از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی
تاریخ نشر جمعه ۲۳ میزان ۱۴۰۰– ۱۵ اکتوبر ۲۰۲۱ هالند
حکایت ۳۰۵
خون خلقست اینکه مینوشی بآسانی نه چای
خون مردم را چنین آسان منوش ای محتکر
« بشیر »
سزای محتکر
در زمان سلطان ابراهیم غزنوی (۴۵۱ – ۴۹۲ ) یکسال در غزنین گندم کمیاب شد و نانوایان در دکانها را بستند و مردم غریب و فقیر دچار رنج و پریشانی شدند.
ناچار بدربار سلطان رفته عرض حال گفتند و تقاضا کردند که چارهء کار ایشان سنجیده شود.
سلطان باحضار همه نانوایان فرمان داد و هنگامیکه حاضر شدند از ایشان پرسید:
چرا نان نمی پزید و مردم را در رنج افگنده اید؟
گفتند :
هر بار از گندم و آرد که وارد شهر میشود ، نانوایان منسوب بتو میخرند و در انبار ها ذخیره میکنند و میگویند بفرمان سلطان کار میکنیم و نمیگذارند که یک من آرد بخریم !
سلطان امر فرمود تا خباز خاص را آوردند و در زیر پای فیل انداختند و بعد از اینکه جان سپرد او را بردندان فیل بستند و در بازار ها گردانیدند و ندا دردادند که هرکس از نانوایان دکان خود را باز نکند سزای او مثل این خواهد بود.
محتکران انبار ها را باز کردند و هرچه از گندم و آرد پنهان بود فروختند و بطوریکه خواجه نظام الملک در سیاستنامه میگوید:
« نماز شام بر در هر دکانی پنجاه من نان بمانده بود وکس نمی خرید » .
باز هم تشکر از برادر عزیزم قیوم جان بشیر هروی که با وجود مصروفیت های زیاد یکی دیگراز حکایات جالب و آموزنده پدر گرامی ما استاد بشیر هروی را تایپ و بدسترس ۲۴ ساعت و خواننده گان گرامی آن گذاشته اند. مهدی بشیر
تشکر جناب محترم قیوم بشیر صاحب!
خداوند متعال مغفرت شان کند روحشان شاد و یاد شان جاویدان باد
دانشمندان برای همیش در نوشته ها و آثار ایشان باقی میمانند! پس زنده اند آنانی که به جاویدانگی پیوسته اند!
روح پاک پدر بزرگوار تان شاد و یاد ایشان گرامی باد!
حکایت بسیار آموزنده است. روح استاد بزرگوار بشیر هروی شاد و شما فرزندان محترمشان همیشه سلامت باشید .
با سپاس و امتنان از زحمات شما مهدی جان عزیز خوشحالم که بازهم حکایتی دیگری را بدست نشر سپردید ، روح پدر گرانقدر ما شاد و بهشت برین جای شان باد.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
ملبورن – آسترالیا
از همه عزیزانی که صمیمانه حضور یافتند ممنون و سپاسگزارم ، سعادتمندی و سرفرازی هریک را تمنا دارم.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
ملبورن – استرالیا
سلام علیکم دوست معظم و دانشمند محترم مهدی « بشیر » صاحب !
حکایت شماره « ۳۰۵ » بنام « سزای محتکر » ؛ نوشته دانشمند فرزانه شاد روان استاد بزرگوار علی اصغر« بشیر هروی » صاحب را با نهایت علاقمندی خواندم واز آن حظ و لذت بردم .
الهی به فضل و مرحمت خویش استاد معظم را مغفرت فرماید و جنت فردوس را نصیبش بگرداند.
همچنان خداوند تعالی برای شما و فامیل محترم فرهنگی؛ صحت، طول عمر و خیر و برکت بیشتر عنایت فرمایند .
بااحترام
برهان الدین « سعیدی »
http://www.said-afghani.org/seite-makalat/ustad-bashir-herawi-25.09.2011/hakaeate-%20305-24.10.2021%20Bashir%20Herawi.pdf
جهانی سپاس از دوست دانشمد و گرامی جناب برهان الدین سعدی که باز هم لطف نموده مانند همیشه این حکایت را در در ارگان نشراتی صلح و تفاهم مولانا سعید افغانی نشر نموده اند . از دوستان و علاقمندان سایت ۲۴ ساعت تقاضا میکنم با کلیک کردن لینک بالا علاوه از این حکایات دهها مقاله جالب و آموزنده دیگر را از زنده یاد داکتر سعید افغانی و دیگر قلم بدستان عزیز مطالعه نمایند. مهدی بشیر