مناظرۀ تار و کاغذ پران
تاریخ نشر شنبه چهارم دلو ۱۳۹۹ – ۲۳ جنوری ۲۰۲۱ هالند
تقدیم به دوستان کاغذ پران باز:
مناظرۀ تار و کاغذ پران
یک روز تار شیشه به کاغذ پران گفت
ای کاغذ قشنگ ز تو آسمان شگفت
آرایشی کنند ترا مردمان شهر
همچون گلی تو شهره شدی در بساط دهر
گاهی دو چشمکی بدهند در دو گوشه ات
گاهی دُمی قشنگ بسازند چو خوشه ات
گاهی به چهرۀ تو قشنگ است دختری
گاهی ستاره ای چو فریبنده اختری
بادی وَزَد که ترا آسمان بَرَد
از من که بگسلی مگرت کهکشان بَرد
بیچاره من که شیشه به صورت کشیده ام
گاهی به آب جوش عذابی چشیده ام
کار از من است لیک تویی نیک و نامور
من خوار و زار هستم و شأن تو بیشتر
کاغذ پران بگفت ندانسته ای تو هیچ
بر روزگار تلخ ز نافهمی ها مپیچ
آنگه که من ز بند تو آزاد میشوم
با رقص های مرگ چه برباد میشوم
در دست کودکان برسم پاره پاره ام
بی تو در آسمان بسی بی ستاره ام
یا میخورم به تیغۀ بام بلند کس
یا زیر پای مردمی گردم چو خار و خس
چون گل مرا قشنگ بسازند حیف حیف
بر آسمان برند خوشی ها کنند و کیف
تا بر زمین زنند بسی چیره چیره ام
کوته بود حیات من از روز تیره ام
زیبایی ها ز روی جهان زود گم شود
چون باده های ناب که خالی ز خُم شود
سید همایون شاه «عالمی»
۲۲ جنوری ۲۰۲۱م
چی سروده زیبا ، یاد جوانی ها و آنروز های پر خاطره بخیر . درود به عالمی عزیز . مهدی بشیر
درود و مهر برادر ارجمند و فرهنگی دانشمند جناب مهدی بشیر، متشکرم ازینکه این سروده را با نهایت زیبایی در سایت زیبای ۲۴ ساعت نشر نموده و منت گذاشته اید، به شما آرزوی خوشبختی و سلامتی و سعادت دارم
موفقیت های مزید سید همایون شاه عالمی را از بارگاه خداوندج استدعا می نمایم.