حدیث شکوه
تاریخ نشر: شنبه ۳۰ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۰ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا
حدیث شکوه
من نگویم که دیگر سیرم از وصالی کسی
چه کنم روز و شبم می شود خیالی کسی
جمالِ هر که بدیدم ، مگر جمالِ نگار
نظر نه شد که مرا غیر او جمالی کسی
اگر چه روز ازل عشق برون ز پرده ی غیب
حرام کسی نتوان کرد که شد حلالی کسی
آهوی چشم سیاه مست اگر به دام افتد
مرا فگنده به یاد ، آن نیکو خصالی کسی
بخاک پای تو سوگند که تا به خاطرِ دل
به سینه می تپد یعنی بهر وصالی کسی
غمی کس بر دل من پر نزند جز غم یار
مگر ملال من خواهد بود از ملالی کسی
حدیث شکوه چه گویم و بر زبان آرم
که شرح حال کسی را نداند حالی کسی
اگر احوال مرا گه گهی پرسان نکنی
نگر که می طلبم هر نفس احوالی کسی
سیدجلال علی یار
ملبورن – استرالیا
بیستم جنوری ۲۰۲۴
دوست گرانمایه جناب آقای علی یار زیبا قلم زدید ، طبع زیبای تانرا رسا می طلبم.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
سرودهٔ زیبا درود به جناب علیار عزیز . مهدی بشیر
حضرت دوست نازنینم آقای بشیر هروی افتخار بخشیدید که غزل ناچیز مرا درج صفحه وزین کانون دوستداران و همکاران ۲۴ ساعت نمودید صمیمانه با کمال احترام از شما مدیر مسئول این کانون اظهار سپاس و قدر دانی مینمایم صحتمندی و موفقیت بیشتر شما را در راستای ادب و فرهنگ تمنا دارم.
سعادتمندی تانرا آرزومندم جناب علی یار گرامی .
حضرت دوست نازنینم آقای بشیر هروی افتخار بخشیدید که غزل ناچیز مرا درج صفحه وزین کانون دوستداران و همکاران ۲۴ ساعت نمودید صمیمانه با کمال احترام از شما مدیر مسئول این کانون اظهار سپاس و قدر دانی مینمایم صحتمندی و موفقیت بیشتر شما را در راستای ادب و فرهنگ تمنا دارم.
برادر گرانقدر جناب آقای علی یار عزیز ممنونم، کامگار باشید .