دشت روان
تاریخ نشر دوشنبه چهارم قوس ۱۳۹۸ – ۲۵ نوامبر ۲۰۱۹ هالند
کویر سینه تنگم هزاران چاک غم دارد
هزاران داستان غم به هر چاکش حرم دارد
به جای شن به دشت دل هزاران کربتی حاصل
ز هر قومی ز هر رنگی کتاب و هم قلم دارد
چو آید جوی ماتم زا، غبار است در کویر ما
از آن دل رنگ رنگان است ز هر ماتم صنم دارد
جهان باغی ز شادی ها، غم و اندوه و تلخی ها
سرای با غ قلب ما ز هر میوه رقم دارد
چون آدمزاده آدم خو شود در مجمع هستی
کجا از ماتم عالم دل بی داغ و دم دارد
قرار ما قرار او، نشان ما نشان او
میان آدم و نآدم، فقط یک نون کم دارد
تو ای دل جان من هستی، شمع ایمان من هستی
بزی اینگونه با مستی، که عمرم روز کم دارد
شیما غفوری
نومبر ۲۰۱۹
درود به خواهر عزیزم محترمه پوهندوی شیما غفوری ، تشکر از سروده عالی تان. مانند همیشه عالیست. موفق و سلامت باشید. مهدی بشیر
با عرض سلام و حرمت بى پایان، از نشر سروده ام در سایت ۲۴ ساعت از شما گرامی اقای مهدی بشیر اظهار سپاس و امتنان می نمایم.
شیما غفوری