بوسه فریاد . . .
تاریخ نشر : دوشنبه ۱۹ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۹ سپتامبر ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا
بوسه فریاد . . .
ای افق بر تنگنای سینه ها پهنا بیا
بر غروبِ عشقِ ما فردا ترین فردا بیا
دست ها! ای جنگلِ بشکسته شاخِ بیثمر
میوهی مشتی بیا و شورشِ برپا بیا
غرق شد در تشنگی، کشتی و کِشتِ زندگی
در دلت بحری بکار و بر عطش دریا بیا
این جهان را تا گلوی زندگی ببریده اند
سنگ را در نعره آور ، کوه در آوا بیا
عشق می میرد، درونِ صبر های پردهپوش
پرده ها را پاره کن ، عریانیِ رسوا بیا
در زغالت آتشِ الماسگونی خفته است
خندهی الماسکی بر گریهی دنیا بیا
نیستی از خود، که دزدیدند خود را از خودت
خود” رها کن، “من” شو و با “ما” بیا با ما بیا
عشق و آزادی و بیداری همه یخ بسته اند
تف کن آتش بر سپهر و از زمین لاوا* بیا
درسکوتِ عشق، دل خالیتر از سرگشته است
بوسهی فریاد باش و بر لبِ رویأ بیا
فاروق فارانی
* مواد مذاب و آتشینی که از دهانه آتشفشان جاری میشود
جناب استاد فارانی عزیز ، زیبایی ها را باید ستود ، زیبا و دلپذیر سرودید.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی