دلِ تنگ و چشمِ تر
تاریخ نشر: یکشنبه ۲۳ ثور (اردیبهشت) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۲ می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا
دلِ تنگ و چشمِ تر
ز ناجوری دلم تنگ وغمین است
ببین که ناله های من حزین است
به سال نو غمِ نو آمد از راه…
نبودم زین همه آفات آگاه…
دلم بگرفته زین دنیای فانی
به چشمم اشک ورنگم زعفرانی
تن بیمار من در اضطراب است
شبانگاه دیدگانم کی بخواب است
مکمل سال پار بودم به بستر
فقط چند روز حالم بود بهتر
تنم تب دارد و دل ناقرار است
شگوفه در سر من بیشمار است
درخت درد من کرده شگوفه
شگوفه هاسفید و خوشه خوشه
خدایا شادمانی ها کجا شد
جوانی هم ز پهلویم جداشد
خطا بسیار کردم این جزایم
که بشنود صدای وای وایم
اجل دور سرم می گردد اکنون
دوتا چشمان من پرآب وپرخون
یکی درد وطن دیگر غم جان
زمحنت ها دل من زار وبریان
غم دوستان دور وهم مسافر
ندارد دوریِ شان هیچ آخر
زگریه اشک من خشکیده باشد
غمم پنهان وهم پوشیده باشد
بگریه سال نو رو شسته باشم
چراغ دل به سینه کشته باشم
چرا استاره ی بختم نگون است
دلم آواره ی شهرِ جنون است
بده بخت خوشم یا که بمیران
خدایا تا به کی باشم پریشان
ندارم الفتی با زندگانی
نمی پرسد ز دردم یار جانی
دل( تنهای) مسکین نا امید است
شبان تیره اش هم بی نوید است
شبا امشب جوان مردی بیاموز
مرا یا زود کش یا زود شو روز
چه حال است برسرم کافرنبیند
زخارستان کسی گل ها نچیند
در آخر التماس من دعا است
مریضان را شفا کار خدا است
عبدالخالق تنها (کاشفی)
روز جمعه ۳ حمل ۱۴۰۳
برادر گرامی جناب کاشفی صاحب از خداوند بی نیاز برای تان صحتمندی کامل تمنا دارم ، قلم تان رنگی باد.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
بخیر وسلامت باشید جناب هروی صاحب درود ها نثار تان باد.
سرفراز باشید جناب کاشفی عزیز.