دامنِ شب
تاریخ نشر : یکشنبه ۷ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۸ جولای ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا
دامن شب !
من خسته دل چه گــویــم زهوای عاشقانی
که دلم به سینه بــاشــد بــه گدازو پرفشانی
می بـــرد مـرا به سـوی ره انتظار و دیدن
گهی کوه ودشت ودریا گهی اوج کهکشانی
حــرف دل نگفته مانــد زفراق و دوریی تو
کــه تو آیی و بخــوانی آشکار و هم نها نی
دل نــا قــرار من رو، پی دامــن صبـوری
که به منزلت رسیــدن می بـردعمروزمانی
به حــریـم عشق نامت، به زرو طلا نویسم
که بــؤد فروغ یــادت روشنی یی هرمکانی
تا فـتـد(عزیزه) اشکم زرخـم بـه دامـن شب
می برد بـه کوی دلـبـرغم دل چو کـاروانی
عزیزه عنایت :
۳ جولای ۲۰۲۴
هالند
درود بر شما خواهر گرامی ، بسیار زیبا سرودید.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
دست تان درد نکند برادر گرانقدر شاغر شیرین سخن
سلامت باشید خواهر گرانقدرم ، ممنون از همکاری تان.