موج بهجت ز شهر کوچیده
( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر :یکشنبه ۱۱ قوس (آذر) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱ دسامبر ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا
موج بهجت
ز شهر کوچیده
آه…روزی به گور میکوچم
قبر من را به تاک بسپارید
عاشقِ بیت، بیت من مرده
غزلم را به خاک بسپارید
دفترم را به آتش افکندند
شهریارِ زمانهام ، پیرم
بعد از این بوی غصه خواهم داد
قلمم را شکسته تقدیرم
شعر در دفترم تمام شده
حال با یک اشاره میکوچم
از سپیدار خشک خانهی مان
چون پرستو دوباره میکوچم
فکر؛ در درد و غم فرو رفته
قلب حتی ز سینه بیرون است
بوی ا ندوه کهنه میآید
واژههایم شکسته در خون است
غم به کرسیِ خانه تکیه زده
موج بهجت ز شهر کوچیده
بند، بندِ ترانه های خوشی
بسکه کابوس دیده پوسیده
نیمه شب بود،ماه جاری بود
ناگهان ابر با غبار رسید
با خودم درد دل نمی کردم
فکر چون نقشه های تازه کشید
با خودم در کنار دریا و . . .
صحنههای قشنگ دل زنده
مکث تا کردم و دقیق شدم
ماهیان بود و موج رقصنده
لحظهای بی خیال معضلها
باز درگیر یک سرود شدم
غزلم را به خاک بسپارید!
مثل سیگار کهنه دود شدم….
نوید الله محرابی صافی
جناب صافی گرامی بسیار زیبا قلم زدید ، سعادتمند باشید.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی