کاغذ
تاریخ نشر جمعه دوم قوس ۱۳۹۷ – ۲۳ نوامبر ۲۰۱۸– هالند
شعری را برای تان انتخاب کرده ام از مجموعۀ هفتم غزلیاتم به نام
« آئینه بندان »
محترمه خانم صالحه واهب واصل
کاغذ
سازم دل خود را ورقــی بـــر تن کاغذ
وز رنگِ جگـــر سرخ کنــم دامن کاغذ
با اشــک نویســـم قصـــۀ درد جــــدایی
اما چه بگویم که نم است، دشــمن کاغذ
غم میچکد از نوک قلم تـــا که نـــویسم
بیرون کشد این قصه حتی، شیون کاغذ
سنگینی بار غمم از بســکه زیـــاد است
لفـافـــه نــــدارد، ســــر پیچیدن کــــاغذ
دانم کـه جوابم دهی با نــامـــه دریــــدن
آتش مزن از خشم، تو بـر خرمن کاغـذ
بر صورت کاغذ شده حک خون دل من
کین داغ شود گم نه پس از مردن کاغـذ
مُردم ز خجالت من ازین جملـه که گفتی
هـر کس شده عاشق به سیه کردن کاغـذ
از بسکه پیـــامی نفــــرستی بــه جـوابـم
سر باز زند « واهِب » هم از بردن کاغـذ
۲۹-۰۷-۲۰۱۳
صالحه واهب واصل
هالند
درود به خواهر گرامی خانم صالحه واهب واصل ، باز هم سروده زیبا ، عالی و خواندنیست. موفق وسلامت باشید . مهدی بشیر
مهدی عزیز بعد از تقدیم سلام و حرمت
امید است از صحت کامل برخوردار باشید. ممنون باز هم بخاطر لطف و محبت همیشگی تان و زحماتی که به خود متقبل میشوید برای نشر مطالب ما. شما زنده و سلامت باشید