تعلیق و تحشی برتکملهء مولانا عبدالغفور لاری
تاریخ نشر : پنجشنبه ۲۷ میزان ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۹ اکتوبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا
الهی غنچهء امید بکشای
گلی از روضهء جاوید بنمای
« جامی »
فصل دوم:
تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری
به تصحیح و مقابله و تحشیهء
شادروان استاد علی اصغر بشیر هروی
بخش نخست :
ص ۱ س ۲ – تسوید این اوراق :
اشاره به حواشی نفحات الانس است که مولینا عبدالغفور لاری ، آنرا بخواهش ضیاءالدین یوسف فرزند عارف جامی قدس سره شروعت نمود و کتاب حاضر را بعنوان تکملهء حواشی مذکور نگاشت بتفصیلی که در مقدمه گفته آمد.
ص ۱ س ۵ – حضرت مخدوم :
در این کتاب از دوتن از بزرگان عرفا بعبارت حضرت مخدوم یا « مخدومی» و تظائر آن تعبیر شده است : نخست مولانا سعدالدین کاشغری و دیگر مولانا جامی است ولی غالبأ از جامی بعبارت « حضرت ایشان تعبیر شد» چنانچه کمتر صفحه ایست که ازین تعبیر اخیر خالی باشد. اما بطوریکه از دقت در آثار معاصرین جامی بر میآید در آن عصر کلمهء « مخدوم» یا « مخدومی» برای عارف موصوف علم بوده چنانچه فخرالدین علی ( صفی) در رشحات عین الحیات (ص ۱۳۳ – ۱۶۳ همه جا عنوان حضرت مخدوم یا حضرت مخدومی آورده و اسفزاری در روضات الجنات (چمن دوم از روضهء بیست و چهارم ) آنجا که حکایت توجه عارف جام را به مجلس سلطان حسین میرزا و اطلاع از عشرت اندیشی حضار آن مجلس و انصراف از آنجا و تقدیم معذرت از طرف مولانا را ذکر نموده است گفته.
لحضره المخدوم مولانا عبدالرحمن الجامی نورلله مرقده
که زهد آمد مرا مانع زبزم عشرت اندیشان غم خود دور میدارم زبزم عشرت ایشان بجایی که اطلس شاهان نشاید فرش ره حاشا که راه قرب یا بد دلق گرد آلود درویشان و امیر علیشیر نوائی نیز مکرر همین تعبیر را در مورد دانای جامی بکار برد و از آنجمله در عنوان مرثیهء گیرا و شیئائی که تمام آن در همین تعلیقات خواهد آمد و امیر موصوف سروده است عبارت « مرثیه مخدوم نورالله مرقده » دیده میشود ونیز ( چنانچه ( در جای خود بیاید مسجدی که جامی در شهر هرات بنا نهاده بوده و هم اکنون باقی و برجاس هنوز بنام مسجد مخدومی یاد میشود.
واما منظور از کلمهء مخدوم بخصوص در صفحهء اول کتاب حاضر که باعث بر نگارش این تعلیقه شده است ، نیز خود عارف جامی قدس سره بوده و در جایهائی که این کلمه بمولانا سعدالدین کاشغری اطلاق شده است ، توضیح ویاد آوری خواهد شد.
ص ۱ س ۲۴ – التصوف انما هو تلبیس و کتمان :
این عبارت که در بعضی از نسخ بدین صورت التصوف انماهو تلبیس و کتمان ، ضبط شده از ابو محمد عبدالله بن محمد حیری نشاپوری معروف به مرتعش از بزرگان مشایخ متصوفهء عراق و صاحب نکت معروف است که در سال ۳۲۸ و بقولی ۳۲۳ در بغداد وفات یافته است و بعارت مذکور در نفحات بدین شکل آمده است که « از وی پرسیدند که تصوف چیست گفت اشکال و تلبیس و کتمان ( نفحات چاپ تهران ص ۲۰۷ ).
ص ۲ س ۲ – هزار قافله …..:
این بیت از غزلی بمطلع ذیل است :
ببزم زنده دلان ذکر وی فراوانیست
صفای وقت جز از باده مصفا نیست
( رک : دیوان جامی چاپ تهران ص ۲۵۴ ) .
ص ۲ س ۷ – اولیائی …. حدیث نبویست (رگ : احیأ علوم الدین ج ۴ ص ۲۵۶ ) .
ص ۲ س ۸ – وطائفهء علیه بهائیه : مراد از بهائیه پیروان طریقهء نقشبندیه از جمله، سلاسل تصوف است که چون مؤسس یا مصلح طریقهء مذکور خواجه بزرگ بهاء الدین نقشبند قدس سره بوده این طریقه را بهائیه نیز خوانده اند.
و بطریقهء خواحگان هم شهرت دارد. ( برای اطلاع بر احوال خواجهء نقشبند بحواشی صفحه و بروی آگاهی از اصول اساسی مکتب تصوف نقشبندی بکتاب رشحالت عین الحیات و نیز بسطور آیندهء همین تعلیقات رجوع شود) .
ص ۲ س ۱۳ – ز دیده در دلش …. از غزلی بمطلع ذیل است :
من بیدل چو خواهم داد جان نادیه دیدارش
مدد کن ای اجل تا زار میرم زیر دیوارش
( رک : جامی ص ۴۵۳ ) و ظاهرآ « زدیده دردلش جا دادم » فصیح تر است .
ص ۲ س ۲۱ – الدین اذارآو ذکرالله . این حدیث در تفسیر کشف الاسرار وعده الابرار تألیف رشیدالدین ابوالفضل میبذی بدین صورت روایت شده است :
عن سعد بن جبیر قال سئل رسول الله (ص) : من اولیاءالله ؟ قال . « هم اللذین اذارآ و ذکر الله» . (کشف الاسرار ج ۴ ص ۳۰۹).
و در حاشیهء صفحه ای از کتاب نفحات الانس که در ملک شاغلی علی اصغر حکمت از فضلای معاصر ( در ایران) است بخط مولانا جامی اشاره بخطبهء نفحات ، این کلمات دیده می شود:
« اشاره الی ماروی انه قیل یا رسول الله من اولیاءالله عزوجل قال رسول الله صلی الله علیه و سلم : الذین اذارأ واذکرالله (۱) .
ص ۲ س ۲۴ – هر لحظه جمال خود …. این دوبیت از غزل شیوا و شور انگیزیست که در دیوان جامی (ص ۷۳۸ – ۷۳۹) ضبط شده و تمام آن بدینقرار است :
هر لحظه جمال خود نوع دگر آرائی
شور دگر انگیزی ، شوقی دگر افزائی
عقل از تو چه در یابد تا وصف تو اندیشد
در عقل نمی گنجی در وصف نمیآئی
پنهانی تو پیدا ، پیدایی تو پنهان
هم در همه پنهانی همه برهمه پیدائی
زان سایه که افگندی بر خاک گه جلوه
دارند همه خوبان سرمایه زیبایی
بی پردهء آب و گل ما را نمائی روی
خورشید درخشان را تاکی بگل اندایی
ای گشته عیان هرجا، هرجا که شوی پیدا
گردد ز غمت شیدا ، صد عاشق هر جایی
جامی ز دویی بگسل یکروی شو و یکدل
باشد که کنی منزل در عالم یکتائی
ص ۳ س ۵- خوشتر ز کتاب … شاید ایرج میرزا جلال الممالک شاعر معروف معاصر، از همین رباعی الهام گرتفه باشد آنجا که گفته است :
کتاب ارهست کمتر خور غم دوست
که از هر دوستی غمخوار تر اوست
نه غمازی نه نمامی شناسد
نه او از کس نه کس از او هراسد … (۲)
ص – ۶ س ۸ – لذت عشق …. مطلع غزلی عارفانه از مولانا جامی است که مطلغ غزلی عارفانه از مولانا جامی است که مطلعه آن اینست :
هردم آیم بر درت با دیدهء خونبار خویش
تا طفیل دیگران نمائیم دیدار خویش
(رک » دیوان جامی ص ۴۵۹ – ۴۶۰ ) .
ص ۳ س ۲۸ غرض از عشق …. مطلع یکی از غزلهای جامی است که مصراع اول آن در ( دیوان چاپ تهران ص ۲۰۰ ) چنین طبع شده است :
« غرض از چاشنی عشق توآم درد و غم است » و صورت متن صحیح تر بنظر می رسد.
ص ۴ س ۲۳ – جان عاشق …. مطلع غزلی است از جامی که در صفحه (۴۸۸) دیوان چاپ تهران ثبت آمده است .
ص ۵ س ۳ – مجنون عامر :
قیس بن ملوح بن مزاحم یا معاذ بن مزاحم عامری عاشق لیل دختر سعد عامری است که از خرد سالی به لیلی دل باخته بود و چون بزرگ شد شیفتگی وی از حد گذشت و بیشتر اوقات در بیابانها بسر میبرد و بادوام انس گرفته بود و باید لیلی شعر می سرود.
ادامه دارد …
پاورقی ها :
۱ – از سعدی تا جامی : ص ۵۶۴ .
۲ – دیوان ایراج : ص
دیدگاه بگذارید