سکوتِ مرگبار
تاریخ نشر: یکشنبه ۱۳ جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲ جون ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا
سکوتِ مرگبار
تیغ می بارد برویِ دلکشِ این ارغوان
اشک می کارد دو چشمِ مضطرِ پیر و جوان
عوض هرقطره باران قطره های خون دل
لحظه لحظه می چکد ازدیده های خونچکان
از رمق افتاده جان شادمانی ها و عشق
شهر پروان گریه دارد از سکوتِ بی امان
نیست های وهو و جنب وجوشِ آن پارینه ها
این منم با ارغوانی اشک ها از دردِ نان
بوی چیزی سوخته اندر مشامم می رسد!!!
ارغوان آتش گرفته زین همه جورِ زمان
فصلِ قحطِ عاطفه بر ملکِ پروان جاری است
عندلیب بنشسته در ماتم و سوگِ بیکران
ارغوان جان، ارغوانی چشمه های چشم من
سلب شور وخوشخرامی کرد مارا نا توان
درغزل چون عنصری و انوری، و حافظم
نا توانم مشکل است انشای شعرِ خوش بیان
زین سکوت مرگبار نشگفت صوت دلربا
نیست اینجا نو بهار و است یغمای خزان
میله وتفریح بسم الله و ما جن گشته ایم
ساز بلبل شد عدم جاریست این هنگِ خران
نیست گُلزار است گِلزار طرف باغ و انجمن
نیست تصویری به ذهن ما زیادِ مهتران
مشورت کل مستشارُ حرف مولانای بلخ
جام ما گل جام و سقف خانه ها از برگ پان
زین چمن هم رنگ تصویری نکرد گل هیچگاه
حرف واقع گر بگویی میخوری پُتکِ گران
کاغذی اند امپراطوران وهم اشعارِ شان
امپراطور نی حقیقت گویی باشد پاده وان
شعرخود کن مختصر ( تنهای) خام و نامراد
هر که دارد جستجو پیشه بُود هرشی عیان
عبدالخالق تنها کاشفی
۱۸ حمل ۱۴۰۳ خورشیدی
جناب کاشفی صاحب زیبا قلم زدید اما حزین ،سعادتمند و کامگار باشید.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی