غمبار ــــــــ
تاریخ نشر پنجشنبه ۱۳ اسد ۱۴۰۱– چهارم آگست ۲۰۲۲ هالند
دراین ماتم سرا گِل کار و هم معمار غمبار است
صحتمند و سلامت ها و هم بیمار غمبار است
چنان هولناک پَرپَر شد چمن زارِ شکوفانت
درخت و گلشن و باغ و گُل و گلزار غمباراست
هجومِ ناخلف هایت سراسر گوشه ها تا شهر
که اینجا مفلس و خان و گدا پولدار غمبار است
شگفتی حیرت و ماتم ، زمینِ وحشت و دهشت
که دهقان و طبیب و آن قلم برادر غمبار است
چنان وهمِ به پا شد شهر مارا ظلم و استبداد
جماعت مردمان ، دیوانه هم هُشیار غمبار است
گهی سرهم زنی در مسجد و منبر نمایان است
سراسر غم، که بی دین و همان دیندار غمباراست
بهار و آن چمن زارت خموشان است میدانم
که اینجا بُلبُلِ خوشخوان چنان انبار غمبار است
یکی چون “پوپلِ” غمدیده در ویرانه می گرید
دگر کاخِ بُلندی ها به آن دربار غمبار است
نویسا: “پوپل” ـــــــــ
سروده عالیست پوپل عزیز موفق باشید. مهدی بشیر
ممنون که سرودهٔ بنده را در سایت جهانی ۲۴ ساعت و صفحه فیسبوک و گروه های ادبی آن به دستِ نشر سُپرده اید ، از مهربانی ها و زحمات شما ممنون و مشکورم ، خداوند شما ادیبان را در حفظ خویش قرار دهد .