کلبهء ویرانه !
مرحوم استاد صابر هروی
کابل ۱۰ / ۳ / ۱۳۷۰
کلبهء ویرانه !
تاریخ نشر جمعه ۲۵ قوس ۱۳۹۰ – ۱۶ دسامبر ۲۰۱۱
نی شمع و نی چراغ و نی گل وپروانه میماند
نی آن ساقی نه این باقی نی هم میخانه میماند
نی بر اهل خرد تحقیر و توهین و شماتت ها
نی این روز سیه بر مردم فرزانه میماند
خراب آباد این ملک کهن آباد می گردد
کی این ملک خدا داد اینچنین ویرانه میماند
نی این جور و ستم یا زور گویئ های نا اهلان
نی بر این ناکسان این شوکت شاهانه میماند
فرو ریزد قصور ظلم آباد فلکتازان
بجا گر ماند ، آنهم ( کلبۀ ویرانه ) میماند
درین وحشتسرا کس را نباشد جای آسایش
نی فراش و نی مهمان و نی صاحب خانه میماند
عجایب حیرت آبادیست این دنیای بی بنیاد
نی هشیار و خردمند و نه هم د یوانه میماند
تلاش زنده گی در صید جاه و مال نادانیست
نی صیاد و نی مرغ ونی قفس نی دانه میماند
تو بد نامی و ما گمنام ایام فسونکاریم
اگر از تو بماند ، خوشدلیم کز ما نمی ماند
چه بودیم و چه کردیم و چه دیدیم و چها بردیم ؟
ز بعد ما فقط این قصه و افسانه میماند
مرحوم استاد صابر هروی
دیدگاه بگذارید