این همه بدگمان چرا؟
تاریخ نشر : دوشنبه ۲۲ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۲ اگست ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا
این همه بدگمان چرا؟
۵۸ الف
دور مبر خدای را ، دست بر آسمان چرا ؟
دل بگذار اینقدر ، آبله د ر زبان چرا ؟
شاخه شکست گل دگر ، کوچ ز باغ برکند
بلبل خوش سرای او ، راز دلت بیان چرا ؟
عشق به خاک افگند ، شعله ء آفتاب را
روح چو درمکان رسد، جسم به لامکان چرا ؟
خنده به ترس میزند ، کودک خوش خیال ما
بیم ز پا در آورد ، پیر چرا ؟ جوان چرا ؟
گر که نشد سیاه شب، ماه چه ناز داشتی
! اشک بهار می چکد، بر دو رخ ِ خزان چرا ؟
از چه زنند تا سحر ، دست به روی و دیده تر
منکه ندیده دانمش، این همه بدگمان چرا ؟
دست برم به کار تا ، آب ز چاه بر کشم
این دل و این خدای من ، دلو به ریسمان چرا ؟
ذره به ذره مو به مو ،نقش نمود حکمتی
خواب چرا گذاری اش ، گنج چنین نهان چرا ؟
ابر سیاه میکند ، چهره ء هر ستاره را
ابرمبار روی خوش ، بر همه گی عیان چرا ؟
در بزن انتظار کن ، است و باز میکند
نیست شکی به لطف او ، دلهره در میان چرا ؟
تخم بکار و آب ده ، سفره فراختر شود
زر چو به زیر پا بود ، حلقه ز هر دکان چرا ؟
شکیبا شمیم
۱۰ جولای ۲۰۱۷
ممنون از سروده ی زیبای تان بانو شمیم گرامی ، سعادتمند باشید.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
مراتب سپاس و امتنان قلبی مرا پذیرا باشید
سرفراز باشید بانو شمیم گرامی .