فقدان قافیه
تاریخ نشر چهار شنبه ۱۳ فبروری ۲۰۱۳ هالند
فقدان قافیه
این نوشته طرحی است که یک طنز ادبی را پی افگنی میکند.
تنها صورت ظاهری آن به شعرآزد میماند درحالی کهبه هیچ صورت شعر گفته نمی شود.
صادق پیکار
شعری نوشتم
درقالب شعرپنج لخته (مخمس) ای
عنوان شعر است:
” زفاف خورشید با عروس شب”
حروف آخر کلمه قافیه در آن شعر ا . ز است
چنانچه در لختۀ آخر:
” ورد و دعا بخواند و مرا بی نماز کرد”
خوا ننده ای ( با عفت ؟! )
تیلفونی ایراد گرفت وگفت:
“شما درشعرتان بی عفتی نوشته اید”
پرسیدم: چگونه؟
گفت: ” شما نوشته اید:
“…مرا بی نمازکرد”
یعنی که مرا…
گفتم: “اگر بی عفتی در بی نمازیست،
شما هم در یک شبانه روز
چندین باربی عفت می شوید،
منظورمن ازبکار برد کلمه ” بی نماز “
هرگز بی عفتی نبود
بلکه به کمبود قافیه دچاربودم!
صادق پیکار
سلام آقای پیکار
سالهاست از دست قافیه خدانشناس طبع شعرم در پس خانه ذهنم اسیر مانده است.
تمام عناصر شعر جمع می شوند و حتی خیالات بدیع بعضا به سراغم می آیند ولی وقتی آخر که می خواهم آنها را شکل بدهم این قافیه بی انصاف خرابی می کند.
من اما مثل شما جرآت ندارم که بتوانم حتی از بی نمازی در قافیه استفاده کنم. گر چند می دانم بی نمازی را معانی متعدد است.
موفق باشید