حرف دلخراش
تاریخ نشر جمعه ۲۴ می ۲۰۱۳ هالند
حرف دلخراش
محمد اسحاق ” ثنا “
ونکوور، کانادا
***
تاری که نیست رشته ی الفت گسسته به
جام که نیست باده وحدت شکسته به
دارد بهار با گل و بو رنگ و رونقی
آن گلبنی که بوی ندارد نرسته به
پای که رو به سوی ستم میزند قدم
این پا شکسته به و به جای نرفته به
از حرف دل خراش که گردد ملال دل
از لب نرسته چون نفس مرده بسته به
گر مرگ گل گل شگفتن گل میشود خدای
این رسم از شگوفه بود نا شگفته به
بیزارم از زمانه و از گردش فلک
آسوده گی کجا دهدم جان خسته به
آنرا که نیست ذوق طرب وجد شور و حال
دایم “ ثنا ” به گوشه خلوت نشسته به
محمد اسحاق ” ثنا “
درود به استاد ثنا عزیز ، خیلی زیبا و عالیست . زنده و سلامت باشید.
مهدی بشیر
زیبا و دقیق
هرخامه ای که دستِ چپاول کند دراز
برگو«ثنا»که دست وقلم ها شکسته باد
فروغ
استاد عزیزو گرامی ثنا صاحب مقبول سرودید
در کشورِغریـب من ای کاش بـر همیش
دستِ که سر بریده ز مردم شکسته به
با عرض حرمت جوهر.
بسیار مقبول استاد ثنا