چند رباعی
تاریخ نشر: چهارشنبه ۱۶ جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۵ جون ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا
چند رباعی
یارب تو به موسا یک عصایی بفرست
از درگـهِ خـود نور و صفایی بفرست
در مُلک ستم دیده و ویرانه ی ما
یک مرد حکیم و با خدایی بفرست
==
عشقـا بـه برآ کـه شیـر مادر خوردی
از خون دلـم به جام و ساغر خوردی
با خسته دلان تـو در عداوت بودی
با شیـر دلان همـش ز پـا در خوردی
==
بافلسفه و سیر و سلوک افتاد کارم
از بیدل و مولوی دوصد ارشاد دارم
آن شیخ شبستری غزالی و سنایی
ابنِ عرَبی و بایـزیـد است افتخارم
==
در حسرَتِ دیدار تو دل می لرزید
خورشیدُ فلک در دل شب می ترسید
دیدم به امیدت دو جهان باخته شد
روزی که نقاب از رُخِ تو می غلتید
==
بیدل نَفَسم نَفَـس جنـون می بافد
شور وهَوَس و لخته ی خون می بافد
در روی عَدم شرم عَرق گُل میکرد
این کارگَـهِ دل است فسـون می بافد
==
نازُک صُوَرم طبع و خیالم عشق است
سرچشمَه ی خورشیدوکمالم عشق است
با فطرَتِ بیـدلی سُخـن می کارم
در اوج غزل شهپر و بالـم عشق است
==
آغشته به درد و غرق خونم هنوز
درسایه ی زلفِ او سکونم هنوز
باشور و شرر داغ و کبابم کنون
رنجور و پریش و غم درونم هنوز
محمد ادریس بقایی قطره
کابل – افغانستان
جناب بقایی عزیز طبع زیبای تان را می ستایم ، سعادتمند و کامگار باشید.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی