بعزمِ کویِ یار
تاریخ نشر یکشنبه ۲۶ می ۲۰۱۳ هالند
بعزمِ کویِ یار
حسن شاه ” فروغ “
۲۶ / ۵ / ۲۰۱۳
لندن
***
بِگو بر دل بحالِ خود نظرکُن
غمِ این زندگی از سر بدر کن
درین غُربت سرا آخر بمیری
طریقِ زند گانی را دیگر کن
گذارازصبر،بَرهرزخم مرحم
غم ورَنجِ خودت را بی اثر کُن
برویِ دوستان در هرکجا خند
شرنگِ دشمنانت را شکر کُن
نمودند روزگارت تیره و تار
شبانِ تیره روزی ها سحر کن
بهر اِسم و بهررَسمی که باشد
زبحرِ رَنج وغمهایت گذر کُن
بتارِ زُلفِ یار خود را درآویز
خودت تسلیمی ذاتِ دادگر کُن
بعزم کویِ یار بربند کمر را
بقصدِ وصل آن بسته کمر کُن
فروغ کاروانِ خویش میباش
به سویِ منزلِ جانان سفر کُن
باتقدیم احترام فروغ از لندن
درود به فروغ گرامی ، سروده زیبا و عالیست .از خواندن آن لذت بردم . موفق باشید. مهدی بشیر
ناب سرودید فروغ عزیز .
کاش دل حرف دل ما و تو باور میکرد
سفر عمر نه در پاى کسى سر میکرد
مردن ار بود نصیبش به دیاران غریب
کاش بر غربت ما هم مژه اى تر میکرد
خوش و خرم باشید.
پس ازمرگم فروغا گر توانی
بـه سوی قبرِ ویرانم گذر کُن
جوهر.
مهدی بشیرعزیزم را درود وسلام فرستاده آرزوی صحت وسلامت برایش دارم
ممنون شریف عزیزو گرامی ام کاملاً بجا فرمودید دل هرگز بحرف وقول ما نبوده و نکرده بلکه این ما بوده ایم که همیشه بحرف دل خود کرده ایم بهمین خاطر گفتم که ــ بگو بردل بحال خود نظر کن ــ فروغ
جوهرعزیزم سلامت باشند وخداوند برایشان عُمرِ نوح را بدهد که میداند که کدام ما زودتر رخت سفر میبندیم