پنداره وانگار
تاریخ نشر چهارشنبه ۱۵ می ۲۰۱۳ هالند
پنداره وانگار
ولی پوپل
ویرجنیای شمالئ
امریکا
چه بودی گر هــــمین عالم نبودی
وگر عالم بودی آدم نـــــبودی
که از جور و نزاع آدمــــیزاد
جهــــان اندر غم و ماتم نبودی
نــــبودی پهلوانی رســم دنیا
که این بی زور وآن رستـــم نبودی
جهان خلع سلاح بودی و گیـــــتی
خراب از صاحـــبـــان بم نبودی
جهان عشرتــــسرا بودی و در وی
بــــســـاط عیش آدم کم نبودی
نبودی زخم دل در سیـــــــــنه کـس
نیاز دا رو و مرهم نــــــــــبودی
گل شـــــادی بودی در باغ عالم
دل کــــس در غم و ماتم نبودی
همه سرو رسا بودی به بــستان
به باغستان درختی خم نبودی
همه یکرنگ بودی بــــیرق جان
زهر رنــــگی بدل پرچم نبودی
بگـــفتی راز دل در مجمع خلق
غم نامحــرم و محرم نبودی
همه یکرنگ بودی نـــسل آدم
سفیدی را ســـیاهی غم نبودی
دمادم بنگرم من جور همنوع
چه میـــــشد کین تنم را دم نبودی
ند ید از د یو و دد ولی جفا کس
چه بودی ای خــــدا کادم نبودی
ولی پوپل
پوپل گرامی به سلامت ، عالی و خواندنیست. موفق باشید. مهدی بشیر
ایکاش و ایکاش…. اما خُرسندم شما را با خود داریم شاعر ارجمند….
خدا داندخودش اسرارِخورا
وگرنه این همه عالم نبودی
فروغ
ولی جان عزیز کاملاً زیباو پُرازسوالات که جزخداوند جواب آنها نزد دیگران نیست
عرض سلام و ادب دارم خدمت دوستان عزیزم چناب بشیر گرانقدر بانوی شهلا چان ولیزاده و جناب فروغ گرامی و سپاسمندم از مهربانی های تان .
غرض از انشأ این سروده ضجه ، ناله و فریاد از بیداد آدمی زاد است از بیرحمی و ستمگری انسان از جرائیم و جنایت فرزندان آدم که اشرف مخلوقاتش میخوانیم . در روند زمانه ها و زمانه ما که سدۀ بیست و یکم است و روزگار درخشان علم و تکنالوژی .
همۀ مظالم زائیده و پرداختۀ دست آدمهای سفاک نا بکار است .
چار سوی جهان را بنگرید همه جا آتش ظلم و ستمگری در بیدادست . این سروده آوای دادخواهیست عدل و انصاف و فرجام خواهی برای مظالم و جرائیم انسان های نا مسقیم و بیراه .
سعدی بزرگوار میفرماید :
همه فرزند آدمند بشر
میل بعضی به خیر و بعضی بشر
زین یکی مور از او نیازارد
وآن دگر سک بر شرف دارد
این سروده فقط آدمی دیو چهره را نگاره کرده است .
به فحوای قول بیدل که گفته است :
بعد ازین از صحبت این دیو مردم رم کنم
غول چندی در بیــــــــابان پرورم آدم کنم
با شما همنواستم آقای پوپل عزیز، دُر سفتید!