امشب
تاریخ نشر یکشنبه ۲۶ می ۲۰۱۳ هالند
امشب
حبیب الله «بهشتی»
هرات
***
امشب خیال روی تو،مست وخرابم میکند
چشمم نمی خوابد، ولــی، یاد توخــوابــم میکند
هردم دلم را بی رخت ،حال وهوار دیگریست
گـرگـویمش ای دل مرو، اوهـم عتـابـم میکند
ازهجر تو افتاده ام کابوس تو کارم شده
کایـن یاد توهرلحـظه ای، پیروشبـابم میکنـد
گفتم که زین هجرتومن،سوزی بدل دارم مرو
کآن یـادچشـم وروی تو،آه کـه کبـابم میکند
گرپیش من آیی کنون، بی کینه وسرفسون
دانم که ذات حق کنون ،غرق ثوابم میکند
وربگذری ازاین وصال، خواهی ندانی شرح حال
بنگرکه ذات ذوالـجلال، هـردم عـذابم میکند
امشب «بهشتیا»بخوان ،ازهجربی فرجام او
کایـن کشتی بشکسته ام، غـرقه آبـم میکند
حبیب الله «بهشتی»
احساس تان زیباست!
ممنونم ازلطف نظرشما
غزل نأبى سروده اى حبیب جان ، قلمت را آبدارتر آرزو مینمایم
جهانی سپاس