پاسداری از دوستان
تاریخ نشر دوشنبه یازدهم فبروری ۲۰۱۳ هالند
پاسداری از دوستان
محمدعزیز( عزیزی)
****
دلهای پاک وصاف ، مُکـَـّدر نمیکنـــم
یاران وهمدلان وعزیزان ارجمند
خود را بفضل جملـــه برابر نمیکنم
زخمی اگر رسد بدل از دوست با وفـا
در پیش غیر شکوه از آن سر نمیکنم
از غیر، گر شکایت دوستی بمن رسید
بر وهـــم و ادعای او باور نمیکنــم
دانم که پُر زخار بُـَود راه عاشقی
پروای زخم پا ودل وسر نمیکنم
بشنیده ام نصیحت صاحبــــدلان راز
این پند را زگوش خودم در نمی کنم
دیدم مقام وپول به تعویض آبروست
در سر خیال چوکی ویا زر نمیکنم
باب الحوایج دوجهان ،یک دراست وبس
در خواست خویش بر درِدیگر نمیکنم
از شرم بار،زشت گنه منفعل شـدم
دیگر هوای معصیت وشر نمیکنم
بس تیر معصیت که بقلبم نشسته است
دل را بخــــون بیش ،شناورنمیکنـم
از سود واززیان گنه دست شسته ام
سودای این معامله بر سر نمیکنم
بسمل شدم به تیر نگاه «عزیز» دل
بی جان شدم ببین که پر پر نمیکنم
پایان
—————
خیلی جذاب جناب عزیزی ارجمند!
درود به عزیزی گرامی ، مثل همیشه زیبا و عالیست . موفق باشید . مهدی بشیر
متشکرم از لطف شهلا جان ولیزاده
قربان محبت بشیر جان هروی که خود سکاندار این صفحۀ زیبا است بشوم واز محبت تان کمال سپاسگذاری دارم
عزیزی ګرامی
نهایت زیباست.
موفق باشی