دل بریدی
تاریخ نشر یکشنبه سوم مارچ ۲۰۱۳ هالند
به استقبال و پاسخ سروده ای از محترم نذیر احمد ظفر شاعر وارسته و نکته سنج
قیوم بشیر
سوم مارچ ۲۰۱۳
ملبورن – استرالیا
دل بریدی
نمی دانم چه شد تا دل بریدی
ز چشمان سیاه ی او رمیدی
نمی دانم چرا غرق گناهی
اگر تو عاشقِ چشمِ سیاهی
نمیدانم زبونی گفتی از چیست
بنزدش واژگونی گفتی از چیست
چرا گفتی وفای کاذبی داشت
اگر او خنده های جاذبی داشت
بریدی دل گمانت مشکلی نیست
ندامت بی اثر شد حاصلی نیست
بریدی ناله اش را در خیالت
گمان کردی که بهتر گشته حالت
بریدی دل و اشکهایت روان شد
دوچشمت با دل تو بد گمان شد
بریدی دل حکایت ها بنأ شد
هر آنچه بود میان دل فنا شد
بریدی دل ز آوازِ صدایش
گذشتی از همه ناز و ادایش
بریدی دل که اوعاشق فریب است
ندانستی در این ره صد رقیب است
بریدی دل که باز رفع خطر شد
دریغا هر دو چشمان تو تر شد
بریدی دل ز امواج زمانه
ز الطافِ نگاه ی عاشقانه
بریدی دل که آتش پیشه هستی
از آنرو تو در این اندیشه هستی
بریدی دل بسی رنجیده رفتی
به تنهایی خویش نایده رفتی
بریدی دل (ظفر) از روزگارش
شکستی شاخه های انتظارش
بریدی دل که برده حال و هوشت
فضای شاعری دارد خروشت
بریدی دل و الطافش ندیدی
به یک لحظه سر و نامش بریدی
« بشیرا » ماجرای عشق چنین شد
تمام آرزو نقش زمین شد
قیوم بشیر
درود به قیوم عزیز ، بازهم زیبا و عالی سرودید . زنده و سلامت باشید.
مهدی بشیر
بسیار زیبا وسوال برانگیزاست بشیرجان خدا خیرکند
بشیر با تیغ تیزی دل بریدی
نمیدانم ز معشوقه چه دیدی
فروغ