هویت گمشده ما ، ادامه فصل هفتم
تاریخ نشر سه شنبه ۲۲ دلو ۱۳۹۸ – ۱۱ فبروری ۲۰۲۰ هالند
هویت گمشده ما
قلعه ها و حصار های افغانستان (۳۶)
ادامه فصل هفتم
نوشتۀ : محترم استاد شاه محمود محمود
فیروزکوه کجاست ؟
میجر راورتی انگلیسی مشرح طبقات ناصری به زبان انگلیسی موقعیت فیروز کوه را در قسمت علیای هریرود تعیین مینماید و مرحوم عبدالحی حبیبی برآن است که اکنون جایی به نام کوشک در جنوب غرب منار جام موجود است و کوهی به نام کوه کوشک دارد.
همچنان دو جای به نام ارگ و بازار برکنار شمالی مجرای هریرود به طرف شمال غرب منار جام واقع است و محل فیروز کوه در همین نواحی میباشد. البته نام جام خود در درهء جام درناحیهء شهرک واقع است، از این همه نکات بالا میتوان نتیجه گرفت که فیروز کوه میان چغچران و تیورهء کنونی بین قسمت علیای هریرود و فراه رود و در نواحی شهرک کنونی موقعیت داشته است . در حالیکه این نظر مورد تایید همه دانشمندان نیست .
در طول پنجاه سال اخیر نظریات ضد و نقیض در مورد موقعیت فیروزکوه پایتخت امپراطوری غوری افغانستان انتشار یافته است . احتمالاً موجودیت منار جام بصورت رسمی ؛ در سال ۱۹۴۳ م بار اول بواسطه والی هرات مرحوم عبدالله ملکیار ؛ به کابل اطلاع داده شده بود .در حالیکه استاد خلیل الله خلیلی در اثر خویش به نام اثار هرات از این منار یاد نموده است و آنرا منار سلطان حسین بایقرا دانسته است .
استاد در مورد مینویسد که یک مناره بسیار بلند و با شکوهی در موضع بیدان به کناره شمالی دریا با هئیبت عجیبی برپاست. این مناره به حصه اندرونی خود هم راه داشته و از آن راه تماشایی ها به نقطه آخرین آن برای تماشا میروند.
روی منار با الوان مختلف رنگ داده شده و در آن بعضی از آیات کریمه و احادیث شریفه نوشته شده است . از یک حصه نوشته جات آن معلوم میشود که در زمان سلطان حسین میرزای بایقرا ساخته شده خواهد بود. این منار تا هنوز آباد و آشیانه بالای آن نظاره غریبی دارد.(۱۱۴)
بنابران دولت وقت؛ مرحوم احمدعلی کهزاد را توظیف نمود تا آن منار را از نزدیک دیده و نظریات خود را طی مقاله به مردم و جهانیان گزارش بدهد . در آن وقت نسبت جریان جنگ دوم جهانی دنباله موقعیت جام منحیث یکی از پایتخت ها امپراطوری غوری امکان پذیر نبود . در حقیقت بعد از آن که اندره ماریک با مشاهده منار جام نظریات خود را در یک مجله المانی در سال ۱۹۵۹ میلادی انتشار داد. و صرف با دیدن یک منار در کنار دریای هریرود در منطقه جام ؛ موقعیت فیروزکوه را تعیین و مهر تایید زد .و بدون کدام دلیل علمی آنرا شهر معروف فیروزکوه فکر کرد . (۱۱۵) طرفداران وی این نظریه را گسترده تر توضیح دادند . اما عده از دانشمندان هنوز این نظر را مورد شک و تردید قرار داده اند .
نظریه ماریک عمر طولانی نداشت به زودی توسط دانشمندان دیگری رد شد و جای انرا نظریه لارنس لیشنیک گرفت .اخیرالذکر بنابر مطالعات که در جام و دیگر نقاط ولایت غور انجام داد ؛ تیوره را منحیث پایتخت امپراطوری غوری به جهانیان معرفی نمود . دلایل که او ارایه داشته است با ساخت و ساز شهر های قرون وسطی اسلامی مطابقت دارد . در این جا من در مورد موقعیت و بُعد مسافه تیوره تا باغ ارم پایتخت « تفریحی » سلطان غیاث الدین غوری صحبت نمیکنم . این مطلب را دانشمندان دیگری هم برشمرده اند .
اما موقعیت و توپوگرافی تیوره مورد بحث من میباشد . این شهر بالای تپه های قرار دارد که دریای هریرود و فراه رود از دو کنار آن میگذرد . با درنظرداشت ارگ و مقرامپراطوری غوری در چنین محل مطابقت با ساختمانهای قرون وسطی دارد که تمام شهر ها بالای تپه ها که ساحه دید وسیع داشته و برای دفاع از هرطرف مناسب باشد اعمار گردیده است .
مثال های برجسته انرا در داخل افغانستان به خوبی مشاهده کرد : ارگ هرات ( فلعه اختیار الدین ، بالاحصارکابل و دیوار های بالای کوه شیردروازه و آسمایی و دروازه های آن ، ارگ قندوز( کهن دژ) ، ارگ قندهار و شهر قدیمه قندهار که توسط نادر افشار ویران شد تا دیگر افغانها از آن برای دفاع استفاده نه نمایند ، بالاحصار غزنی و شهر عزنی دوره غزنویان ، ارگ و بالاحصار گردیز و قلعه فریدون در فراه و شهر بلخ و دههای دیگر . بنابران فیروزکوه نیز خالی از این مزایا بوده نمیتواند . با درنظرداشت موقعیت فعلی تیوره ؛ بخوبی میتوان دید که تیوره – فیروز کوه منحیث مرکز و شهر امپراطوری بزرگ غوری جای مناسب و بهتر از این جای دیگر بوده نمی تواند .
دلیل دیگر که تیوره را منیحث فیروزکوه معرفی میتوان کرد همان مرکزیت قلعه فیروزکوه با دیگر قلاع غور که هرکدام آن در مقطع زمانی حیثیت مرکز و قلعه نظامی را داشت ؛ دارد .
قبل از آنکه به نظریات موافقین و مخالفین این طرح بپردازیم : بیایید خودمان عالمانه متوجه این باریک بینی شویم . من چند سال قبل در یادداشتی مقاله گونه یی تحت عنوان ( فیروزکوه را بیرون جام جستجو کرد ) مطالبی برای خوانندگان سایت« جام غور» به عنوان شمهء از دلایل خودم به همین مناسبت نوشته بودم که خلاصه آن چنین بود:
– آیا موجودیت یک منار که احتمالا با در نظرداشت قطعه زمینی که از چند بسوه بیشتر نیست؛ قبول خواهیم کرد شهر بزرگی بنام فیروزکوه در آنجا موقعیت داشته باشد .
که شامل ارگ و اردوگاه نظامی با سازو برگ و اشپزخانه و مهمات و دهها مواد یدکی باشد ؟
– آیا منیحث یک محصل تاریخ و یا شهروند ولایت غور می پذیرید شهر فیروز کوه در میان دو کوه که فقط با راه باریک که تنها شترسواران میتوانند راه کشاید ؛ خواهد بود .
– آیا یکبار نزد خویش تعمق نموده باشید : قوای بزرگی که سرزمین فارس و خوارزم و هند را فتح نمود آنهم به تعداد بیشتراز سی یا چهل هزار نفر عسکر و سرباز ؛ در یک زمان معین با ارابه ها و حمالان و مواد خوراکه و… از این راه باریک چگونه گذشته باشد ؟
– آیا یکبار حدس زده اید :افواج و عساکر برای دفاع از خود و مردم و برعکس برای رسیدن به هند و فارس و دفاع از حملات احتمالی دشمن این تعداد افراد با استفاده از این راه باریک؛ چه زمانی را خواهد گرفت ؛ تا به مقصد رسید ؟
– آیا یکبار متوجه شده اید که شهر به بزرگی فیروزکوه با عمله و فعله آن، خانواده شاهی و اقارب و صد ها خانواده دیگر در کجا زندگی داشتند در میان این دوکوه جای بودباش اصلا به چشم نمیخورد ؟ با وجودیکه طرفداران جام – فیروزکوه ؛ تصاویری از خانه ها و مسجد و منار در دامنه این کوه ها ترسیم نموده اند . که باورمند هستند تا جام را فیروزکوه بقبولانند.
– آیا با دو خرابه که در بالای کوه در کنار منار جام که احتمالا یکی از قرارگاه های نظامی برای حفظ و امنیت راهها بوده است که قرنها قبل ساخته شده باشد ؛ ما را به موقعیت فیروزکوه رهنمون مینماید ؟
– آیا آنهاییکه ادعا دارند جام ، فیروز کوه است ، تاریخ این امپراطوری را آنقدر کوچک می نگرند که پادشاه و سلطان تنها برای نگهداری خود بیایید درغار ها پنهان شود در حالیکه سلطان نه تنها حفاظت خود و فامیل خویش ، بلکه باید از مردم و لشکریان خویش محافظت نمایند؟
– آیا میتوان موجودیت یک مسجد که به قول طرفداران جام – فیروزکوه که انهم در سیلاب مدهش که نشانی از مسجد باقی نگذاشت چگونه این منار که متصل مسجد بوده ؛ استوار مانده و از آن سیل آسیب ندیده است ؟
– آیا آنچه جوزجانی در طبقات ناصری از تحایف سلطان شهاب الدین غوری که در بالای گنگره های مسجد نصب شده بود و همای طلایی به بزرگی شتر و ملحقات آن درسرازیر شدن آن سیل که سنگ و تهداب مسجد را هم باقی نگذاشت و هرکس دراین گیرودار برای زنده ماندن تلاش میکردند آن اشتران طلایی را چگونه نجات دادند تا بعدا سلطان غیاث الدین غوری آنها را برای اعمار مسجد جامع هرات استفاده نمایند ؟
بنابران با در نظرداشت مواد فوق موقعیت فیروزکوه در جام بعید به نظر میخورد و نظریه ماریک و طرفداران او را نمیتوان پذیرفت .
یکی از طرفداران ماریک دانشمند استرالیایی به نام دیوید توماس است که در این سالهای اخیرجام و منار آنرا از نزدیک دیده است و معتقد است که جام ، فیروزکوه است اما مقدمه که دراین یادداشت نموده است و به نقل از جوزجانی؛ عظمت فیروزکوه را روشن نموده است نمیتوان قبول کرد که که جام – فیروزکوه خواهد بود. او مینویسد که : جوزجانی نویسندهء کتاب طبقات ناصری بیشتر دوران جوانی خود را در دربار غوریان در فیروزکوه گذراند بود که با این توصیف نمی توان آراء و نظراتش را عاری از تعصب و یک جانبه دانست.
با وجود دور دست بودن فیروزکوه، دربار غوریان بسیار مجلل، پرجنب جوش وجایگاه مناسبی برای بسیاری از هنرمندان و هنر دوستان بوده است به نحوی که در دورهء غیاث الدین این شهر مامن بسیار از شیوخ فلاسفه، سخنوران و شاعران بوده است.
جوزجانی مطالب فروانی در مورد زندگی دربار مجلل غوریان را در نوشته های خود بیان کرده: باغهای سلطنتی، شکار حیوانات وحشی، مرواریدها، جواهرآلات، غلام ها و کنیزهای ترک، الیاف های زیبای ابریشمین، نوشیدنی ها متنوع بخصوص آب انار، حیوانات اهلی اعم از گوساله، شتر، اسبها و کبوتران نامه بر. دو مورد جالبی که در مورد آن نقل شده سلاح ها و سگ های معروف غوریان بوده که همسایگان به داشتن آن رشک می بردند.
جوزجانی درقسمتی از کتاب خود، مطلبی دارد در مورد دیوارهای عظیم و گنبدهای طلا پوش شده اطراف باز کوشک سلطان در فیروزکوه که با دو پرندهء بزرگ طلایی تزیین شده بوده است، این کوشک زیبا با رواق هایی که توسط حلقه ها و زنجیرهای طلایی مزین شده بوده است. از نظر اجتماعی و سیستم مالی آن دوره مطابق به همین منبع، خزانهء دولتی مابین مردم عادی پخش می شده تا کلیهء مردم از آن مستفید گردند.(۱۱۶)
بنابران با در نظرداشت مواد فوق موقعیت فیروزکوه در جام بعید به نظر میخورد و نظریه ماریک و طرفداران او را نمیتوان پذیرفت .
اگر باردیگر به عقب برگردیم نظریه ماریک عمر طولانی نداشت به زودی توسط دانشمندان دیگری رد شد و جای انرا نظریه لارنس لیشنیک گرفت .
اخیرالذکر بنابر مطالعات که در جام و دیگر نقاط ولایت غور انجام داد ؛ تیوره را منحیث پایتخت امپراطوری غوری به جهانیان معرفی نمود . دلایل که او ارایه داشته است با ساخت و ساز شهر های قرون وسطی اسلامی مطابقت دارد . در این جا من در مورد موقعیت و بُعد مسافه تیوره تا باغ ارم پایتخت « تفریحی » سلطان غیاث الدین غوری صحبت نمیکنم . این مطلب را دانشمندان دیگری هم برشمرده اند .
اما موقعیت و توپوگرافی تیوره مورد بحث من میباشد . این شهر بالای تپه های قرار دارد که دریای هریرود و فراه رود از دو کنار آن میگزارد . با درنظرداشت ارگ و مقرامپراطوری غوری در چنین محل مطابقت با ساختمانهای قرون وسطی دارد که تمام شهر ها بالای تپه ها که ساحه دید وسیع داشته و برای دفاع از هرطرف مناسب باشد اعمار گردیده است . مثال های برجسته انرا در داخل افغانستان به خوبی مشاهده کرد :
ارگ هرات ( فلعه اختیار الدین ، بالاحصارکابل و دیوار های بالای کوه شیردروازه و آسمایی و دروازه های آن ، ارگ قندوز( کهن دژ) ، ارگ قندهار و شهر قدیمه قندهار که توسط نادر افشار ویران شد تا دیگر افغانها از آن برای دفاع استفاده نه نمایند ، بالاحصار غزنی و شهر عزنی دوره غزنویان ، ارگ و بالاحصار گردیز و قلعه فریدون در فراه و شهر بلخ و دههای دیگر . بنابران فیروزکوه نیز خالی از این مزایا بوده نمیتواند .
با درنظرداشت موقعیت فعلی تیوره ؛ بخوبی میتوان دید که تیوره – فیروز کوه منحیث مرکز و شهر امپراطوری بزرگ غوری جای مناسب و بهتر از این جای دیگر بوده نمی تواند .
دلیل دیگر که تیوره را منیحث فیروزکوه معرفی میتوان کرد همان مرکزیت قلعه فیروزکوه با دیگر قلاع غور که هرکدام آن در مقطع زمانی حیثیت مرکز و قلعه نظامی را داشت ؛ دارد . دانشمندان این نظریه هم کم نیست فریه فرانسوی که در سال ۱۸۴۵ م از غور دیدن نموده است قلعه سنگی که در نزدیکی قلعه خیسار و قلعه فخرآباد شهر غلغله بامیان ( از ساخته های ملک فخرالدین شنسبانی ) موقعیت داشته و از آن نام میبرد . قابل یاداوری است قلعه خیسار هم از ساخته های سلطان غیاث الدین غوری است .(۱۱۷)
بعد از آنکه فیروزکوه توسط چنگیز ویران شد حکومت غوریان کرت هرات از قلعه خیسار بیشترین استفاده را برده است . از قلعه های دیگریکه مناسبت های نزدیکی و قرابت با فیروزکوه داشت .از قلاع مندیش ، آهنگران ، کاسی ، چهل ابدال ، زرنی و… میتوان نام برد . راههای منتهی به این قلاع با مرکزیت تیوره منحیث پایتخت امپراطوری غوری خالی از دلچسپی نیست . امروز هنوز رسیدن به این قلاع با راه قدیمه هزار سال قبل ؛ نشاندهنده ارتباط تیوره با آنها می باشد .
آنچه امروز ما را به این نظریه بیشتر نزدیک مینماید اصطلاح و گویش مردم است که ویرانه های بالای تپه های تیوره را با برج های متعدد به ( غور ) معروف بوده است که در کنارشاخه از فراه رود واقع است و نزدیک به علیای دریای هریرود میباشد . این نظریه را میجر راورتی در ترجمه و تعلیق طبقات ناصری بیان داشته است .
ضمنا هولدج در سال ۱۸۸۴-۱۸۸۵ م وارد غورشد و خرابه های وسیعی تیوره که نزد اهالی به غور معروف و در کناریکی از شاخه های فراه رود واقع است عبارت از فیروزکوه می دانست . ( ۱۱۸ )
آنچه استاد عزیزاحمد پنجشیری در جغرافیایی تاریخی در صفحه ۷۴ به نقل یاقوت حموی درمعجم البلدان آورده است بیشتر موقعیت تیوره را به مثابه فیروزکوه روشن مینماید : فیروزکوه قلعه حصینی است آبش از چشمه است .
این نظریه یاقوت را ؛ حمدالله مستوفی در نزهـت القلوب نیز به این شکل اورده است : فیروزکوه قلعه حصین است مابین هرات و غزنین که دارالملک حکام غور و هوایش به سردی مایل است آبش ازچشمه و مصانع است .(۱۱۹)
موقعیت امروز چشمه ها و کاریز ها در تیوره نطریات فیروزکوه – تیوره را تقویت مینماید . در حالیکه جام از این قاعده مستثنآ است .
ضمنا حافظ ابرو دراثر خویش واضح نموده است که فیروزکوه تختگاه سلاطین غور بودو تا کنون اثر عمارات ایشان در آن موضع باقی است ، ده مزرعه دارد که حالا معمور است و درایام سلاطین غور درغایت معموری بوده است . (۱۲۰)
امروز در مورد اصطلاح ( مزرعه ) رقم دقیق ارایه نشده است اما حافظ ابرو در مورد غور مینویسید که که : غور صد و ده و دویست ، سیصد مزرعه باشد که معمور است . (۱۲۱) که سهم فیروزکوه ده مزرعه میباشد . اما یقینا هر مزرعه چند بسوه نبوده که شما در اطراف منار جام می بینید بلکه هر مزرعه بالاتر از ده جریب و حتی بیشتر خواهد بود که از چشمه ها و مصانع آب میگرفت
قابل یادآوری است کلمه مزرعه به معنی « زمین کشت شده » نیامده است و اگر نه تذکر جداگانه این کلمه معنی نداشت زیرا وجود کشت زار در پهلوی هر دهی از بدیهیات است . دراین جا استعمال مزرعه به معنی محل مسکونی یادشده است . چنانچه میخوانیم : و برین عرصه قریب هشتصد پاره دیه و مزرعه که به حقیقت هر دیهی از شهری معتبر و هر مزرعه از دیهی بزرگتر با کشت اصناف و اسکان معمور و قایم . (۱۲۲)
پطروشفسکی از روی حواشی یکی از نسخ مجالس النفایس امیرعلی شیرنوایی در مورد تفاوت ماهیت دیه و مزرعه مینویسد : اگر مساحت دیه به چهار صد طناب ( زمین آبی ) بالغ گردد « قریه » نامیده میشود و اگر مساحت مزبور مسکون باشد و ۳۰۰ طناب و یا کمتر باشد مزرعه محسوب میگردد . (۱۲۳)
با این توضیح مختصر از مزرعه حافظ ابرو میتوان نتیجه گرفت که جام گنجایش ده مزرعه را نداشته است به خصوص که مزرعه با « دیه » تفاوت دارد . دهات شامل مردمان قدیمه بوده و اراضی خویش را خودشان کشت مینمودند درحالیکه مزرعه بعد از اعمار فیروزکوه جدیداً احداث گردیده است و در آن روستاییان و دهقانان به کار گرفته میشدند . شامل املاک فیودالی و تا حدودی وقفی است که مزارعه گر در آن توظیف میگردد. برای مزارعه میتوان دو اصطلاح مسکونی و زراعتی را همراه نمود .
دور نمیرویم کتاب روضـات الجنات فی اوصاوف مدینه الهرات از معین زمچی اسفزاری در مورد غور مینویسد: در قدیم الایام غور عظیم معمور بود ، عمارات رفیع و قصور بدیع و قلاع منیع داشته و همیشه دیار از لوث بدعت و ناشایستگی ها پاک میبود …. (۱۲۴ )
با این کلمات روضات الجنات متوجه شویم : ایا امکان آنهمه آبادی های که شمرده است در اطراف منار جام و حتی در جام وجود داشته باشد . به خصوص آنانیکه از نزدیک این محل را دیده اند امکان اعمار این همه ساخت وساز وجود داشت .یقینا جواب تان « نی » خواهد بود پس روی چه منظور اصرار در موقعیت جام – فیروزکوه دارند .
فراموش نکنیم آنچه در طبقات ناصری آمده است که فیروزکوه دارای دو دروازه ترایین و ریگ پست بوده است . این جمله کوتاه نشاندهنده فیروزکوه بزرگی را نمایندگی دارد که دارای دروازه ها میباشد . (۱۲۵)
برای اثبات این مطلب ؛ یکی از مآخد که مربوط قرن ۱۵ میلادی است و خود شخصا فیروز کوه را دیده است و برای فتح فیروزکوه یا فیروز آباد و آنهم راه دور ودرازی را طی نمود استفاده نمایم . این فرد همان تیمور گورگان است . موصوف فتوحات و یادداشت های خود را به زبان ترکی به نام ( منم تیمور جهانکشا) نوشت بعدا به زبانهای مختلف ترجمه شد . در یکی از ترجمه های دری – فارسی که از زبان فرانسوی است یادداشتهای وجود دارد که ما را به مرکز امپراطوری غوری ها رهنمون میسازد :
تیمور که برای انتقام گیری از کشتار دوصد و پنجاه طلایه ( پیشقراولان ) خویش راه فیروز کوه را گرفت از جنوب اسکندر ( قندهار) و بعدا بامیان که در آن زمان متصل غور بود وارد فیروز کوه شد . تصویر که او از فیروزکوه ارایه میدارد در ضمن نبرد با غوری های است که : بنابر نوشته تیمور سواران غوری بعد از کشتار افراد تیمور در بیرجند اسپ های انها را گرفته و به طرف فیروزآباد ( فیروزکوه ) رهسپار شدند و انها از کنار آب که یقینا همان دره هریرود است ؛ ره گشوده اند تا کم آب نشوند . هنگامیکه تیمور به طرف غور حرکت نمود فصل خزان بود . تیمور خود اعتراف میکند که : « ….. بعد از ورود به اسکندر من وارد کشوری شده بودم که میباید در هر فرسنگ انتظار خصم راداشته باشم. من نسبت باوضاع کشوری که وارد آن شده بودم آشنائی نداشتم … ( ۱۲۶ )
در مورد فیروز آباد مینویسد که : « … وقتی شهر(فیروزآباد) نمایان گردید هوا بشدت سرد بود اما برزمین برف دیده نمیشد.من ازمشاهده آن شهر که بالای تپه ومحصورازیک حصارسنگی بفکر فرورفتم. چون پیش بینی می نمودم که محاصره فیروزآباد خیلی طول خواهد کشید ومن نمیتوانم حصار شهررا ویران کنم فکراینکه خود را ببالای تپه برسانم مرا بخود مشغول میکرد چون میدانستم .صعود ازآن تپه اشکال دارد. اما درپای تپه چشم من بیک قشون افتاد ومعلوم شد که ابدال کلزایی درآنجا برای نبرد آماده شده است ….
اگراین قشون بشهر فیروزآباد برود ودرپناه حصارسنگی قرار بگیرد ما برآن غلبه نخواهیم کرد مگربعد ازگذشتن یک یا دوسال ازمحاصره شهر. به افسران فهمانیدم که فیروزآباد شهری است سرد سیر وسکنه شهر مثل تمام سکنه مناطق سرد سیری عادت دارند که آذوقه وسوخت زمستان را یکجا فراهم می کنند واینک تمام خانه های شهرپرازآذوقه وسوخت است واگرما مجبور شویم که شهررا محاصره نمائیم مدافعین که آذوقه دارند ازپا درنمی آیند. ما نباید مجال بدهیم که سربازان کلزایی ازمیدان جنگ خارج شوند و بشهربروند وبدون توجه بمیزان تلفات باید امروز جنگ را خاتمه بدهیم .
تیمور با مهارت های جنگی و داشتن باروت که غوری ها از آن بی خبربود و یا احتمالا فکر نمیکردند که در جنگ تن به تن از آن استفاده شود آرایش جنگی شان متزلزل شد، اما مقاومت را ادامه دادند تا اینکه : تیمور تصمیم گرفت تا به طرف شهر برود و خود را بالای تپه برساند و دروازه شهر را با باروت انفجار دهد .
« …. برای من اشکال نداشت که بعد ازفرود آمدن شب. درپای شهرفیروزآباد بسرببرم ومنتظر روزدیگرباشم. من خیمه ای داشتم از نمد ووقتی آن خیمه افراشته می شد ودرخیمه رامی بستم درون خیمه گرم میگردید که گوئی فصل تابستان است. ولی یک سردارجنگی باید غم سربازان خود رابخورد و در فکر خویش نباشد زیرا سردار بدون سرباز آنهم درکشورخصم محکوم به نابودی است. من میدانستم که هرگاه سربازان من. شب زمستان را دربیابان بسرببرند خود واسپ شان به هلاکت میرسند وعزم داشتم قبل ازاین که هواتاریک گردد خود را به شهر برسانم .
لذادرحالی که جنگ بین سواران من وسواران پیاده ابدال کلزایی ادامه داشت با عده ای ازسربازان که کیسه های باروت دردست داشتند راه شهر را پیش گرفتم. ازبیابان یک جاده سربالا به سوی شهرمیرفت ومن وسواران بتاخت ازآن جاده بالا رفتیم وچنان شتاب داشتیم که وقتی به بالای تپه رسیدیم اسپ ها ازنفس افتاده بودند. هیچکس ازشهردفاع نمی کرد ولی سکنه شهروقتی نزدیک شدن مارا دیدند دروازه فیروزآباد را بستند.
با مطالعه سرگذشت تیموربه قلم خود او؛ درمی یابیم که موصوف برای باراول شکست موقتی خود را می پذیرد . اوباراول است که درمقابل جنگجویان غوری خود راعاجزمی بیند وتکتیک نظامی شان را تائید میکند
اما تیمورمیدانست باگذشت شب نمی تواند پیروزی بااوباشد سردی هواومقاومت غوریان یکجا گردیده ؛ شکست اورا حتمی می ساخت اما دست یابی اوبااستفاده جدید ازباروت جرئت حمله مجدد را به وی میسرساخت ….
وقتی به دروازه شهررسیدیم سوارانی را که بامن بودند سه دسته کردم دسته ای را مامورنمودم که ازاسپ ها فرود بیایند وباسرعت زیاد زیردروازه شهرچند حفره بوجود بیاورند دسته دیگررامامورکردم که مواظب حصارباشند وهرکس را خواست برسربازان ما سنگ ببارد با تیر بزنند. دسته سوم مامورشدند که مواظب عقب باشند چون بعید نبودکه ابدال کلزایی بعد ازاین که فهمید ما بطرف شهررفته ایم عده ای ازسربازانش را عقب مابفرستد تا ما را به هلاکت برساند
چند نفرکه بالای حصارنمایان شدند هدف تیرسربازان من قرارگرفتند. معلوم میشد که رسیدن ما پشت دروازه شهر برای سکنه فیروزآباد غیرمنتظره بود وآنها انتظار نداشتند که ما به دروازه شهربرسیم وتصورمینمودند که پادشاه (غور) درپای تپه جلوی مارا خواهد گرفت. زیرا با این که ما را پشت دروازه میدیدند برای نابود کردن ما اقدامی موثربعمل نمی آوردند. معهذا من پیش بینی میکردم که بعد ازورود به شهر جنگی خونین بین ما و سکنه فیروزآباد درخواهد گرفت. زیرا سربازان (کلزایی) که سربازان مرا با تلوار نصف کردند سکنه همان شهربودند وهنوزعده ای از همان سربازان درشهروجود داشتند که می توانستند برای ما تولید اشکال کنند ….
به سربازان تفهیم نمودم ؛ بعد ازاین که وارد شهرشدند با صدای بلند آذان بگویند این که نزد کلزایی ها آذان نشانه صلح است وچند تن ازسربازانم مامورشدند پس از ورود به شهر جارچی شوند وجاربزنند که جان ومال و ناموس سکنه شهر درامان است واگرمقاومت نکنند کسی باآنها کاری نخواهند داشت سربازانم کیسه های باروت را که باخود آورده بودند در حفره هائی که زیردروازه بوجود آمده قراردادند وآتش زدند ودروازه شهر با صدای هولناک تپه را لرزانید و درهم شکست وفروریخت وسربازان من آذان گویان وارد شهر شدند …
سربازان من که وارد شهرشدند میباید ارگ شهررا بتصرف درآورند وهرجا را که برای سکونت سربازان مفید است اشغال نمایند. خود من وارد شهرنشدم زیرا درپای تپه هنوز جنگ جریان داشت ….
بعد ازاینکه مطمئن شدم جنگ خاتمه یافته وارد شهرگردیدم وقدم به ارگ نهادم زنها وفرزندان ابدال کلزایی را ازارگ به یکی ازخانه های شهرمنتقل کردند وکسی مزاحم آنها نشد زیرا من گفته بودم که جان ومال وناموس کسانیکه درشهرهستند مصون است. بعد ازاین که ارگ راازنظر گذرانیدم گفتم که درآنجاچراغ وآتش بیفروزند وازارگ خارج شدم تا محل های سکونت سربازان خود را وارسی نمایم
مسجد شهرراکه مسجد بزرگ بود وهمچنین عده ای ازخانه های وسیع را اختصاص به سکونت سربازان که دربین آنها مجروح فراوان بود دادم وامرکردم که ازسوخت موجود درشهربرای گرم کردن آن اماکن استفاده نمایند وبه سربازانم غذای گرم بخورانند پس ازاینکه اطمینان حاصل کردم که سربازانم جای گرم دارند ومجروحین مورد مداوا قرار میگیرند وبرای اسپ ها اصطبل وعلیق فراهم گردیده به ارگ مراجعت نمودم و درطالار{تالار} آن نشستم
وسط تالاریک منقل بزرگ پرازآتش نهاده بودند وچند مردنگی تالار را روشن میکرد.(مردنگی عبارت بود ازیک چراغ شبیه ” لاله بزرگ ” که فتیله ای وسط آن درروغن می سوخت وحباب شیشه ای استوانه ای شکل آن فتیله را احاطه میکرد .مترجم) ( ۱۲۷)
این یادداشت های تیمور به خوبی میرساند که فیروزکوه ( فیروزآباد ) نه در بلندی یک کوه با دو ویرانی سنگی احتمالا همان ارگ دختر که نه مساحت و نه موقعیت آن به ارگ میماند و یک منار در معرض سقوط موقعیت داشت . نه در جام ایکه ماریک و طرفدارانش آنرا عنوان مینمایند . بلکه فیروزکوه پایتخت امپراطوری غوری ها بالای تپه های تیوره که امروز ما شاهد آن هستیم موقعیت داشت . نکات کلیدی که تیمور نام برده است که :
– موقعیت شهر فیروزکوه است بالای یک تپه با وجودیکه برا ی اطفال صعب العبور است اما اسپ ها با سرعت بلند میشود .
– دیوار قلعه و شهر فیروزکوه است که در بالای آن سربازان برای دفاع اماده بودند و موجودیت دروازه شهر است که توسط تیمور با باروت تخریب گردید .
– ارگ فیروزکوه است با تالار بزرگ .
– مسجد بزرگ که گنجایش صد ها نفر را داشت .
– منازل و قلعه های داخل شهر است که مردم زندگی عادی خویش را پیش میبردند .
– تپه که بالای آن شهر فیروزآباد ( فیروزکوه) اعمار شده بود ، مقابل خویش دشت وسیع داشت که کم از کم بیشتر از ۴ یا ۵ هزار نفر با هم در نبرد بودند .
– تیمور ادعا میکند که تپه را دور زده تا افراد ابدال کلزایی هنگام بالا شدن وی به بالای تپه متوجه نشود .
این نکات خود بیانگر آنست که دره باریک جام و هریرود ؛ فیروزکوه بوده نمیتواند . نه محل به آن وسعت برای نبرد دارد که آن تعداد افراد در یک وقت در زدو خورد مشغول باشد و نه اطراف منار جام و نه ویرانه های قلعه دختر… در بالای کوه محل بودباش یک شهر را احتوا میکند .
اما یک نکته را نمیتوان از یاد برد که ؛ امپراطوری غوری ها برای استحکام قدرت خویش و جلوگیری از حملات بیرونی و استوار نگاه داشتن امنیت داخلی ؛ تمام راه های را توسط برج های ترصدی و تهانه های دارای اهمیت نظامی محافظت مینمودند چنانچه یک سلسله برج های خشت خام برفراز تپه ها جهت حفاظت راه ها ساخته بودند همچنان قلعه های دفاعی و نظامی محل مناسبی برای نگهداری زندانیان سیاسی بوده است . (۱۲۸)
اما امکان آن میرود که از این خرابه های بالای منار جام منحیث یکی از محل ترصد و حفظ امنیت دره هریرود استفاده شده باشد.
در این جا لازم به یادآوری است که دریای هریرود در طول تاریخ بنام دریای فیروزکوه مسما نبوده است آنانیکه ادعا دارند قاتلین سلطان غیاث الدین محمود از آب فیروزکوه عبور نمود . فراموش نموده اند که دریای ایکه در تیوره جریان دارد . نام خود را در آن وقت از همین شهر فیروزکوه گرفته باشد . باید افزود که کوه آزاد تنها بخشی کوچکی از کوه آزاد است که در جام وجود دارد . در حالیکه بخشی بزرگی این کوه به نام کوه آزاد در طول دره هریرود نامیده میشود .
نکته اخیر اینکه منهاج السراج هرگز منار جام را ندیده است ! جوزجانی در هیچ جای از طبقات ناصری از منار جام که با گذر زمان در حدود ۸۰۰ سال هنوز استوار است . نام برده باشد .جوزجانی هرگز نگفته است فیروزکوه – جام ویا جام – فیروزکوه . آیا باور دارید که جوزجانی در قصر فیروزکوه در حرم سلطانی تولد ( ۶۹۸ هـ ق ) و نشونما نمود و درس خواند و بالاخره جوان شد اصلا با تمام مزایای خویش هرگز از منار جام صحبت نه نموده است . احیانا اگر فیروزکوه جام میبود و جوزجانی ؛ کم از کم روز پنج وقت نماز را در مسجد فیروزکوه – جام میخواند چگونه امکان داشت از آن در گوشه ایی از طبقات ناصری نام نبرد . ویا از مسجد فیروزکوه با طول و عرض آن با شگوفایی و گنگره ها و … صحبت مینماید .
در حالیکه منار حداقل ۳۵ مرتبه از قد منهاج السراج بلند بود ؛ نام نبرده است . به خاطریکه هرگز منهاج السراج ؛ منار جام را ندیده است . موصوف در مسافرت های خویش اصلا طرف هرات نیامد . اولین سفر او به بست بود ( ۶۱۳ هـ ق ) و از آنجا به رسالت سیستان نزد ملک یمین الدین بهرام شاه میرود . و بعدا زمانیکه به هند مسافرت نمود از طریق جنوب ؛ غور را ترک نمود . باید بپذیریم که جوزجانی دره هریرود که منار جام در قلب آن قرار داشت ندیده است . موصوف مسافرت های در شرق غور داشته است . تولک را بار اول درسال ( ۶۱۷ هـ ق ) و بار دوم در سال ( ۶۲۰ هـ ق ) ، گزیو و تمران ( ۶۱۸ هـ ق ) و قلعه خیسار ، قهستان و فراه و سیستان بدید . در سال (۶۲۴ هـ ق ) بعد از بودباش در قلعه خسیار به غزنه آمد و بالاخره از طریق دره گومل و وادی دره دریای سند به بنون و از آنجا به اچه رفت .
جوزجانی که خود در فیروز کوه تولد شده بود چگونه مناری که با چنان عظمت که مقابل اش قرار داشت چشم بپوشد و دریگانه اثر خویش طبقات ناصری از آن نام نبرد . و یا اینکه با وجودیکه در دامن این خانواده بزرگ شد چگونه امکان دارد از بزرگترین اثر تاریخی – دینی این دودمان در کتاب خویش چشم بپوشد . فقط یک دلیل است که جام ، فیروزکوه نبود . و این منار ضمیمه مسجد بزرگی فیروزکوه نیست . ورنه جوزجانی این بزرگترین دست آورد تاریخی غیاث الدین محمد سام را امکان نداشت که در طبقات ناصری با آب وتاب انعکاس نمیداد .
پس نتیجه میگیریم که جوزجانی؛ که در طول زندگی طفولیت و جوانی و حتی تا رسیدن به مناصب سفیر ؛ یکبار هم از این محل دیدن نکرده است . روی این منظور به یقین جام ؛ فیروزکوه نیست .
ادامه دارد
زیرنویسها
درود ها نثار برادر محترم و استاد گرامی جناب آقای شاه محمود محمود ، تشکر از زحمات و معلومات عالی تان. امیدوارم که خواننده گان ما بخصوص جوانان عزیز با مطالعه این مقالات با ارزش به معلومات خود بیفزایند و لطف کنند آنرا به دوستان خود هم ارسال نمایند تا آنها هم از مطالعه آن مستفید شوند . موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
برادر گرانقدرم محمد مهدی جان بشیر را صحتمندی و عافیت آرزومندم سلام و احترامات مرا پذیرا شوید . دستان تان را فشرده و بابت این همه زحمات عالمانه تان تشکر و سپاس ویژه دارم . از خداوند متعال استدعا دارم که هر چه زودتر بهبود یافته و در کنار خانواده و عزیزان تان روز های شاد را همراه باشید. میدانم اداره و گردانندگی یک وبسایت تا چه حد پشتکار و مشغولیت حرفوی میخواهد که شما انشالله این همه را با وجود ناخوشی و ناراحتی صحی انجام میدهید و این تنها نیست بلکه کار شاقه تر از آن ، که دوباره به صفحه ف ب ما وخود تان انتشار میدهید . من و دوستان و هموطنان ما مدیون شما هستیم . دست تان درد نکند بهترین ها را همراه و همگام باشید