قصههای تکراری
تاریخ نشر چهار شنبه ۲۷ فبروری ۲۰۱۳ هالند
قصههای تکراری
روئین “رهنوش”
***
روایتی که تو در شعر دامنت داری
نفس وزیده به شریانِ کوچه میباری
دوباره زندگی! از راه تا گذر بکنی
دوباره خون به رگ جاده میشوی جاری
تمام زندگی ام کوچههای رفتن توست
که هیچ رفتنرا بر نگشته ای “ماری”!
که هیچ چیغ به گوشت نمیرسد دیگر
که هیچ، هیچ، هیچ چیز پس نمی آری
و آمدی که ببینی چگونه خواهم مرد
به زیر سایه ی این درد های اجباری↓
فضای پنجره لبریزِ مرگ بود و اطاق
پر است حافظه اش قصههای تکراری
هنوز بوی هوسناک بوسههای غم است
به روی گرمی لبهای زیر سیگاری
نگاه مرد که جان داده است خیره شده
به دوردست, به آن تابلوی دیواری
روئین “رهنوش”
“رهنوش”عزیز ، عالیست. موفق باشید. مهدی بشیر
دوست ارجمند،خُرسندم از شما میخوانم، چه با طراوت!
رهنوش عزیز خوشحالم که پس از مدتها دوباره از شما می خوانم دوست خوبم ، مؤفقیت روز افزون تانرا تمنا دارم!
ﺯﻳﺒﺎ و ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ
نام خدا بسیار مقبول و بسیار تازه انشالله که موفق باشید رهنوش عزیز و همیشه زیبا بسرائید
به به رهنوش گرامی بسیار زیبا . موفق و کامگار باشید
درود بر شما جناب بشیر صاحب بزرگوار و سپاس بیکران از لطف تان
دست تان درد نکند خواهر ولیزاده گرانقدر…سلامت باشید
متشکرم از لطف تان جناب قیوم بشیر گرانارج…کامگار باشید همیشه
جناب یوسفی از لطف تان ممنونم
درود بر شما جنا ب عالمی بزرگوار و مدیون لطف بیکران تان…سربلند باشید
درود بر شاعر شهد سرای کشور بانو واصل گرامی!
سپاسگزارم از حضور تان …سرسبز باشید