مثنوی
تاریخ نشر شنبه ۱۶ دلو ۱۴۰۰ – پنجم فبروری ۲۰۲۲ هالند
واژه واژه فکرت است بر هر کلام
وصل عشق و اشتیاق اند والسلام
تا به سینه مست و تخمیر می شوند
روی بوستان بذرو تفسیر می شوند
رنگ رنگ و فصل فصل دارن سخن
تا به خود گیرند صفات گل پیراهن
تا که بغز است زیر خاک بذر نهال
روز گاران سخت دارند و محال
هرچه آتش تیز بگردد خام را
خوش درخشد گردش ایام را
تا که شب سنگین شود هرگوش را
گوش دانا جان می یابد جوش را
چون درختی که زمستان ببرد
روز گار سبزی در بار اش شمرد
سایه سار اش وصفی زان ایام باد
تا به پائیز چادر اش خوش فام باد
از تحمل حاصلی آید به دست
مستی آرد جام می بر می پرست
طاقت انسان را تجمل می دهد
خنده بوستان به بلبل می دهد
گر صدف در قهر دریا بستر ست
بر درون اش گهران روشن تر ست
ورنه جز خال خیال بیش نیست
سینه خالی غیر چال بیش نیست
نیکزاد
لیل ۷ بهمن ماه ۱۴۰۰
نیکزاد عزیز زیبا سروده اید. موفق و سلامت باشید. مهدی بشیر
جناب محمد مهدی بشیر عزیز
دوست همیشه بهار من
مرد فرهیخته ای که تا امروز چون کوهی
سر بر آسمانی حمایتم نمودی تا بی نهایت ها
منت دار تان هستم هفت سال که یک عمر است
با شما کار کردم همیشه با من مهربان بودن
دست پر مهر تان را می بوسم
و قلبن دوست تان دارم
تشکری می کنم که گاه از کمی هایم می گذرید
با مهر ارادتمند شما
نیکزاد
۱۶ بهمن ماه ۱۴۰۰
محترم نیکزاد عزیز خوشحالم که پس از مدتها از شما میخوانم ، سعادتمند باشید.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
ملبورن – استرالیا