استقبال ازشعر استاد سخن خلیل الله “خلیلی”
الحاج محمد ابراهیم حبیب زی
استقبال ازشعر استاد سخن خلیل الله “خلیلی”
مصرع های اول از” حبیب زی ، و ” مصرع های دوم
از استاد “خلیلی “
تاریخ نشر چهارشنبه دوم قوس ۱۳۹۰ – ۲۳ نوامبر ۲۰۱۱
خشک سالی آمـد و آبی زسـحابی نچکـید
غـنچه بر شاخ نخـندید و نسـیمی نوزید
سرخی چشم من ازشعلۀ دل رنگ گرفت
یک صـدا این دل شـوریده زجائی نشـنید
چشـمـۀ فـیـض خـدا رهـبـر پیـغـام قـدیـم
باد ، پـیغـامِ نـویـدی بـه سـوی مـا نـدمیـد
دل واژگـون ، طلب تشـنـۀ آن آب بـقـا
که سـبائـی بـه سـبوئی دهـد ازعشق نوید
هـنـر حکـمت خالـق بـه پیـشـواز حیـات
از دل خاک چـه آثـار نـو آورده پـدیـد
غـرق در پـرتـو پـهنـای سـفـر هـای امیـد
مشـعل شــوق در اعـمـاق دلـم می تـابـیـد
خم و میخـانه شکست و سقف میخانه پرید
داشت در، لیک درآن نه قفل بود ونه کلید
بـه هـوا داری بسـتان نـرسـیـد مـرغ دلـم
ازکمندی که کمین جست وازدامی که پرید
سـیـر دیـدار بـلـند م بـه سـما و خـود مـن
کـودک بـی خـبـر از عـالـم پـیـدا و پـدیـد
ملک و هـم مـلکـوت ومـلکات و اجـنـاد
خـاکـیـان را دهـد از کـنگـرۀ عـرش نویـد
نشۀ شعر بلند “خلیلی “این سخن ساز جید
کـرد پـیـرانـه سـرم یـاد جـوانـی تـجـدیـد
همۀ دردوغم وباغ وبن ازقادریکتای” حبیب“
ماضی و حـال و غـم وشـادی و یـاس و امیـد
دیدگاه بگذارید