنـایـم درحـیـات

امشـب حنـاءدســت من ازگـلـعــذارمن

“هـنـدو پیــروان” ن ـکـردند، اکتفـا هنوز

سـوزاندند مـرا،همـه مسـلم کنــارمن!!

دیگر مگو “حیدری“، زین  جانیان  عصر

از  حــال  پـر  مـلال   وازایـن،روزگـارمن

دردادگـــاه عــدل الـهــی، بـروزحشــر

گیرندظالمـان جزای خود،ا زکردگار من

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۱۱ اپریل ۲۰۱۵

سیدنی – استرالیا

20 مارس
۱ دیدگاه

هودج گل

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه  ۳۰ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۲۰ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

هودج گل

شادباش ای دل ز بشگفتن خبر دارد بهار

در چمن گلهای زیبا سر به سر دارد  بهار

دست قدرت دامن  سحرا  نموده لاله‌ زار

باغ   ها  با   نخل  های  پر  ثمر  دارد  بهار

شد به گل‌گشت چمن آن مه ز خجلت سرو را

چادر از بال و پری قمری به سر دارد بهار

آسمان بیند  چو  وضع  نا  بسامان   وطن

ناله از رعد و ز باران چشم  تر  دارد  بهار

باد کارد سبزه هرجا  آب یاری  ابر راست

فرش زنگاری خود  گسترده تر دارد بهار

صبح فر وردین  نسیم  عطر  اندود  وطن

گر بسوی  ما وزد کیف   دگر   دارد   بهار

چون خزان بگذشت در غربت به من هر موسمی

بوکه سوی ما غریبان هم گذر دارد بهار

بر طبیعت جان تازه بخشد و سازد جوان

از دم عیسی چنین معجز اثر    دارد بهار

هرگلی با رنگ و ویژه مظهر زیبایی است

این مناظر را به هرکس جلوه‌گر دارد بهار

همعنان با باد نوروزی   به  سوی  ما ثنا

خوش بود با هودج گل در  گذر  دارد بهار

محمد اسحاق ثنا

ونکوور کانادا

۱۹ مارچ ۲۰۲۵ میلادی

20 مارس
۱ دیدگاه

جشن نوروز

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه  ۳۰ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۲۰ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

 

جشن نوروز

هزارِ چهچـه  زن  بـوسـتان  نوروز است

هزار بیت  و غزل   بر زبان  نوروز  است

ز کوه و دره و دشت و دمن  سـبزه دمد

به جسم خاک توگویی روان نوروزاست

به باغ نرگس و در دشت لاله می روید

طلایـه دار گل  و  ارغـوان  نوروز  است

نسیم تازه دل و جـان را کـنـد خـوشـبـو

به هرطرف نگری گلفشان نوروز است

اگـرچـه دفـتـر پایـیـز پـر ز  الـوان است

ولی بهینه ز فصل خـزان ، نوروز است

هلابه رقص وغزلخوانی  و طرب خیزید

زهی که لایق پیر و جوان  نوروز است

کهـن کـتــاب تمـدن را ز سـر  خـوانـیـد

گـرامی عـنعـنـۀ بـاســتـان نوروز است

هـمیـشـه مقــدم نـوروز را گـرامی دار

به ما ز جـد و  نیا   ارمغان   نوروز است

ز روزگار  قـدیم   تا  به  عـصر  امروزی

گُزیده جشن بزرگ  جهان  نوروز است

بگو بـه دشمن جشن  بهـاری  و نوروز

که دوستدارهمه بی گمان نوروز است

رسـان بـه عاشق  نـوروز  قصۀ دل را

فروغ زینت  باغ  و  چمان  نوروز است

گیاه و عنصر و  جـانـدار  آشـنایان انـد

بهار  و  خرمی  هر زمان   نوروز  است

دل ار آیینۀ هست و بـود انسـان است

نماد  وحـدت  تاریـخ  مـان  نوروز است

اگـر  هـزار  بهـار  بگـذرد  بـه تـنـهـایی

انیس  خلوت  دل  مهربانِ  نوروز است

تبسـم لـب نـوشین یار بـاده بـه دسـت

خمار ساغر مسـت  لبان   نوروز است

رسول پویان

۱۷ مارچ ۲۰۲۵ 

20 مارس
۱ دیدگاه

( بهار )

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه  ۳۰ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۲۰ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

 

سال نو خورشیدی را برای همه دوستان و هموطنان عزیز صمیمانه تبریک و تهنیت عرض نموده امیدوارم سال خوش و خجسته پیشرو داشته باشید.

( بهار )

بهار آمد که باز آیم چنین   مستانه  در کابل 

بنوشم بادۀ نوشین از  آن   پیمانه  در کابل

سرود دوستی خوانم که های وهو در اندازم

سرایم شعرِ تر چون  شاعری فرزانه در کابل

سکوت ت لخ را   با نعرۀ   شیرینِ صلح آخر

بگیرم هر یکی   را   در بغل    رندانه در کابل

غم و اندوهِ دنیا را ز سر بیرون بر آر ای یار 

که سازی شهر ویران را سروسامانه در کابل

روم چون در گلستانش نشاط و عیش را بینم

چه خوش باشد که آنجا خیمه و هم خانه در کابل

برغم زن ستیزان اش چنان شعرِ تری گویم

گشایم مکتب زن را ازین شعرانه در کابل

چراغی در ادبگاهِ معارف   برکنم   روشن

 

#سیدجلال  علی یار

( ملبورن استرالیا )

20 مارس
۱ دیدگاه

آغاز سال نو ۱۴۰۴ خورشیدی مبارک و خجسته باد

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه  ۳۰ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۲۰ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

 

آغاز سال نو ۱۴۰۴ خورشیدی ، فرا رسیدن نوروز ،

آغاز بهار و فصل شگوفایی طبیعت

مبارک وخجسته باد.

۲۴ ساعت آرزومند است سال جدید سال پایان

رنج ها برای عموم انسان های روی زمین

بخصوص هموطنان رنجدیدهء ما باشد و بامید

خداوند در سال نو شاهد استقرار صلح و آرامش ،

پایان جنگ های خانمانسوز و جلوگیری از هرگونه

خونریزی های وحشیانه در جهان باشیم.

همچنین امیدواریم دراین سال بازگشایی مکاتب

دخترانه در کشور وشناسایی حق شهروندی

برای بانوان گرامی سرزمین خویش را

 نیز شاهد باشیم.

در پایان با آرزوی قبولی طاعات و عبادات همه

عزیزان در این ماه مبارک صحتمندی

تمام مریضان  را استدعا داریم.

 

با عرض حرمت

مسئولین سایت ۲۴ ساعت

محمد مهدی بشیر 

هالند

و 

قیوم بشیر هروی

ملبورن – آسترالیا

19 مارس
۱ دیدگاه

پیشاپیش سال نو‌تان مبارک

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه  ۲۹ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۱۹ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

پیشاپیش سال نو‌تان مبارک

 

سال نو را  پیش   ازان تبریک  گویم   بر جهان

بالخصوص  بر  مردم  غمدیدهٔ   افغان   ستان

سال ها بگذشت و امسال هم به  پایان آمده

سال نو  چون  ماه نو  خندیده  رخشان آمده

سال نو با شور و شادی  جشن بر پا میکنیم

با  سرور  و  شادمانی   رقص   زیبا   میکنیم

در   کنار   یکدیگر    همکار    همدیگر  شویم

تا که در علم و ادب فانوس روشن تر شویم

همدم   و   همراز   باشیم   در  امور  کار ها

تا فتد   یک   رونق  بهتر   به   این   بازار  ها

پند را ایثار هر یک شور و  شوق  و   هلهله

با وقار و با شعار و عشق و ذوق  و  ولوله

کینه و بغض و حسد را دور سازیم  از بدن

تا که باشیم هر یکی چون بلبل شیرین سخن

همچو   گل   عطر   محبت   را   نثار یکدیگر

تا که باشیم مونس و دلباخته چون شیر و شکر

آرزو دارم که باشد سال  خوب   در زندگی

تا  که   باشد   زندگی   در  عزت   بالندگی

ما به لبخندی جهان را   رنگ دیگر میدهیم

با محبت عزت صد  گنج و‌   گوهر  میدهیم

باز گوید   طیبه  ای   هموطن ای هموطن

دست وحدت را دهید با هم شوید یک انجمن

طیبه احسان حیدری

سیدنی – استرالیا

۲۱ فبروری ۲۰۲۵ 

19 مارس
۱ دیدگاه

انتظار – Waiting

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه  ۲۹ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۱۹ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

انتظار

من هنوز منتظرم

و هنوز روز شماری دارم

تا خورشید

از پس کوه های استوار بازوانت

بر باغ وجودم بتابد

و باغچه سرد زمستانم

یکسره بهاری گردد

من هنوز منتظرم

و هنوز روزشماری دارم

تا خورشید

از گوشه ی لبانت

در عریانی وجودم سرازیر شود

و بیشه زار تنم

در سرسبزی مرطوب

شاداب تر از غنچه های صمیمی گردد

آری من هنوز منتظرم

و هنوز روز شماری دارم

تا خورشید

در گرمای دستانت

ویولن عشق را پر شور بنوازد

و زنگوله های موهایم را

آگاهانه به بازی گیرد

و گره های دوری  را

از سر مهر باز کند

آری من هنوز منتظم

و هنوز منتظرم

و هنوز منتظرم

و هنوز روزشماری دارم…

هما طرزی

نیویورک

۲۸ جنوری ۲۰۲۵

====================

Waiting

I am still waiting

And I am still counting the days

Until the sun

From behind the sturdy mountains of your arms

On the garden of my being

And my cold winter garden

Turns into a spring

I am still waiting

And I am still counting the days

Until the sun

From the corner of your lips

Into the nakedness of my being

And the grove of my body

Into the moist greenery

More joyful than the intimate buds

Yes, I am still waiting

And I am still counting the days

Until the sun

In the warmth of your hands

Plays the violin of love passionately

And consciously plays the bells of my hair

And unties the knots of distance

With sincere love

Yes, I am still organized

And I am still waiting

And I am still waiting

And I am still counting the days…

19 مارس
۳دیدگاه

از غبار خاک تا افلاک عشق:

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه  ۲۹ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۱۹ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

نویسنده : احمد محمود امپراطور

در پهنه‌ی بی‌انتها و سکوت ژرف آفرینش، آن دم که انسان چشمان جان را از خواب فراموشی می‌گشاید و پرده‌های سنگین غفلت را یکی‌یکی از آیینه‌ی دل می‌زداید، نسیمی از عالم قدس بر باغ جانش می‌وزد و افق‌های نادیده، پیش چشم دل، گشوده می‌گردد. 

در آن لحظه‌ی ناب، انسان درمی‌یابد که وجودش بازیچه‌ی حادثه و اسیر باد و خاک نیست، بلکه شراره‌ای از آتش جاودان حقیقت در نهاد او افروخته شده؛ نوری از سرچشمه‌ی ازلیت که از اقیانوس بی‌کران رحمت الهی در پیاله‌ی وجودش ریخته‌اند.

 

این انسانِ به ظاهر خاک‌نشین، حامل رازی ملکوتی است؛ رازی که فرشتگان از دریافت آن عاجزند و آسمان‌ها در برابر آن سر به تعظیم فرو می‌آورند. 

هرگاه که زنجیر تعلقات دنیایی از پای جان فرو افتد و دلبستگی‌های فانی به کناری نهاده شود، در پس این قالب خاکی، جلوه‌ای از حقیقتی بی‌پایان رخ می‌نماید. 

آدمی درمی‌یابد که خشت و گل وجودش تنها نقابی است بر سیمای نوری که از مشرق ازل بر دلش تابیده.

 

این سیر، سفری است از ظلمت‌سرای ناسوت به آستان قدس، از غوغای غفلت به آرامش وصال. 

سفرنامه‌ای است از خود تا خدا، از منیّت تا نیستی، تا جایی که سالک، در آغوش بی‌کرانه‌ی رحمت، قطره‌ای از اقیانوس وحدت گردد و از مستی ساغر وصل، جرعه‌ای از بقاء بنوشد.

 

سپاس و ستایش بی‌پایان شایسته‌ی آن معمار بی‌همتایی است که از خزانه‌ی بی‌پایان قدرت خویش، قطره‌ای هستی بر کویر عدم چکاند و با دم مسیحایی اراده‌اش، آفتاب خلقت را از پس حجاب عدم برآورد. 

همان خالقی که با قلم صنع بی‌نظیرش، نگین آفرینش را بر انگشت هستی نهاد و با نفخه‌ی روحانی‌اش، جان را در کالبد خاکی دمید تا مشتی غبار، منزلگاه نور گردد و لانه‌ی شعور سرمدی شود.

 

او که دل انسان را آیینه‌خانه‌ی تجلیات لایزال ساخت و جان را میدان عنایت‌های بی‌کرانه.

 هر ذره از وجود انسان پژواکی از نغمه‌ی ربانی، و هر نفسش دم مسیحایی از عالم قدس است.

 آن دانای حکیم که رشته‌ی هستی را با تارهای مهر و حقیقت در هم تنید، و انسان را گل سرسبد گلزار خلقت، مایه‌ی مباهات فرشتگان، و نشانه‌ی کمال خویش گردانید.

 

درود بی‌پایان بر آن ماه‌روی هدایت، پیام‌آور مهر و محبوب جان‌ها، که با جام یقین، دل‌های غبارگرفته را صیقل داد و جان‌های در بند را به سرچشمه‌ی هدایت فراخواند. 

آن جان‌فروز که با مشعل معرفت، شب‌های تیره‌ی جهل را روشن ساخت و با نسیم عشق، گلزار دل‌ها را شکوفا نمود. 

او که با کلام آسمانی‌اش، پرده‌های جهل را درید و راه بندگی و دلدادگی را پیش پای بشریت نهاد.

 

بدان ای سالک طریق حقیقت! 

که روح تو شراره‌ای از مشعل ازلی است؛ شعله‌ای که از افق بی‌کران حقیقت برخاسته و در قفس ناسوت، در حسرت پرواز به مأوای نخستین خویش بی‌قرار است. 

این گوهر نایاب که در تار و پود وجودت نهاده‌اند، ودیعتی است که از ملکوت به امانت گرفته‌ای؛ تاج کرامتی که از خزانه‌ی قدس بر فرق انسان نهاده شده و پرتوی از خورشید بی‌زوال در ژرفنای جانت تابیده است.

 

اما این کالبد خاکی، خانه‌ای است ناپایدار و سایه‌ای است گذرا؛ سرایی که در معرض طوفان حوادث، همواره لرزان و رو به زوال است. 

آن‌که راز جان را دریابد و غبار وابستگی‌های فانی را از آینه‌ی دل بزداید، می‌داند که این شعله‌ی سرمدی اگر از بند زنجیرهای دنیا رها گردد، از ساغر وحدت، شراب بی‌خودی خواهد نوشید؛ و در خلوت دل، خویشتن را فانی خواهد ساخت تا در محضر معشوق جاودانه گردد.

 

آری، روح آدمی نوری است از آفتاب حقیقت که بی‌قرار دیدار است. 

خوشا آن دل بیدار که آیینه‌ی وجودش را از زنگ هوا و هوس صیقل دهد، و پروانه‌وار، گرد شمع جمال دوست بسوزد تا در مسیر فنا، به منزلگاه بقاء جاودانه رسد.

 

رستگار آن است که قدر این ودیعت ربانی را بداند، گوهر جان را به بهای زنجیرهای خاک نفروشد و دست در دامن راهنمایی آگاه سپارد. 

قدم در وادی سیر و سلوک نهد، تا پرده‌ها از پیش چشم جان کنار رود، نقاب‌ها یکی‌یکی فرو افتد و در میخانه‌ی عشق، ساغر وصال از دست ساقی ازل بنوشد. تا در بارگاه انس، مأوای جاودانه‌ی خویش را باز یابد.

 

ای مسافر این کاروانسرای فانی! 

دریاب که آنچه ماندگار و جاویدان است، نه این قالب خاکی، بلکه شراره‌ی فروزان روح است.

 پس بکوش که دل خویش را از زنگار دلبستگی‌های فانی بزدایی و در آغوش مهر بی‌کران الهی، آرام گیری.

 

سعی کن نقاب‌ها را یک‌یک فروگذاری، از غوغای کثرت برهی و به خلوت وحدت گام نهی. آنگاه، در آستان بی‌نهایت حقیقت، خود را آن‌گونه خواهی دید که پیش از هبوط به این خاکدان بودی:

 نوری بی‌حجاب، روحی بی‌مرز، و قطره‌ای که با اقیانوس یکی شده است.

 

پروردگار بی‌همتا!

آغاز و انجام هستی به اشارت توست و جان‌ها در قبضه‌ی مهر و حکمت تو سیر می‌کنند. 

دل‌های ما را از زنگار غفلت پاک گردان و آیینه‌ی وجودمان را به نور معرفتت صیقل ده. 

ما را از وابستگی‌های فانی برهان و در سایه‌سار رحمت بی‌کرانت پناه ده. بینایی عطا کن تا جمال بی‌مثالت را در هر ذره ببینیم 

و گوشی ده که ندای حق را از پسِ هر حادثه بشنویم. 

توفیق ده که ودیعت نورت را پاس داریم و در مسیر عشق و فنا، به لقای تو برسیم. 

شعله‌ی جانمان را خاموش مگردان و در وادی حیرت، دست‌گیر ما باش. 

ما را از خود، از منیّت، از غفلت، از هر آنچه میان ما و تو حجاب است، رها فرما تا چون پروانه‌ای سوخته در آتش عشق تو، از خود بگذریم و در دریای بیکران وصالت غرق شویم.

آمین رب العالمین

با مهر و فروتنی

 

19 مارس
۱ دیدگاه

 نوروزکهن

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه  ۲۹ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۱۹ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

 

عزیزه عنایت

 نوروزکهن

 

نوروزیا روزنوفصل اول سال فلسفۀ  بسیار بزرگ وکهنی دارد، ازقــدیم الایام توسط آریائی ها به نوعی ازاشکال برگزاروتجلیل میگردیده است.  که تاکنون با وجود گذشت قرنها بخاطر این روز با شکوه درکشورهای آسیائی جشن گرفته میشود .     

  درباره نوروزدرادب فولکلورمردم افغانستان,ایران وکشورهای آسیای میانه که نو روزرا بنام اول سال جشن میگیرند نظریات  مختلف وجود دارد. عدۀ ازدانشمندان میگویند، نوروزیادگارجمشید شهریارآریانای کبیراست که هزاران سال پیش درسپیده دم تاریخ دربلخ بامی براریکــۀ فــرمانروائی نشست وآنروزرا نوروزویاروزنو نامیدند.

برخی ازایرانیان بنابرافسانه ها وادب فولکلورشان که بیان کنندۀ اعتقادات عوام الناس است نوشته اند. وقتی جمشید زمام کشوررا بدست گرفت ازمنطقۀ دماوندتا شهربابل رادریک روزپای پیاده طی کرد ازاین سبب اشراف ودرباریان او این روز را روز نو ،یا نوروز خواندندکه مصادف بود به اول فروردین و تا ختم دورۀ زمامداری وی دراول سال خورشیدی این روزرابخاطر سفرطولانی جمشیدازدماوند تا بابل با جشن و سرورتجلیل میکردند که با گذشت زمان تجلیل ازاین روزبشکل عنعنه و رسوم مردم درآمده است .

اگرچه  دربعضی اوقات این جشن هاکم رنگ جلوه کــرده است ولی بآنهـم طبق عادات ازجانب مردمان بیشماری ازکشورهای مختلف که درفوق تذکرداده شد در روستاها ومحلات  تجلیل و برگزارمیگردد.

عدۀ از نویسندگان افغانستان نوشته اند ، جشن نوروزدرپامیردرقلمرووطن ما ( افغانستان)بنام (خدیرایام) یاد میگردد که بمعنی عید بزرگ است .

       درکتاب اوستا آمده است که روزیازدهم ماه خورشیدی(خیرروز)نامیده میشود زیرا آفتاب بزبان آریائی(خور)و بزبان اوستائی(خیر) آمده است .

بعضی از دانشمندان،  محل پادشاهی جمشید را درشمال افغانستان در(بخــدی) یابلخ امروز دانسته اند .

       درافغانستان نوروزدرسایر ولایات کشورتجلیل میگردد که هموطنان عزیزمان با تفاوت های کم و بیش ازاین روز استقبال نموده و مینمایند اما متاسفانه دراین سالهای اخیر به شکل رسمی  دروطن ما تجلیل نمیشود.

یکی از ویژه گیهای آن, این روز را با مراسم برافراشتن علم مبارک ( جهنده ) یاجنده بالا درشهر مزارشریف درکنارآرمگاه حضرت شاه اولیا مردم شریف وطن با شورو هلهله برپا می کردند  که افراد زیادی ازکشورهای دیگردراین مراسم اشتراک می کردند د و زایرین که برای زیارت بدرگاه شاه ولایتمآب می آیند روح اخوت وهمدلی به آنها دمیده میشودو ازبارگاه خداوند بزرگ  صلح ,صفا ومقاصد نیک مطالبه میکنند.

  ازجانب دیگرهوای خوشگواربهاربا نسیم ملایم وعطرآگین مشام دلهارا تــازه میسازدکه با آمدن بهارگلهای لاله هرطرف جلوه نمائی میکنند کــه این روزرا بنا م میله گل سرخ نیز یاد میکنند.

درکشورهای ایران, افغانستان, تاجکستان مردم زمستان های سختی راسپری میکنند وبعدازگذشت روزهای زمستان با آمدن بهارفضای هرشهروقریه حال وهوای دیگری بخود میگیردکه همه جا سبز وپرگل میشود درختان شگوفه بارمیشوند پرنده های سفرکرده دوباره به آشیان برمیگردند ابرها همچون پرقودرآسمان نیلگون جلوه نمائی میکنند ودرمی افشانند. شاعران زیادی درمورد بهارشعرهای سروده اند که اینک سروده بهاری حضرت ابوالمعانی بیدل که بیان گرفصل بهاراست خدمت خوانند گان عزیزتقدیم می گردد.

 

چشم وا کن  رنگ  اسـرار  دگـر دارد بهار

 آنچه دروهمت نگنجد جلوه گـردارد بهـار

ساعتی چون بوی  گل ازقید پیراهـن برا

 ازصلای رنگ عیش انجمن غافل مبـاش

پاره های چند بر خون  جگــر  دارد بهـار

ابر می نالــد کـزاسباب نشــاط این چمـن

هرچه دارد درفشار چشم تــر دارد بهـار

ازگل و سنبل به نظم ونثر سعــدی قانعــم

این معانی در گلستــان بیشتــر دارد بهــار

موبه مویـم حســرت زخمــت تبسم میکنــد

هرکه گــردد بسملت برمن نظردارد بـهار

 زین چمن بیدل نه سروی جست ونه شمشادرست

ازخـیـال قـــامتش دودی به ســر دارد بهـار 

 با درود

 

 

 

 

 

 

19 مارس
۴دیدگاه

 نوروز “فرخنده” 

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه  ۲۹ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۱۹ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا


«نوروز های ما “فرخنده” آشنا و داغدار هستند  

نوروز “فرخنده” 

استاد نصیر مهرین

                           

 یاد از نوروز درغربت هجرت که رنج انگیزی های شناخته شده یی را برای ملیون ها انسان با خود دارد، در دهسال پسین، نام فرخنده و جفای بزرگی را که بر او رفت نیز به یاد نویسنده ی این برگها می آورد.

روز۲۸حوت سال۱۳۹۳خورشیدی(۱۹ مارچ ۲۰۱۵ع)، دختری مسلمان که سر تا پایش پوشیده با لباس بود، نزد چهارزانو نشسته گانی رفت که در بیرون مسجد “شاه دوشمشیره”(۱) شغل تعویذ نویسی(۲) داشتند. پس از گفت وشنیدی با یک تن از آنها، اعتراض کرد که تعویذی را که می نویسی به مراجعه کننده، کمک نمیکند و مؤثر نیست. زین الدین تعویذ نویس(۳) برافروخته شد و فریاد بر آورد که:

مردم بیایید که این دختر ضد دین گپ می زند و قرآن شریف را هم سوختانده است.

در زودترین فرصت، چنین شکایتی درگوش مردم مردم بیکار و رهروان نشست و بنای شور و شری را نهاد. جمعیتی به شورآمده با دست و لگد به سیلی کاری و لگد زدن آن دختر پرداختند که با سنگ وچوب ادامه یافت.

پسانتر آشکار شد که آن دختر فرخنده ی ملکزاده نام دارد، بیست وهفت ساله است و تا هنگامی که توان فریاد برآوردن داشت، می گفت:

 این آدم دروغ می گوید. من قرآن را نسوختانده ام.

 از جمعیتی که جمع شدند و یا آنانی که تازه وارد معرکه می شدند، صدایی در دفاع از او یا اینکه بگویند رحم کنید، نزنیدش، شنیده نشد. چنین خاموشی معنی دار هم سزاوار توجیه است. زیرا در چنین و قت، معترضان احتمالی نیز می ترسند که با چنان عذابی مواجه نشوند. پولیس حضور یافته در صحنه نیزکار ساز نشد. در نتیجه، فرخنده را بسیار با مشت ولگد زدند وبعد با سنگ ها بر فرق و تنش کوبیدند. بعد صدا ها بلند شد که او را بسوزانید تا عذاب دوزخ را ببیند. موتر داری پیشنهاد کرد که در پایش ریسمان ببندید که با موتر کشش کنم. بعد همان موتر را از روی پیکر بی جان او عبور دادند. بنزین آمده شد. بنزین را بر پیکرش ریختند، خون وبنزین و لحظات بعد بوی پیکر آتش گرفته کناره های “شاه دوشمشیره” را فرا گرفت. فرخنده ی مثله شده در دریای بی آب کابل می سوخت. تعدادی می خندیدند، تنی چند خاموش بودند و تعدادی هم پرسش هایی را مطرح می کردند. پاسخ این بود که این دختر کافر، قرآن شریف را سوختانده بود. از آن میان اندک کسانی از جمعیت انبوه تازه وارد، می پرسیدند که چگونه و در کجا قرآن را آتش زد. پاسخ همان بود که کافر لعین بی دین  قرآن شریف را سوختانده بود. تعدادی میگفتند، جایش در دوزخ.

اما کسی نبود که بگوید: این داوران و تعیین کننده گان جای افراد در جنت و یا دوزخ در چه سطح ومقامی هستند؟ و چرا چنین کنند؟

 … آری، صدای پای نوروز سال ۱۳۹۴خورشیدی را می شنیدیم، اما دو روز پیش از ورودش، آن قتل و ایجاد فضای رنج آمیز برای خانواده ی فرخنده و همه ی آنانی که خود را در چنان سوگی شریک دانستند، داغ دیگری بر داغ های نوروز نشاند. نوروزهای ما “فرخنده” آشنا و داغدار هستند. این داغ ها را لاله های خونین جگر و با تاریخ دل آزرده گی هایش بهتر می شناسد. از آن پیشینه های رنجدیده، صدایی است از آن چنگ نواز سیستانی و خونین دل که گوش های ما را به شنیدن فرا میخواند:

«با این‌همه غم

در خانه ی دل

اندکی شادی باید

که گاهِ نوروز است

اندکی شادی باید، که گاهِ نوروز است.»( متن مفصل در مجموعه ی نوروز “فرخنده” انتشار یافته است)   

 

 

 

17 مارس
۳دیدگاه

 تار گسسته

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : دوشنبه  ۲۶ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۱۸ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

 تار گسسته

۹۱ الف

این چه گره گره  زنی ،  تار  ز  دل  گسسته  را

 سنگ به کار باشدت، مغز کشی که خسته را

 گر   دل  پر  زدن  کند  ،   باغ   نمایدش   قفس

 باغ چه فرق  از  قفس ، مرغک پر شکسته را

 آب به خاک  ریزد  و ، گِل   شود   و   گُل   آورد

 لاله به  داغ  خود  زند ،  رنگ  نگاه  بسته   را

 دسته برای خود بکن ، مرسل و ارغوان گهی

 مرده نه دیده  وا  کند ،  بر سر  قبر  دسته را

شکیبا شمیم رستمی

۶ جنوری ۲۰۲۸

آلمان

 

17 مارس
۱ دیدگاه

وطن

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : دوشنبه  ۲۶ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۱۸ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

وطن

 

وطن آخـر شـدی بر بـاد  و ویران

شود جانـم  فدایت ای وطن جان

تمـامِ     عمــر  مـی نالــم برایت

ز دوری تو شدم  زار  و  پریشان

زمینت جای‌جنگ شرق و  غرب است

ندیدیـم   ایخدا یـا  راحتـی   مان

مهاجر گشتـه ایـم از دست دشمن

به ملـکِ  اجنبـی یا خـاک  ایران

تمــامِ  مـردمـان   آواره   گشتنـد

چه شد با بیـرقِ سـه رنگ افغان

دعـا گویـم   بـه   درگاهت خدایا

دراین‌میدان‌تو «سیمین» را نشرمان

سیمین بارکزی

۶ نوامبر ۲۰۲۰ 

17 مارس
۱ دیدگاه

همیشه سبز

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : دوشنبه  ۲۶ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۱۸ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

همیشه سبز

                 به عشق هایم

من باخاطرات سبز رنگم

همیشه سرآشتی دارم

و در انزوای دلم

رنگ تاریکی نیست

                          مگر قیرگونی جدایی ها

آرامش را در دیدار ها می‌ بینم

و صفا را

در صحبت های دیرینه …

از ارتفاع احساس سخن میگویم

و دستان بسته شده در طناب راستی‌ ها

و در سایه های اعتماد

                      قدم بر میدارم

تا بودنم ثبت دفترچه ها گردد

چه با شکوه زیستیم

چه زیبا اندیشیدیم

چه صادقانه سرودیم

و چه پر جلا

             عشق ورزیدیم

در درون کوچه های دل

و در نهاد باور هایمان

پر رنگ

و …

همیشه سبز 

همیشه سبز

همیشه سبز

هما طرزی

نیویورک

 ۳۱ می‌ ۲۰۱۳

17 مارس
۵دیدگاه

من خمار دیدن اویم ولى

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : دوشنبه  ۲۶ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۱۸ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

من خمار دیدن اویم ولى

ناز  شصت   دلبر   یکتاى   خویش

دم به دم دارد  دلم در پاى خویش

سر فداى  آن سروش  پر ز  شور 

شور دل در سر زند از ناى خویش

هر  دمى   دارد   به   طنّازى  دلم

رام  هر  ناز  پر  از  ایماى خویش

جان    فداى   نام   زیبایش   کنم

بسته روحم بر رخ زیباى  خویش

من    خمار    دیدن    اویم   ولى

گشته پنهان از من شیداى خویش

ناز شصتش کو همه عالم به ناز

کرده رام آن  ید  بیضاى  خویش

خامه در  دستم  نهاده مى دهد

هر دمى دستورِ بر املاى خویش

در فشنانى   می کند کلکم ز او

خامه چرخاند به جادو هاى خویش

دست من    کوته  ز آن  بالا بلند

اى همى نازم من آن بالاى خویش

دیده  بر  هم  مى  نهم تا بنگرم

اندکى بر  گلرخ  مولاى  خویش

دین و   دنیایم شود روشن ز او

روشنى بخشد مرا از جاى خویش

شیبا رحیمی

17 مارس
۱ دیدگاه

در وصف وطن

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : دوشنبه  ۲۶ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۱۸ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

در وصف وطن

عشق تو در قلب من جاوید باشد ای وطن

 خاک  پاکت  خانهٔ   امید  باشد   ای   وطن

 تو  مرا  باشی  حیات  زندگی   ای  میهنم

 هر شب روزت بما چون عید باشد ای وطن

 ای   دیار   پارسایان   مأمن   کان   و  حیاء

بر  دیارت  ملت   توحید   باشد    ای  وطن

 جز گل روی تو در دل کی  بروید  گلشنی

 عزم ما با عشق تو تمدید باشد ای  وطن

 تا بکی  ای  سر زمینم  مأمنم ای  میهنم

 جان ما  در ورطهٔ  تهدید  باشد  ای وطن

 کوه و دشتت از گزند روزگار  محفوظ باد

 سبز و‌خرم همچو شاخ بید  باشد ای وطن

 اینچه زیبا گفت در  وصف  شریفت حیدری

خاک تو در قالب  تمجید   باشد  ای وطن

طیبه احسان حیدری

۳ اپریل ۲۰۲۴

سیدنی – آسترالیا

16 مارس
۱ دیدگاه

صلح دروغین

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه  ۲۵ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۱۶ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

صلح دروغین

 ز دلتنگی چه می گویی ، جهان  دلتنگ  دلتنگ است

 جهان یک کاخ آیینه ، جهان یک کهکشان سنگ است

 چرا باور  به  این  صلح  دروغین  می کنی کین صلح

چو خواب  پینکی ی  عسکر  مجروح  در جنگ  است

 بیا بی   رنگی    خود  را   به   رنگ   عشق    آراییم

که این دنیای  رنگین پر از  رنگ است و نیرنگ است

 تو گر خیزی و  بیداری  به  چشم  خویش  بسپاری

 رسیده   پش   در فردا  ، کلید صبح در چنگ است

 نه آهنگ سفر  داری  نه   آهنگی    به  لب  داری

 مگر تسلیم هستی  از  برای  مرگ  آهنگ است؟

ترا منزل میان هر نفس  هر ضربه ی  قلب است

 به هر گام است و هر سنگ است، در هر  پیچ  و فرسنگ است

مپنداری   جهان  تسلیم   تابوت   است    مثل تو

 که در آن شورش هستی، چراغ هفت  اورنگ است

 میان خون و خاک و عشق و درد و ظلمت  و خورشید

 ره فردا پر آژنگ است و فردا ها پر ارژنگ است*

صدای این سکوت سهمگین را بشنو از خون ات

 زمین را عادت طوفان ، زمان را عشق، فرهنگ است

فاروق فارانی

 سپتمبر ۲۰۲۴

16 مارس
۱ دیدگاه

شقایقِ سرخ

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه  ۲۵ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۱۶ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

شقایقِ سرخ

بنفشه  سر زد و من از  بهار   خواهم گفت

ز  مهر و  رحمتِ  پروردگار   خواهم    گفت

 دوباره روحی دِگر می‌دمد   بدشت و دَمَن

 ز لطف  و  معجزهُ  کردگار  خواهم   گفت

 از آن بهار که “فرخنده” چون شقایقی سرخ

بخون تپیده و شد سنگسار ، خواهم گفت

 زسفره یی که تُهی گشت از دو لقمهُ نان

از آن پدر که بوَد  شرمسار ، خواهم گفت

 و کودکی که دِگر برنگشت بخانهُ خویش

 زاشکِ مادرِ چشم  انتظار ، خواهم گفت

 چو  یاد   آیدم  از  باغ و   گلسِتانِ   وطن

 زجشن  و لالهُ سرخِ  مزار  خواهم گفت

 اگرچه فصلِ خزان رخنه کرده  در میهن

 من از بهاری که آرد قرار، خواهم گفت.

مریم نوروززاده هروی

۲۳ حوت (اسفند) ۱۴۰۳ خورشیدی

 ۱۳ مارچ ۲۰۲۵ میلادی

از مجموعهُ”میهنِ عشق”

هلند.

16 مارس
۱ دیدگاه

معماری در عصر تیموریان

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه  ۲۵ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۱۶ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

معماری در عصر تیموریان

 

دوستان عزیز و خواننده گان محترم سایت ۲۴ ساعت و فیسبوک های آن سلام !

 

اخیرآ برادر دانشمند و دوست گرامی  ما جناب استاد نصرالدین سلجوقی لطف نموده و  یکی دیگر از آثار زیبا و با ارزش شانرا بنام  «معماری در عصر تیموریان » از شهر دوبلین کشور آیرلند توسط پست برایم فرستاده اند.

در گوشهٔ صفحه اول  آن چنین نوشته اند : ( بسمه تعالی ، بمطالحه برادر گرامی آقای مهدی بشیر هروی و سایت ۲۴ ساعت تقدیم است .)

با جهانی سپاس از جناب استاد سلجوقی عزیز ، مختصرآ به معرفی این اثر گرانسنگ میپردازم : 

در قسمتی از پیشگفتار آن چنین آمده است :

” معماری یکی از هنر های قدیم می باشد که این هنر تأثیر زیادی بر فرهنگ و زندگی انسان و همچنان زیبایی شهر ها و محیط زندگی مردم داشته است.بابد یاد آور شد که تاریخ معماری به دوران پیش از تاریخ باستان بر می گردد که تأثیرات آن بر فرهنگ و هنر های دیگر افزوده شده است .”

   همچنان علاوه از پیشگفتار  معلوماتی در بارهٔ معماری در عصر تیموریان ، معماری در شهر های افغانستان ، تزئینات در معماری تیموریان ،سبک معماری دورهٔ تیموریان ، قالب های معماری زمان تیمور ، آرامگاه های تیموری ،خصوصیات سبک معماری تیموریان ، خصوصیات مهم معماری در عصر تیموریان ، سبک آل مظفر ، جنبه های دیگر معماری تیموریان و بنا های معروف معماری تیموریان به نشر رسیده است .

 

معماری در عصر تیموریان که شامل بنا های تاریخی به ویژه شهر زیبای هرات بوده دارای ۹ فصل در ۲۲۲ صفحه با قطع و صحافت عالی و عکس های زیبا و رنگه و پشتی عالی در انتشارات شاهمامه چاپ شده است که به طور مختصر آ بدان اشاره می نمایم :

 

فصل اول: مساجد شامل مقدمه و معرفی ۱۵ مسجد .

فصل دوم : مدارس شامل مقدمه و معرفی ۴ مدرسه.

فصل سوم : آرامگاه ها در معماری تیموریان  شامل مقدمه و معرفی ۸  آرامگاه و همچنان مجموعهٔ گازرگاه شامل :

خانه زرنگار 

عمارت نمکدان 

غار درویشان 

و سنگ هفت قلم میباشد .

همچنان قصر تیمور ، رصد خانه الغ بیگ ، قلعه اختیارالدین یا دژ شمیران ، منار های مصلی هرات ، گنبد گاو چران  و پل مالان .

فصل چهارم : بازار ها و مراکز تجارتی  .

فصل پنجم : نقش خشت و کاشی در آئینهٔ معماری ها قدیم .

فصل ششم : معماران پیش کسوت .

فصل هفتم : خشت خام .

فصل هشتم : کاشی کاری .

فصل نهم : شامل کاشی کاران سنتی هرات ،حوض های تاریخی درهرات، اعمار کنیسه ها آمیخته ای از معماری سامی و تیموری، صنعت کاشی سازی در کشور های غربی ودر اخیر منابع و مآخذ.   

بنده مطالعه این کتاب نفیس را  به علاقمندان  کتاب توصیه میکنم  .

در اخیر ضمن عرض سپاس از دانشمند محترم جناب استاد سلجوقی عزیز بابت ارسال این کتاب زیبا و خواندنی  موفقیت بیشتر ایشان را آرزو میکنم. 

موفق وسلامت باشند.

 

باعرض حرمت

مهدی بشیر  

۱۶ مارچ ۲۰۲۵

هالند