چرس
تاریخ نشر جمعه ۲۶ اپریل ۲۰۱۳ هالند
چرس
محمدنعیم جوهر
۱۲ / ۲ / ۲۰۱۳
اززنده ګی سازد تُرا ای نوجوان بیزارچـرس
عادت مدی خودرا دګرباسګرت ونصوارچرس
دیـوانه میسازدتـرا خواهی نخواهی درجهان
تاجای سګرت میکشی درکوچه وبازارچرس
سرفـه به تنګـت میکند٬ زار و ملنګت میکـند
در زنده ګی سازد ترا یک آدمی بیکارچـرس
چشمش خُمارآلوده بود از این وآن ببریده بود
در ګوشه خوابیده بود٬ از نیشه بسیار چرس
در چشمه بالای کوه هـرسو چـلمها رو بـرو
درزیرِ تمبان هرکدام آورده بود خروار چرس
بی روزګاری دروطن صد دردِ سرایجاد کرد
حالا بـه کابل میکشدهـم نوکـر و بـادار چــرس
بـاورنکردی حرفِ من ای دل که ګفتم بـارها
درپیشِ چشمانم کشید آن یارِ بـدکردار چرس
بی ترس ولرزآورده بود دربزمِ مهرویانِ شهر
مانــندِ سالهای دیګــرآن حاکـمِ دربار چــرس
جوهر) به چشمِ باز بیـن رفتار بـدکـردار را)
پنـهان نمـوده بـارهـا درقطـی نصـوارچـرس
محمدنعیم جوهر
جناب جوهر گرامی ، سروده زیبا و آموزنده است . موفق و سلامت باشید.
مهدی بشیر
جوهر عزیز هرچه چرسی که بود ازپیشت آزرده شد متوجه باشی که تعداد شان کم نیست
به به جوهر عزیز چه زیبا مضرات اعتیاد را رونما ساختید ، اما به قول جناب فروغ متوجه تان باشید!
از ذره نوازی ولطفِ دوستانم هر یک محترم مهدی بشیر،جناب فروغ
عزیزودوست بی نهایت مهربانم قیوم جان بشیر جهانی سپاس.
جوهر.