۲۴ ساعت

30 نوامبر
۳دیدگاه

 نفرت

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه   ۱۰ قوس (آذر) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۳۰ نوامبر ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

نفرت

 

برو   ای  مرد!   برو   یکه  و  تنها   بگذار

باز در کلبه ی من کعبه ی من پا مگذار.

تو دگر نیستی‌ آن مظهر هستی‌ و امید

 تو   دگر  نیستی‌   آن   معنی‌   عشق

 تو   دگر  نیستی‌    آن   جلوه ی    یاد

تو    دگر    نیستی‌      فرشته ی   من

تو…دگر شیطانی!

تو نکو یان جهان   را  همه   والا بودی

و تو خوبان جهان را همه مظهر بودی

تو، ز هر خوب   که     در     عالم بود:

در نگاه   دل من  ، از  همه برتر بودی

برو‌    ای   مرد !    برو   ،    دور   برو

دگر اندیشه مکن:

به من و  شور  من  و     شادی من

من دیگر   نیستم آن  دختر خاموش 

که در بند تو بود.

برو ای   مرد!   برو  باز   چرا آمده یی ؟

باز امید چه داری ؟ به کجا  آمده یی ؟

باز امید همان دخترک مستت هست ؟

یا که با یاد دگر، خانه ی ما آمده ای  ؟

باز گویم به تو صد حیف ، خطا آمده ای  ؟

من دگر نیستم آن که تو می جو یی باز

تو برو، دور برو، جای دگر  خانه   بکن

 در دل دختر خوش باور  دیگر  حالا:

با دو صد مکر و فسون ،  لانه بکن !

هما طرزی

۱۵ جنوری ۱۹۷۲

کابل – افغانستان

 

 

 

۳ پاسخ به “ نفرت”

  1. admin گفت:

    بانو طرزی گرامی بسیار زیبا سرودید ، سعادتمند و سرافراز باشید.
    باعرض حرمت
    قیوم بشیر هروی

  2. هما طرزی گفت:

    آقای هروی بزرگوار با نشر این سروده مرا بردید به سالیان دانشجویی و ایام خوش ۲۱ سالگی. سپاسگذارم از لطف تان . سر افراز و موفق باشید!

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما