(بستند شکستند)
ارسالی : زهره ( صابر هروی )
( بستند شکستند )
یکی را نیمه ی شب درشکستند
یکی را روز روشن در شکستند
یکی را دست وحدت قطع کردند
دگر را پای فرمانبر شکستند
ترا بردند در قید تعامل
مرا آزاد گفته پرَ شکستند
ز بدمستی حریفان دغلباز
بفرق عاقلان ساغر شکستند
غرور پاک افغان زاده گان را
به زور حربه ی دالر شکستند
فضولان را مقام و جاه دادند
چو حُسن ِو نیت باور شکستند
به سنگ یاس و توهین و شماتت
دل پاک هنرپرور شکستند
الاغ جد خود از یاد بردند
به هر سالی دو سه موتر شکستند
همیشه سفله گانرا خوب گفتند
همیشه قلب دانشور شکستند
چنان شادند زین بستن شکستن
که گویا قلعه ی خیبر شکستند
شادروان استاد صابر( هروی )
۲۱ حمل ۱۳۴۷
نوت:
این شعر در اثر تقاضای محترم ذبیح الله (عصمتی) ریس اتحادیه محصلان پوهنتون کابل سروده شد که در موقع آغاز مظاهرات اول ، این ابیات توسط موصوف خوانده میشد و سپس راهپیمایی شروع می گردید .
این شعر همچنان در شماره سوم جریده ( صدای عوام ) سال ۱۳۴۷ بدست نشر سپرده شده است . همچنان توسط زهره صابر هروی دکلمه شده است.
سروده بسیار زیبا ، عالی و خواندنیست . روح زنده یاد استاد صابر هروی شاد و جنتها نصیبش . مهدی بشیر
برادر گران ارجم مهدی جان بشیر مدیون زحمات و لطف همیشه گی تانم ، اجر دارین شامل حال تان باد ، روان کاکا جان بزرگ مرد و شاعر نامدار سرزمین مان شاد و در آرامش ابدی الهی باد !