از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی
تاریخ نشر دوشنبه چهارم دلو ۱۴۰۰ – ۲۴ جنوری ۲۰۲۲ هالند
حکایت ۳۰۸
جزای عمل
در جهان گرم است بازار مکافات عمل
دیده گر بینا بود هر روز ، روز محشر است
« صائب »
مقتدر بالله عباسی ( ۹۲۵ – ۲۲۰ ) برادر خود القاهر بالله را بزندان انداخته بود و میخواست از میان بردارد.
یکی از ملازمان قاهر که از مردم تبریز و شخصی چابک سوار و سلحشور بود و با یونس الاستاد که از طرفداران قاهر بود هم پیمان شده بود که مقتدر را ترور کنند و القاهر را به خلافت منصوب نمایند.
یکروز تبریزی مذکور بر طبق نقشهءـ که قبلا طرح کرده بود در میدان شهر برای مردم از هنر نمایی های خود نمایش میداد و جمعیت کثیری بتماشا آمده بودند .
مقتدر نیز در میدان حاضر بود و می خواست که بهتر تماشا کند ازین سبب مردم و محافظان خویش را از اطراف خود دور کرد وچشم بعرصهء میدان دوخته بود که ناگهان مرد تبریزی فرصت را غنیمت دانسته ، اسپ را نزدیک مقتدر دوانید و با نیزهء که بدست داشت بر سینهء مقتدر نواخت بطوریکه یک سر آن از پشت وی خارج شد.
تبریزی بعد از آن اسپ را بر انگیخت و به شتاب هرچه تمامتر راه زندان را در پیش گرفت تا قاهر را نجات دهد اتفاقآ گذر وی به «سوق الثلاثا» ( که معنی آن سه شنبه بازار ست مانند چهار شنبه بازار های عصر ما ) افتاد ، پشتهء خاری در رهگذار وی وجود داشت که آسیب آن به اسپ رسید و باعث رمیدان آن شد و همچنان که تبریزی بر پشت او نشسته بود، در بازار بدویدن پرداخت و همانطور که میدوید ناگهان قلابی از دکان قصابی بر حلق تبریزی افتاد و اسپ از زیرپای اورها شد که گریخت و تبریزی از قلاب مذکور آویزان شد ( ۲۷ شوال ۳۲۰ ).
در همان وقت منسوبان مقتدر بآنجا رسیدند و او را به آن حالت دیدند و همان خار ها را در زیر پای او گذاشته آتش زدند:
وکان الله علی کلی شیئی مقتدرآ
بعد از مدتی یکی دیگر از حکایات جالب و آموزنده پدر گرامی ما شاد روان استاد بشیر هروی را که باز هم برادر عزیزم قیوم جان بشیر هروی آنرا آماده کرده و به دسترس خواننده گان عزیز سایت ۲۴ ساعت گذاشته است تقدیم شما خواننده گان و علاقمندان آن مینمایم . مهدی بشیر
حکایت جالب بود، روان شان شاد یادشان گرامی و جایگاهشان بهشت برین باد.
ممنون حسن نظر جناب استاد همسنگر عزیز ، شما به سلامت باشید. خداوند رفته گان شما را هم بیامرزد. مهدی بشیر
خداوند متعال رحمت و مغفرت کند روحشان شاد
تشکر شما به سلامت باشید. خداوند رفته گان شما را هم مغفرت. مهدی بشیر
برادر محترم آقای بشیر
امیدوارم مسافرت خوش گذاشته باشد. روح استاد بشیر بزرگوار شاد .حکایت جالب وعالی بود.
تشکر زنده باشید. خداوند رفته گان شما را هم بیامرزد. مهدی بشیر
برادر گرامی ام مهدی جان عزیز با امید اینکه بخیر و سلامتی سفر خوشی را سپری نموده باشید ، خوشحالم که بازهم از طر یق سایت وزین ۲۴ ساعت یکی دیگر از حکایات زیبا و دلچسپ هزار و یک حکایت شادروان پدر گرامی ما را بدست نشر سپردید ، روح شان شاد و یاد شان جاودانه باد.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
ملبورن – آسترالیا
ممنون قیوم جان عزیز ،سفر خیلی خوش گذشت. جای شما خالی بود. شما و خانواده محترم سلامت باشید. مهدی بشیر
حکایت جالب است، آموزه های اجتماعی آن آنقدر استادانه وماهرانه بیان شده است که خواننده خود را در داخل رویداد حس میکند.
روح استاد شاد ونبیره اش سرفراز باد
ممنون حسن نظر راز محمد جان حیدری . خداوند رفته گان شما را هم مغفرت کند. مهدی بشیر
سلام علیکم برادر دانشمند محترم مهدی « بشیر » صاحب !
خوشحالم که به صحت و سلامتی به خانه برگشتید و نشرات سایت وزین ۲۴ ساعت را دوباره آغار کردید.
باید خاطر نشان سازم که : با نهایت علاقمندی حکایت شماره « ۳۰۸ » بنام « جزای عمل » ؛ نوشته دانشمند فرزانه شاد روان استاد بزرگوار علی اصغر« بشیر هروی » صاحب را خواندم و از آن حظ و لذت بردم .
رب العالمین روح استاد بزرگوار را شاد و جنت فردوس را نصیبش بگرداند و همچنان برای شما و فامیل محترم فرهنگی؛ صحت، طول عمر و خیر و برکت بیشتر عنایت فرمایند.
دوست شما
برهان الدین « سعیدی »
http://www.said-afghani.org/seite-makalat/ustad-bashir-herawi-25.09.2011/hakaeate-%20308-25.01.2022%20Bashir%20Herawi.pdf
علیک السلام برادر گرامی و دانشمند جناب برهان الدین سعیدی!
جهانی سپاس از پیام تان. تشکر از اینکه همیشه لطف میکنید و سلسله این حکایات را در ارگان نشراتی صلح و تفاهم مولانا سعید افغانی نشر میکنید.
از خواننده گان عزیز سایت ۲۴ ساعت و فیسبوک های آن تقاضامیکنم که با مراجعه به سایت زنده یاد استاد سعید افغانی این حکایات و دهها مطالب جالب و خواندنی دیگر را مطالعه نمایند. مهدی بشیر