شیوهء داستانسرایی امیر خسرو
تاریخ نشر سه شنبه ۱۱عقرب ۱۴۰۰– دوم نوامبر ۲۰۲۱ هالند
این مقاله از مجموع مقالات دانشمندانی استخراج شده که بتاریخ ۲۱ حوت سال ۱۳۵۳ در سیمینار امیرخسرو بلخی قرائت گردیده و بعدآ بصورت کتاب مستقل بنام (مجلس امیرخسرو بلخی) توسط انتشارات بیهقی در کابل بچاپ رسیده بود.
شیوهء داستانسرایی امیر خسرو
نمونهء مثنوی هشت بهشت
بقلم : زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی
بخش سوم :
شناخت اشخاص داستان :
داستان خواننده را وقتی جذب میکند ودر او تأثیر می بخشد که داستان نویس یا داستانسرا با هویت و شخصت قهرمانان داستان خود آشنا باشد، آنانرا بخوبی بشناسد واخلاص و منش هرکدام را بتواند تعریف کند و به خواننده بشناساند.
امیر خسرو ازین مزیت بخوبی بهره مند است.
مهمترین شخصیت در مثنوی هشت بهشت ، بهرام گور است که داستانسرای ما زندگی خصوصی ویر را چنین نقاشی میکند :
عیش میکرد و کام دل می راند
باده می خورد و گنج می افشاند
چون به باده صلای عام زدی
خلق بر زر پخته گام زدی
مجلس آراستی ز ناموران
صف زدندی ز هر کرانه سران
گه بقول ندیم دادی هوش
گه به پند حکیم کردی گوش
جستی از مطربان چابکدست
آنچه بی می توان شد ازوی مس
چون دل اندر ترانه ای دادی
به سرودی خزانه ای دادی
روز تا شب درین خجسته شمار
جز زر افشانیش نبودی کار
ور به خلوت نشاط فرمودی
فرخ آن کس که محرمش بودی
و در جای دیگر از هوس جنون آمیزی که بهرام به شکار – بخصوص شکار گور – داشت و همه خواص و ندیمان او را که مجبور بودند: گاه وبیگاه در همرکابی وی ، کوه ودشت را در طلب صید بپیمایند به ستوه آورده بود ، سخن میگوید و ضمنآ استبداد رای بهرام را چنین توصیف میکند که خواص و اطرافیانش.
زان دویدن به دشت وبیشه وکوه
مانده گشتند و آمدند ستوه
هیچکس را نبود زهره شیر
که دمی بر کشد ز سینه دلیر
کار دانانان شهر و لشکر نیز
آن کشان بود عهدهء همه چیز
از برای حضور منعم خویش
مانده بودند سرفگنده به پیش
هر یکی را تأملی به ضمیر
کز طریق کفایت و تدبیر
چه بود چاره کز نشیب و فراز
اژدها سوی گنج گردد باز
زین نمط گفت و گوی میکردند
چاره را جستجوی میکردند
امیر خسرو گذشته از ترسیم قیافه اخلاقی اشخاص داستان ، سیمای صوری آنها و نکات دیگری را که برای شناختن و شناسانیدن آنها مفید است ، هم فراموش نکرده است ، مثل دلارام کنیزک چینی را ( که در باره او به تفصیل سخن خواهیم گفت ) چنین معرفی میکند:
اصلش ازچین و رخ چوصورت چین
گیسویش چون سواد او مشکین
بسکه کردی به هر دلی آرام
به دلارامیش بر آمد نام
قامتی در خوشی چو عمر دراز
هوس انگیز تر ز عشق مجاز
بر،چو نارنج نو به شاخ درخت
سخت رسته زصحبت دل سخت
روی گلرنگ داده گل را رنگ
دهنش تنگ و با شکر هم تنگ
سر در آورده ابروانش به کار
چو مقامر به کعبتین قمار
چون به دنبال چشم کرده ، نگاه
برده صدره رونده را از راه
خال او کو هزار پرده درید
عالمی را به کنجدی نخرید
گیسوی پیچ پیچش از سر ناز
داده بر دست فتنه رشته دراز
تنی از نازکی درونه فریب
پای تا سر همه لطافت و زیب
رگ نموده بردون ز لطف بدن
همچو رشته درون در عدن
خونش درپوست ودرتنک سلبی
همچو می در ز جا جهء حلبی
در تماشاش روز و شب بهرام
همچو جمشدی در نظارهء جام
همچنان در شناخت اشخاص دیگری که قهرمان داستانهای فرعی یا به تعبیر بهتر ، داستانهای که در هفت گنبد گفته می شد ، بودند نیز آگاهی کامل داشته است ، فی المثل از حسن زرگر که قهرمان داستان علمی آن مثنوی ، یعنی داستانی است که با توجه به وزن مخصوص اجسام پرداخته شده و د ر روز یکشنبه که به عقیده احکامیان ، روز آفتاب است در گنبد زعفرانی گفته شده است چنین وصف میکند:
زرگری بود در خراسان طاق
شهره در شهرهای روم و عراق
حسنش نام و بر هنر مندان
گشته چون نام خویش خندان
هرچه بتوان زسیم وزرپرداخت
ساختی آن چنانکه نتوان ساخت
که همین بیت اخیر با همه سادگی می تواند کمال مهارت زرگرموصوف را درفن خودش برای ما بیان کند.
ادامه دارد …
اینک بخش سوم شیوهء داستانسرایی امیر خسرو نوشتۀ پدر گرامی ما زنده یاد استاد بشیر هروی را که برادر عزیزم قیوم جان آنرا آماده نموده تقدیم شما دوستان و علاقمندان سایت ۲۴ ساعت مینمایم . مهدی بشیر
برادر گرانقدرم مهدی جان عزیز از زحمات قابل قدر تان جهانی سپاس . خوشحالم که بازهم توفیق اینرا یافتیم که اثر گرانبهایی دیگری را از پدر بزرگوار ما را از این طریق بدست نشر بسپاریم.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
ملبورن – استرالیا