ارجمندی
تاریخ نشر دوشنبه ۲۰ می ۲۰۱۳ هالند
ارجمندی
حسن شاه ” فروغ “
۱۸ / ۵ / ۲۰۱۳
لندن
***
درمیانِ آتش جنگ مردُمِ مـا دَر گرفت
دست وپا درخون حِنا چون لالهٔ احمر گرفت
مادران از درد و داغِ همسر و فرزندِ خویش
اشک وآه و ناله هایِ خویش را دربر گرفت
سیلیِ ازخون وجنایت هر طرف گسترده شد
باده خواران هرکجا از خونِ ما ساغر گرفت
ازسِواد و علم و دانش آنکسی بی بهره بود
گاو آهن را گذاشتـه، رتبه ای افسر گرفت
آن عـیال پیر و بَرجا مانده را کرده رِهـا
درسرِپیری عروسِ ناز و سیمینبر گرفت
چهار دیوارِ پدر در قریه و قِشلاق ماند
قصرها آباد کرد، دیوار ها مَرمَر گرفت
مرکبی بهرِ سواری ،قبله گاهِ او نداشت
ارجمندی هریکی از،زیرِ پا موترگرفت
آن لباسِ کهنه وچرکین بدور افگنده است
میزند (استایل) مُودو فیشنِ دیگر گرفت
باخدا و مسجد و مردم ،وِداعی کرده است
کافران را همنشین وسجده بر دالرگرفت
درفروغِ خامهٔ من درد و رنجِ ملت است
بختِ بد این ملتِ بیچاره، پا،تا سر گرفت
باتقدیم احترام فروغ از لندن
فروغ عزیز ، بازهم مثل همیشه زیبا و مملو از احساس است . زنده باشید.
مهدی بشیر
بسیار عالی سروده اید موفق باشید