التجا !
تاریخ نشر چهارشنبه ۲۸ جدی ۱۴۰۱– ۱۸جنوری ۲۰۲۳ هالند
هرچه دستی بر دعــا کردیم بلند
کــار میهــن بـیــشتــرشد بند بند
یارب این عصیان کجا پنهان شده
مــانــع عــفـو گـنــاه مــان شـده
خون گـریــسته مادر میهن زغم
خواهـری را است دایـم چشم نم
کودک بی ســرپــنـاه ایـن وطن
گم شـده ازغـم دراین دهــرکهن
مـــادرش از دســت داده بـیـنـوا
هم پــدر بگــرفـته از او جنگها
گریه هــای نیمه شب دارد مدام
بینوایی اش نــشد هــرگـز تمام
دامن میهن پرازخون است وغم
هــرکــه آمـد تـیـز کرد تیغ ستم
مــلــت آواره و بـی ســـرپــنــاه
مـیکـشــد بـــارستـم بــا درد وآه
ای خـدا داناترازتو کیست کیست
چهل سال این جنگ وآتش بهرچیست
بهــراشک هــریـتـیـم ایــن وطـن
رحم کن بر سرنوشت مـرد وزن
تــا رها گــردد وطـن ازدام غم
شاد گـردد ملـت ازعـفـوو کـرم
الـتجـا دارد”عزیزه” محضـرت
تا گشـایی درب رحمـت ازدرت
عزیزه عنایت :
۱۵/۱/۲۰۲۳- هالند
سرودۀ خیلی عالی و مملو از احساس. درود به شاعره گرامی محترمه بانو عزیزه جان عنایت. مهدی بشیر
دست تان در د نکند برادر گرانقدر !
ممنون اینهمه مهربانی شما
خداوند شما را همیشه سلامت و سعادتمند داشته باشد .
سروده نهایت زیبا با احساس
درود و مهر بر بانوی فرهیخته شاعره زیبا کلام .